داستان های مثنوی معنوی مولانا سراسر پند است و اندرز. نکات اخلاقی و تربیتی در این داستان ها، فراوان است و هر کس می…
یک مرد شکارچی بود و یک سگ شکارچی تربیتشده داشت که با او کمک میکرد. سگ شکاری سگی بود لاغراندام با دستها و پاهای…
در زمانهای قدیم چوپانی بود و روزی از روزها این بابا خسته از کار روزانه، سر ظهر خوابش برد. ساعتی خوابید و بعد بلند شد…
در زمانهای قدیم تاجری بود و زنی داشت. روزی زنش می خواست نمک بکوبد، همین که دستهی هاون را رو نمکها کوبید، ته هاون…
روزی که کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشیان، وارد شهر صور (یکی از شهرهای سرزمین فنیقیه) شد یکی از برجسته ترین کمانداران آن…
روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به دیدار آن حضرت آمد. پیامبر (صل الله علیه و آله) از او پرسید:…
در یک دهکده ای دور افتاده دو تا دوست زندگی می کردند. اسم یکی از اونها جانسون و دیگری پیتر بود. این دو تا از کودکی با…
در زمانهای قدیم امیرزادهای بود که عاشق شکار بود. روزی در عالم خواب دختری را دید و یک دل، نه صد دل عاشق دختر شد. وقتی…
کرگدنی گورخر کوچک را دید که در گل و لای فرو رفته و هر چه تلاش میکند نمیتواند خود را نجات دهد. او میدانست که گیر…
پادشاهی پیر، عاشق خر پیرش بود. روزی پادشاه هوس حرف زدن با خرش را کرد! بنابراین جایزه زیادی را برای کسی که بتواند حرف…