ثقهالاسلام تبریزی؛ شهید وطن و آزادی، عاشورای تبریز؛ تکرار کربلا در میدان مشق
در روزی که مردم تبریز، همصدا با سراسر ایران، در سوگ امام حسین(ع) و یارانش بر سر و سینه میزدند، عاشورای ۱۳۳۰ قمری این شهر برگ دیگری از تاریخ خونین خود را رقم زد؛ روزی که در میانه عزاداری حسینی، آزادیخواهانی چون ثقهالاسلام تبریزی و یارانش به جرم نه گفتن به خواسته مستکبران و ایستادگی در برابر اشغالگران روس، بر چوبه دار رفتند و مظلومیت و مقاومت، بار دیگر در ظهر عاشورا تکرار شد؛ عاشورایی که این بار، خون پاک مجاهدان وطن در میدان مشق تبریز به زمین ریخت و فریاد آزادیخواهیشان در تاریخ ماندگار شد.

در دل تاریخ پرآشوب ایران، نامهایی هستند که نه فقط به خاطر جایگاه علمی یا دینیشان، بلکه به واسطه ایستادگی، روشناندیشی و فداکاریشان در بزنگاههای سرنوشتساز، جاودان ماندهاند. یکی از این نامها، میرزا علی ثقهالاسلام تبریزی است؛ روحانی، نویسنده، مصلح اجتماعی و شهید راه آزادی و استقلال ایران. زندگی او روایتی است از پیوند دین و آزادیخواهی، عقلانیت و عمل، و سرانجام، شهادت در راه وطن و ملت.
تولد و پرورش در خانوادهای اهل علم و مبارزه
میرزا علی ثقهالاسلام تبریزی در سال ۱۲۷۷ قمری در تبریز زاده شد. تبریز آن روزگار، شهری بود پر از جنبوجوش فکری و سیاسی؛ جایی که سنت و نوگرایی، دین و سیاست، آزادی و استبداد در هم میآمیختند. پدرش، حاج میرزا موسی ثقهالاسلام، از روحانیون سرشناس و از رهبران قیام تنباکو در آذربایجان بود؛ مردی که مردم را علیه قرارداد استعماری رژی بسیج کرد و طعم پیروزی را به ملت چشاند. چنین پدری، میراثی از شجاعت، آزادگی و تعهد اجتماعی را به فرزندش سپرد.
میرزا علی از همان کودکی در فضایی آکنده از علم و معنویت رشد کرد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدر و علمای تبریز آغاز کرد و به سرعت در علوم دینی، ادبیات فارسی و عربی، منطق و رجال سرآمد شد. اما روح جستوجوگر او، مرزهای تبریز را کافی نمیدانست. نوجوانیاش را وقف تحصیل فقه و اصول نزد بزرگان آذربایجان کرد و سپس رهسپار عتبات عالیات شد؛ جایی که در نجف و کربلا، بیش از هشت سال از محضر استادان برجستهای چون شیخ محمدحسین فاضل اردکانی و شیخ زینالعابدین مازندرانی بهره برد و به مقام اجتهاد رسید. او در کنار علوم دینی، به تاریخ، فلسفه، کلام، رجال و حتی زبانهای عربی، ترکی و فرانسه نیز تسلط یافت. این وسعت دانش، بعدها در آثار و اندیشههایش بهوضوح نمایان شد.
در سال ۱۳۰۸ قمری، ثقهالاسلام به تبریز بازگشت. با درگذشت پدر در سال ۱۳۱۹، لقب و مستمری او به میرزا علی منتقل شد و به عنوان جانشین پدر، مسئولیت رهبری مذهبی و اجتماعی شهر را برعهده گرفت. او نه فقط در مسجد و مدرسه، بلکه در کوچه و بازار، صدای مردم شد؛ اختلافات را حل میکرد، به ارشاد میپرداخت و با سخنرانیهایش مردم را از اوضاع دنیای جدید و خطرات پیشرو آگاه میساخت. خانهاش به محفلی برای شعر، اندیشه و گفتوگو با روشنفکران و رجال سیاسی بدل شد.
ثقهالاسلام در این دوره، علاوه بر تدریس و تبلیغ دین، به نگارش آثار علمی و تاریخی پرداخت. از جمله آثارش میتوان به «ایضاح الانباء فی مولد خاتم الانبیا»، «مرآت الکتب» (معرفی کتابها و رجال شیعه)، ترجمه «بث الشکوی» (بخشی از تاریخ یمینی)، «مقتل سیدالشهدا» و مجموعهای از رسائل و نامههای سیاسی و اجتماعی اشاره کرد. او در این آثار، دغدغه حفظ استقلال ایران، دفاع از آزادی و عدالت، و پاسداری از دین در کنار نوگرایی و اصلاحطلبی را بهروشنی نشان داد.
ورود به عرصه سیاست و مشروطهخواهی
با آغاز نهضت عدالتخواهی و سپس جنبش مشروطه، ثقهالاسلام در صف نخست آزادیخواهان ایستاد. او معتقد بود که آزادی و مشروطه، نه تنها با دیانت منافات ندارد، بلکه لازمه بقای اسلام و ایران است. در انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی، بالاترین رأی را در میان علمای تبریز به دست آورد، اما نمایندگی را نپذیرفت؛ چرا که رسالت خود را در هدایت فکری و اخلاقی جامعه میدید، نه صرفاً در کرسی مجلس.
ثقهالاسلام از حامیان انجمن ایالتی آذربایجان بود و در برابر انجمن اسلامیه که علمای مخالف مشروطه تشکیل داده بودند، ایستادگی میکرد. او همواره در تلاش بود تا میان مشروطهخواهی و دیانت، پلی از عقلانیت و اعتدال بسازد و از افراط و تفریط هر دو سو پرهیز داشت. در نامهها و سخنرانیهایش، بارها هشدار داد که اگر مشروطهخواهی به بهانه حذف دین و سنت به افراط کشیده شود، یا اگر متحجران دین را ابزار استبداد کنند، سرانجامی جز شکست و تفرقه نخواهد داشت.
در میانه بحرانهای مشروطه، ثقهالاسلام یکی از مهمترین آثار سیاسی خود را نگاشت: رساله لالان. این رساله، نامهای بود خطاب به علمای نجف، که در آن با زبانی گویا، ماهیت مشروطه، ضرورت آزادی و استقلال، و پیوند دین و ملت را تبیین کرد. او در این رساله، علت عقبماندگی ایران را استبداد و سلطه بیگانگان دانست و تنها راه نجات را در گرو مشروطه و اصلاحات اساسی معرفی کرد.
ثقهالاسلام در رساله لالان، دفاع از آزادی بیان را معادل امر به معروف و نهی از منکر دانست و اساس مشروطه را بر منع اراده شاهانه و لزوم شورا در امور عرفی و تفکیک سه قوه (مقننه، قضاییه و مجریه) قرار داد. او جهاد اکبر و جهاد روحانی را بر جهاد جسمانی ترجیح داد و بر اصلاح فکری و فرهنگی جامعه تأکید کرد. همچنین تلاش کرد مشروطه را از اتهام لامذهبی و ضدیت با دین تبرئه کند و چهره حقیقی آن را آشکار سازد.
ثقهالاسلام از مشروطهخواهان اعتدالگرا بود. او در آثارش، با تأکید بر پیوند دین و ملیت، مشروطه را نه تنها مخالف اسلام نمیدانست بلکه آن را لازمه بقای اسلام و ایران میشمرد. او با افراطگرایان هر دو سو (تجددگرایان تندرو و متحجران سنتی) مخالفت میکرد و همواره بر اصلاح، گفتوگو و وحدت ملی تأکید داشت. او مشروطهطلبان را به سه دسته تقسیم میکرد: مشروطهطلبان راستین، آشوبطلبان و تندروها، و منفعتطلبان و ریاستجویان.
سالهای بحران؛ مقاومت در برابر اشغال روسها
با اوجگیری بحران مشروطه و اشغال تبریز توسط قوای روسیه، ثقهالاسلام بیش از پیش به چهرهای ملی بدل شد. او در برابر تهدیدها و فشارها، حاضر به ترک شهر نشد و تا آخرین لحظه بر دفاع از عزت و استقلال مردم ایستاد. روسها از او خواستند تا گواهی دهد که آغازگر جنگ مردم تبریز بودهاند، اما او قاطعانه امتناع کرد و حتی مهر خود را شکست تا از آن سوءاستفاده نشود.
در این ایام، نامهها و تلگرافهایش به علمای نجف و رجال سیاسی تهران، سندی از شجاعت و روشنبینی اوست. او نه تنها با استبداد داخلی، که با سلطه بیگانه و هرگونه تحقیر ملت ایران سر سازش نداشت و در خطبهها و نوشتههایش، مردم را به هوشیاری، اتحاد و مقاومت فرا میخواند.
در تاسوعای سال ۱۳۳۰ قمری (۹ دی ۱۲۹۰ شمسی)، ثقهالاسلام به بهانه مذاکره به کنسولگری روسیه برده شد. در آنجا از او خواستند تا سندی امضا کند که آغازگر جنگ مردم تبریز بودهاند. او با قاطعیت پاسخ داد: «من حاضر نیستم چنین شهادتی بدهم زیرا اینها که شما مدعی هستید دروغ است و جنگ را شما آغاز کردید.» حتی مهر عقیقش را شکست تا از آن سوءاستفاده نشود.
صبح عاشورای همان سال، در دادگاهی صوری با قضاوت افسران روس، به اعدام محکوم شد. پیش از اعدام، خطاب به یارانش گفت: «هیچ وقت واقعه کربلا را فراموش نکنید… امشب شب عاشوراست، ما هم باید در چنین شب به تمام شداید و مضایق، صبر و افتخار بکنیم که این همه شکنجه و آزار که به ما میرسد در راه حب وطن و در راه ملت اسلام است.» سپس دو رکعت نماز خواند و با گامهایی استوار به سوی چوبه دار رفت؛ همانگونه که حسین بن علی(ع) و یارانش در عاشورا به استقبال شهادت رفتند.
ثقهالاسلام تبریزی را نه تنها به عنوان یک عالم دینی، بلکه به عنوان نماد عقلانیت، اعتدال، آزادیخواهی و وطندوستی باید شناخت. او کسی بود که آبروی ایران و اسلام شد و چوبه دار را به بهای یک امضا به دشمنان نداد. آثار و اندیشههایش همچنان الهامبخش آزادیخواهان و اصلاحطلبان است و نامش در تاریخ مشروطه به عنوان شهید عاشورا و سربدار آزادی و استقلال ایران جاودانه ماند.
مزار او در مقبرةالشعرای تبریز، زیارتگاه دوستداران آزادی و حقیقت است؛ جایی که هر سال یادش با گل و احترام تازه میشود. ثقهالاسلام تبریزی، مردی که با قلم و عمل، راه روشن آزادی و دیانت را به نسلهای پس از خود نشان داد.