نفت، سیاست و خیانت؛ چگونه رضاخان حکومت شیخ خزعل را پایان داد؟
امروز، ۱۴ خرداد ۱۳۱۵، سالگرد قتل شیخ خزعل، امیر مقتدر و ثروتمند خوزستان است؛ مردی که سالها با حمایت انگلیس و کنترل منابع نفتی، حکومتی مستقل در جنوب ایران برپا کرده بود اما در نهایت به دستور رضاخان پهلوی و در شرایطی مرموز، در تهران به دست مأموران امنیتی خفه شد.

این روز، یادآور پایان تلخ یکی از آخرین حکومتهای ملوکالطوایفی و نقطه عطفی در تاریخ تمرکزگرایی و دولتسازی مدرن ایران است.
طلوع و غروب یک امپراتوری محلی
در آغاز قرن بیستم، جنوب ایران صحنه ظهور یکی از قدرتمندترین و بحثبرانگیزترین چهرههای تاریخ معاصر کشور شد: شیخ خزعل کعبی. مردی که نامش با ثروت، سیاست، نفت و بازیهای بزرگ قدرت در ایران و خاورمیانه گره خورد. او نهتنها حاکم خرمشهر و رئیس قبیله بنیکعب بود، بلکه عملاً خوزستان را به قلمرو شخصی خود بدل کرد و با تکیه بر حمایت انگلستان و ضعف دولت مرکزی، سالها به استقلالی کمنظیر دست یافت. اما این قدرت، سرانجام در برابر موج تمرکزگرایی و دولتسازی رضاخان فروپاشید. این گزارش بهتفصیل به زندگی، قدرتگیری، سیاستها، روابط خارجی، چالشها و سرانجام سقوط شیخ خزعل میپردازد.
ریشهها و زمینههای قدرتیابی
خاندان بنیکعب از اعراب جنوب عراق و خوزستان بودند که در دوره صفویه و قاجار به تدریج در منطقه تثبیت شدند. پدر شیخ خزعل، شیخ جابرخان نصرتالملک، بنیانگذار مشایخ بنیکعب و از شخصیتهای بانفوذ منطقه بود. پس از مرگ جابرخان، پسرش مزعل به قدرت رسید اما در سال ۱۲۸۰ هجری شمسی، خزعل با توطئهای که به گفته اسناد بریتانیایی خود او در آن نقش اصلی داشت، برادرش را به قتل رساند و با تأیید مظفرالدینشاه به حکمرانی محمره (خرمشهر) و سرحدداری خوزستان منصوب شد.
خزعل برای تحکیم قدرت، شیوخ رقیب چون شیخ آلخمیس، شیخ بنیطرف و شیخ هویزه را از میان برداشت و عشایر آنان را تحت فرمان خود درآورد. او با بهرهگیری از ضعف دولت مرکزی و ناتوانی قاجارها در اعمال قدرت در جنوب، بهتدریج ناحیه حکمرانی خود را از حکومت خوزستان مجزا کرد و با سیاستهای هوشمندانه، املاک وسیعی در اهواز، آبادان، شادگان، هندیجان و جزایر کارون و بهمنشیر را به عنوان املاک شخصی درآورد.
خزعل برای مشروعیتبخشی به قدرت خود، با خاندان قاجار وصلت کرد و از طریق ازدواجهای سیاسی، نفوذ خود را در دربار افزایش داد. او همچنین با اعطای رشوه و امتیازات به مقامات مرکزی، از هرگونه دخالت دولت در امور محلی جلوگیری میکرد و عملاً مالیاتی به دولت مرکزی نمیپرداخت.
اوجگیری قدرت: نفت، انگلیس و استقلال عملیاتی
در سال ۱۹۰۱ میلادی، خزعل با اعطای امتیاز نفت به ویلیام دارسی، توجه بریتانیا را به منطقه جلب کرد. این اقدام، آغازگر عصر جدیدی در تاریخ خوزستان بود. با کشف نفت و ساخت پالایشگاه آبادان، اهمیت استراتژیک منطقه چند برابر شد و خزعل به شریکی ناگزیر برای انگلیسیها بدل گردید.
انگلیسیها برای حفظ منافع نفتی و جلوگیری از شورش، از شیخ خزعل حمایت کردند و در بسیاری از مواقع، او را در برابر تهدیدهای دولت مرکزی و قبایل رقیب یاری دادند. خزعل در مقابل، امنیت خطوط نفت و پالایشگاه آبادان را تضمین میکرد و با اجارهدادن زمینها به شرکت نفت ایران و انگلیس، درآمد سرشاری به دست میآورد.
خزعل با کنترل تجارت خرما، نان، گوشت و سایر اقلام اساسی در محمره و آبادان، سالانه سود گزافی کسب میکرد. به گفته خودش، محصول خرمایش چنان عایدی داشت که در هندوستان به او لقب «ملکالتمر» (پادشاه خرما) داده بودند. او همچنین با اجاره زمینها به شرکتهای خارجی، ثروت عظیمی اندوخت و در منطقه به یکی از ثروتمندترین مردان عصر خود بدل شد.
بحرانهای سیاسی و بازیهای قدرت
با وقوع انقلاب مشروطه در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی، خزعل میدان عمل بیشتری یافت. او با سرکوب مشایخ عرب مخالف و تحت فرمان درآوردن عشایر، عملاً استقلال خود را از دولت مرکزی افزایش داد. در این دوره، ضعف دولت مرکزی و نبود نیروی نظامی کارآمد، خزعل را در موقعیتی ممتاز قرار داد.
خزعل برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی، روابط نزدیکی با سران ایل بختیاری و قشقایی برقرار کرد. در بسیاری از قراردادهای نفتی و عمرانی، امضای سران بختیاری در کنار خزعل و نمایندگان شرکت نفت دیده میشود. این اتحادها، قدرت خزعل را در برابر دولت مرکزی و رقبای محلی افزایش داد.
خزعل همواره تلاش میکرد خود را طرفدار آزادی و قانون اساسی نشان دهد. او با مخالفان رضاخان در تهران و نمایندگان اقلیت مجلس، چون مدرس و قوامالدوله، ارتباط برقرار کرد و حتی در مقطعی به عنوان حامی مشروطه و مخالف استبداد شناخته شد. این سیاست دوگانه، او را در چشم دولت مرکزی و حتی برخی روشنفکران زمان، چهرهای پیچیده و گاه متناقض جلوه میداد.
چالش با رضاخان: آغاز پایان
با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و قدرتگیری رضاخان، پروژه تمرکز قدرت و دولتسازی در ایران آغاز شد. رضاخان که حذف حکومتهای ملوکالطوایفی را لازمه مدرنسازی کشور میدانست، بهسرعت سراغ خوزستان و حکومت خزعل رفت.
در سال ۱۳۰۱ هجری شمسی، رضاخان به بهانه وصول مالیات معوقه، نخستین لشکرکشی به خوزستان را آغاز کرد. اما با مقاومت عشایر و دخالت انگلستان، این لشکرکشی به شکست انجامید و نیروهای دولتی در کوههای بختیاری قتلعام یا خلع سلاح شدند. این شکست، یکی از بدترین ناکامیهای نظامی رضاخان بود.
پس از این شکست، رضاخان سه اقدام اساسی انجام داد:
استخدام مستشار آمریکایی (میلسپو) برای فشار مالیاتی بر خزعل
اعزام نیرو به شوشتر
فرستادن احمد کسروی برای تأسیس عدلیه و اعمال حاکمیت قضایی دولت مرکزی در خوزستان
این اقدامات، خزعل را به شدت تحت فشار قرار داد و زمینه تضعیف قدرت او را فراهم کرد.
قیام سعادت و شورش علیه دولت مرکزی
در واکنش به فشارهای دولت مرکزی، خزعل با همکاری سران قبایل بختیاری، قشقایی و بویراحمد، کمیتهای به نام «قیام سعادت خوزستان» تشکیل داد. هدف این کمیته، بازگرداندن احمدشاه، خلع رضاخان و حتی جدایی خوزستان از ایران بود.
خزعل با ارسال تلگرافهای متعدد به مجلس، سفارتهای خارجی و روحانیون، رضاخان را به دشمنی با اسلام و قانون اساسی متهم ساخت. او همچنین با تحریک قبایل عرب و لر و مذاکره با شیوخ عراق و کویت، تلاش کرد حمایت منطقهای و بینالمللی جلب کند.
با وجود این تلاشها، شورش خزعل و متحدانش به سرعت توسط ارتش رضاخان سرکوب شد. بسیاری از خوانین بختیاری و قشقایی، با وساطت دولت مرکزی و وعدههای سیاسی، از حمایت خزعل دست کشیدند و تنها ایل بهمئی تا پایان با او ماند.
در اوج بحران، دولت بریتانیا با اعزام سر پرسی لورن به ایران، تلاش کرد مانع از لشکرکشی رضاخان به خوزستان شود و مسأله را از راه مسالمتآمیز حل کند. سرانجام خزعل و رضاخان در اهواز ملاقات کردند و شیخ اماننامه گرفت و به ظاهر مصالحه شد. او توپها و مرکز حکومت خود را به دولت واگذار کرد و متعهد شد مبلغی به عنوان هزینه لشکرکشی بپردازد. اما عملاً تمام قدرت به دست مأموران دولتی افتاد و خزعل تنها در ظاهر حکمران ماند.
چند ماه پس از توافق، رضاخان از قصد خزعل برای خروج از ایران مطلع شد و دستور دستگیری او را صادر کرد. خزعل که از رفتن به تهران بیم داشت، سرانجام با نقشهای از پیش طراحیشده و فریب تیمسار زاهدی، در منطقه «فیلیه» دستگیر و به تهران منتقل شد.
قصر فیلیه
پس از دستگیری شیخ، شورشهایی در خوزستان رخ داد اما به سرعت سرکوب شد و خاندان خزعل به عراق گریختند. اموال قصر شیخ غارت شد و بسیاری از نزدیکان او به عراق پناهنده شدند.
سالهای پایانی: تبعید، انزوا و مرگ مشکوک
شیخ خزعل پس از انتقال به تهران، سالها تحت مراقبت شدید در باغ فخرالسلطنه (شمیران) زندگی کرد. هرگونه تماس و ارتباط او با خارج به شدت محدود شده بود و عملاً در حصر خانگی به سر میبرد.
در ۱۴ خرداد ۱۳۱۵، به دستور رضاشاه و به دست مأموران شهربانی، شیخ خزعل در ۷۵ سالگی خفه شد و به قتل رسید. پیکر او ابتدا در امامزاده عبدالله شهرری دفن شد و بعدها به نجف اشرف منتقل گردید.
سقوط شیخ خزعل، نماد پایان دوران حکومتهای محلی و آغاز عصر دولت متمرکز پهلوی بود. رضاخان با سرکوب و حذف ملوکالطوایفی، راه را برای یکپارچگی و مدرنسازی ایران هموار کرد. اما این گذار، با سرنوشت تراژیک مردانی چون شیخ خزعل همراه شد؛ مردی که روزگاری سرنوشت جنوب ایران را در دست داشت و سرانجام قربانی موج جدید تمرکزگرایی شد.
خزعل نمونهای از حکمرانان محلی بود که در خلأ قدرت مرکزی، با تکیه بر حمایت خارجی، ثروت و اتحادهای محلی، به استقلالی کمنظیر دست یافت. اما تغییر شرایط بینالمللی، ظهور دولت مدرن و اراده آهنین رضاخان، سرانجام این امپراتوری محلی را فروپاشید. داستان شیخ خزعل، نهتنها بخشی از تاریخ خوزستان و ایران، بلکه روایتی از برخورد سنت و مدرنیته، محلیگرایی و دولتسازی، و تعامل قدرتهای داخلی و خارجی در خاورمیانه است.
کار سختی نبود
شیخ خزعبل مهره انگلیس دیگه سوخته بود
رضا خان مهره جدید جایگزینش شد
ساکت شورضاشاه جلوی تجزیه ایران راگرفت
درود بر کسانی که مانع از تجزیه ایران شدند.
۲۰ و ۴۱د
بهلول بازم با اسم بهنام اومدی
رضا خان خودش ایران رو تکه تکه کرد
خودش اعتراض نمیکنه مگه باجناقش هستی که میدانی اونیست
جاهل کوچه خلوت در مقابل مردم شیر ولی در برابر خارجی ها سوسک هم نبود
این مزخرفات ساخته ذهن دزدان امروزی
تجزیهطلب ، مردم نیست ، حتی آدم هم نیست
کی بود که 3 روز نتونست جلو لشکر کوچک خارجی ها دووم بیاره؟؟!!!
ارتش پالانی فقط برای مردم داخل شیر و گردن کلفت بود و لی در عرض ۴۸ ساعت تسلیم شد ، نیروی هواییاش چهار فروند هواپیمای ویلبررایت
داشت که در آبادان در عرض ده دقیقه ساقط شدند و نیروی زمینی هم در عرض ۴۸ ساعت تسلیم شد ،
در زمینه بخشایش خاک وطن ، کوههای آرارات را به ترکیه ، نصف اروند رود و مقداری از خاک ایران در دیاله عراق و نیز مقداری از خاک ایران را به افغانستان بخشید ، پسر پالانی هم بحرین را بخشید ، اما در مورد شیخ خزعل که اعلام حکومت مستقل کرده و میخواست خودمختاری کند دستش درد نکند .
بهنام اسکول شدی بالا یه چبزدیگه گفتی
لشکر کوچیک خارجی؟ یا سواد نداری یا خودتو زدی به نفهمی.از کی تا الان ارتش شوروی و انگلیس که فاتحین جنگ دوم جهانی بودن شدن لشکر کوچیک؟
درود بر بزرگ مرد تاریخ که مانع تجزیه کشور شد
درود بیکران بر خوانندگان تاریخ
تا آنجا که ما میدانیم و تاریخ نگارش نموده،رضاخان در اون زمانی که لشکر کشید به خوزستان وزیر جنگ نخست وزیر ایران احمدقوام السلطنه بود و بدستور ایشان بود که به خوزستان برای سرکوب شیخ خزعل انگلیسی عازم شد.و انگلیس ها از این اقدام بشدت خشمگین شدند
خوزستان توسط رضا شاه ضمیمه ایران شد , قبل از آن مستقل یا تابع ولایت بصره عراق بود ، تاریخ بدون تعصب و از کتاب های معتبر بخوانید ، با فحش و توهین کردن تاریخ و حقایق تغییر نمی شود
شما بفرمایید تو کدوم کتاب معتبر نوشته شده؟!!! نام کتاب و مخصوصا" نام نویسنده کتاب را بفرمایید!!
تاریخ رو بدون تعصب بخونیم یا وارونه؟
نخیر عراق خودش جزو امپراتوری عثمانی بود و طبق قرارداد ایران و امپراتوری عثمانی اروند رود مرز بود درضمن عراق یک کشور جعلیه که در ۵۰۰ سال گذشته بیش ایران و امپراتوری عثمانی دست به دست میشده ولی بیشتر جزو عثمانی ها بوده
رضا شاه روحت شاد،هزاران بار روح خودت و فرزندت شاد و یادتان تا ابد گرامی باد...که ایرانی عزت و ابرو داشت در سراسر دنیا
درود به شرفت
اگر رضا قلدر نبود ، الان خوزستان هم مستقل و ثروتمند بود
همون رضا قلدر این مملکتو از تجزیه کامل نجات داد.امثال تو هم ارزوی تجزیه این مملکتو به گور میبرن
اوباش سایبری رضا و بهنام
برید افغانستان خودتون را از دست طالبان نجات بدید اینجا ایرانه و رضاشاه شاه ایران بود نه افغانستان شما !
اگر رضاشاه نبود ایران یکپارچه ای وجود نداشت
درود بر بزرگ مرد تاریخ ایران رضا شاه کبیر
شیخ ها از گذشته تا حال مثل شیخ خزعل و تا شیخ های امروز همه وابسته به قدرت های ضد ایرانی بودند
خدا رحمت کند رضاخان بزرگ را
خداوند لعنت کنه انشاالله رضا شاه پهلوی لعنت خدا بر امسالت صدلعنت بر روحت رضا شاه ملعون آخرش خودت هم از کشور بیرون کردن قدیم میگن چوب خدا بی صدا ست
ان شاء الله اینطوری بنویس نه انشالله که غلطه
رضاخان درایران شیرغران ولی دربرابر انگلیس وآمریکاموش کور هم نبود زورگوئیش فقط برای مردم بیچاره بود
بخاطراینکه خوزستان تجزیه نشدناراحتی
روحت شاد رضاشاه
نیاز به قصاوت من و شما نیست تاریخ است که قصاوت و اثبات میکند برای من به عنوان یک ایرانی از خدمتگذار ایران چه با تاج چه با عمامه چه نه تاج ونه عمامه چه عیر ایرانی با نیت خیر برای ایران سپاسگزارم
الان چقدر به شخصیتی مثل رضا شاه نیاز هست،که با فساد مبارزه کند
بیشتر گرفتاریهای انسانها در طول زندگی عدم مطالعه وندانستن تاریخ هست وندانسته وباچشم بسته قضاوت میکنند..
رضا شاه اگه نبود ایران الان تجزیه شده بود
خوزستان
سیستان و بلوچستان
ترکمن ها
کوردهاو.....
از این شکل خبری دنبال چه چیزی جز ایجاد اختلاف قومیتی و مردمی هستن؟؟؟؟
دیگه دستتون برای مردم آگاه رو شده
بگذریم از یه سری هم فکراتون که توی کامنتا نفت روی آتیش شما میریزن
خوب شد نوشتن خوزستان زمان رضا شاه به ایران الحاق شد راضی شدی این متنو بردار اگر بر نداری از تجزیه طلبانی
رضا شاه روشاد که ما خوزستانی های میهن پرست رو نجات دادی
ازساندیسیانی که درکره حماسه افریدن مطلب بذار
در کنار تمام خدمات رضاشاه کبیر ، یکی از خدماتش به ایران نابودی امثال این ملعون پلید بود که خوزستان رو از ایران جدا کرده بود و به دست توانای رضاشاه نابود شد . رضاشاه روحت شاد 🌷🌹
روح رضا شاه بزرگ در ارامش الهی.لعنت بر اخوند کثیف و نجس
رضا شاه روحت شاد
اینها همه دسیسه های انگلیس برا تجزیه خوزستان بوده مثلا با تشکیل حکومتهای محلی و بعد تجزیه ایران.
واقعا خیلی تاریخ آموزنده بود
سیخ تو روح ایرانیا
رضا شاه کبیر ، خار چشمان ایرانیان وطن فروش و خائن بود و ناجی سرزمین ایران از فقر و بی فرهنگی و جهل و خرافات بود
میشه کمتر آسمون ریسمون بهم ببافی. . اولین شرکت نفتی بنام شرکت نفت انگلیس وبختیا ی منعقدشد که بین انگلیسیها وخوانین بختیاری بود واشلالات متعدد که ازحوصله کادر پاسخ خارج است وچندین اشکال تاریخی دیگر بیخودی تاریخ سازی نکن
اگر رضا شاه نبود کشور الان صد تکه شده بود خدا رحمتش کند
چه سرنوشت شومی برای پدر و پسر بی اصل و نصب رقم خورد.خیانت به ملت و خوش خدمتی به انگلیس و آمریکا بهتر از این نمی شود.
بخاطر عقده از رضا شاه تجزیه طلب سفید شویی نکنید