انتقادات اخیر رئیس مجلس از حسن روحانی در دفاع از روسها، موضوع مواضع روسیه در دوران مشروطه و حمله به مجلس شورای ملی را دوباره داغ کرده است. به همین بهانه به سراغ روایتی از اتفاقات آن روزگار رفتهایم.
تصویر کمتر دیده شده از محمدرضا پهلوی را به همراه خانواه اش و در حال گشت و گذار زمستانی در سنت موریتز سوئیس و در سال 1352 خواهید دید.
شب امینحضور، چاپاری از شهر [کرمانشاه] فرستاده بود که مردم اجماع عامی کرده در مسجد، داد و فریاد غریبی دارند که عمادالدوله [حاکم کرمانشاه] را نمیخواهیم. اوقاتم تلخ شد.
سرهنگ محمود پولادین در دوران تاریخ پرتلاطم ایران اوایل قرن بیستم و در مقعطی که امپراتوری قاجار در حال فروپاشی بود و بادهای تغییر از هر سو میوزید، ظهور کرد. او نه تنها یک افسر نظامی بود، بلکه نمادی از آرمانهای آزادیخواهی، شجاعت در میدان جنگ، و در نهایت، قربانی توطئههای درباری و سوءظنهای دیکتاتوری نوپا.
در بین نوادگان فتحعلی شاه قاجار شاهزادهای بود که قلمش را نه برای ستایش جنگها و فتوحات، بلکه برای توصیف عطر برنج دمکرده و طعم خورشهای خانگی برمیداشت.
مجدالدوله یکی از شجاع ترین افراد در زمان قاجار بود، این شجاعت به حدی بود که لقبش شد مرد عنکبوتی ایران. این شجاعت مجدالدوله در ساخت مسجدش هم تاثیر گذاشته بود، چون محل عبور و مرور عابدان و زاهدان شجاع و شیر دل در نسل های بعد شد.
شیخ محمدحسن زیدآبادی، ملقب به “نبیالسارقین” یا “پیغمبر دزدان”، یکی از شخصیتهای منحصربهفرد تاریخ ادبیات و اجتماع ایران در دوره قاجار است. این روحانی، شاعر و طنزپرداز، که در حدود ۱۲۳۰ هجری قمری (حدود ۱۸۱۴ میلادی) در روستای زیدآباد سیرجان زاده شد، با انتخاب لقبی طنزآمیز، به نمادی از انتقاد اجتماعی تبدیل گردید.
در پی اطلاعرسانی یکی از اهالی محلی و در جریان یک تدفین عادی در روستایی از توابع شهرستان رودسر، شیای سفالی کشف شد که بلافاصله موضوع به یگان حفاظت میراثفرهنگی استان گیلان گزارش شد.
در تابستان گرم سال ۱۱۸۹ خورشیدی (ژوئیه ۱۸۱۰ میلادی)، کشتیای در بندر بوشهر پهلو گرفت که سر گور اوزلی، اولین سفیر رسمی بریتانیا در دربار قاجار، را به خاک ایران آورد. همراه او میرزا ابوالحسنخان شیرازی بود،
مظفرالدینشاه قاجار سفر نخست خود به فرنگ را در ماه آخر سال ۱۳۱۷ ه ق. آغاز کرد. او شرح همه روزهای این سفر را به صورت روزنوشت به نگارش درآورده است. در ادامه روزنوشت دوشنبه سیزدهم جمادیالآخر ۱۳۱۸ (شانزدهم مهر ۱۲۷۹) او را میخوانیم.