فارین پالیسی: حمله اسرائیل، آینده سیاسی ایرانی را تغییر داد
️مجله آمریکایی فارین پالیسی با انتشار مقالهای جدید، تحلیل کرده است که «حمله اسرائیل، آینده سیاسی ایران را تغییر داد و نگرش نسل جدید را از اساس عوض کرد.»

این مجله مدعی است که مهمترین و ماندگارترین اثر جنگ ۱۲ روزه، تغییر دیدگاه جوانانی است که بعد از انقلاب و در دنیای اینترنت و اثرگذاری رسانههای غربی به دنیا آمدند و در این سالها از ایدئولوژی جمهوری اسلامی فاصله گرفتند؛ اما حالا همانها نسبت به غرب تجدیدنظر کرده، به گفتمان مقاومت نظام ایمان آوردهاند و میگویند: «باید برنامه موشکی، نیروهای منطقهای و گفتمان مقاومت را قویتر کرد تا ایران مستقل و مقتدر باقی بماند.»
️فارین پالیسی این جمعبندی را ارائه میدهد که چنین چیزی یک میراث بزرگ برای آینده ایران است و اگر این تغییر ادامه یابد، سیاست داخلی و منطقهای ایران را برای چند دهه آینده شکل خواهد داد.
در ادامه، بخشهای اصلی این مقاله را در دو قسمت مرور خواهیم کرد:
️وقتی بمبها فرو ریختند، ایرانیان با واقعیت روبهرو شدند و به گفتمان مقاومت نظام پی بردند
پس از حمله اسرائیل اتفاقی غیرعادی رخ داد. نسل جوان ایران که نسبت به ایدئولوژی نظامشان پیرامون تهدید موجودیت آمریکا و اسرائیل برای ایران تقریباً بیاعتنا بودند، وقتی بمبها فرو ریختند تغییر کرد. همانهایی که گاهی گفتمان نظام را مسخره میکردند، برای اولین بار به روایت نظام از مقاومت پی بردند.
تقریباً ظرف یک شب، تغییری عمیق در سرتاسر جامعه ایران رخ داد. حتی ایرانیانی که زمانی شعارهای رسمی [آیتالله] علی خامنهای را رد میکردند، خودشان شروع به تکرار همانها کردند. حملات اسرائیل نه تنها حس وطنپرستی را برانگیخت، بلکه چیز دیگری را هم شعلهور کرد: خشم و این احساس گسترده که قدرتهای خارجی از خط قرمز عبور کردهاند.
ایرانیان با واقعیت ژئوپولیتیک جدیدی روبهرو شدند. حتی شهروندانی که قبلاً با موضع امنیتی نظام مخالف بودند، حالا خواستار دفاع قدرتمندتری هستند. برخی حتی آشکارا از نیاز ایران به سلاح هستهای صحبت میکنند.
همانها که شعار نه غزه نه لبنان میدادند، میگویند حالا فهمیدهاند که منطقه یک دشمن مشترک دارد
سالیان دراز، نگاه بسیاری از ایرانیان به جنگ اسرائیل و آمریکا با کشورشان، انتزاعی و دور بود. این جنگها در سوریه، لبنان و عراق (و نه اصفهان و تهران) رخ میداد. در آن دوران، استراتژی منطقهای جمهوری اسلامی به عنوان راهبردی هزینهساز مورد انتقاد قرار میگرفت؛ اما حملات اخیر به ایران این برداشت را تغییر داد.
یکی از هنرمندان در ایران میگوید: «من قبلاً یکی از کسانی بودم که در خلال اعتراضات شعار میدادم که پول ایران نباید به لبنان یا فلسطین داده شود. اما حالا می فهمم که بمبهایی که همه ما در منطقه با آنها رو به رو هستیم، یکی هستند و اگر در سراسر منطقه دفاعی قوی نداشته باشیم، جنگ به سراغ ما هم میآید.»
نسلی که بعد از انقلاب به دنیا آمدند عمیقاً تغییر کرد و نظرش نسبت به غرب و حل مشکلات از طریق مذاکره با آن عوض شد
در بین مردم و خصوصاً نسلی که بعد از انقلاب ۱۹۷۹ به دنیا آمدهاند و عموماً از ایدئولوژی نظام ناامید بودند، شاهد تغییری عمیق هستیم. آنها در حال بازنگری تمام باورهای قبلیشان نسبت به قدرت و امنیت غرب هستند.
با حملات به ایران، ناگهان هشدارهای [آیتالله] خامنهای که میگفت نمیتوان به آمریکا اعتماد کرد و اسرائیل جنگطلب و توسعهطلب است، دیگر چندان دور از ذهن به نظر نمیرسید؛ زیرا جهان تازه شروع به درک واقعیتهای استراتژیکی کرده بود که ایران سالها به آنها اشاره میکرد. این تغییر حالا دارد موقعیت ایران را در داخل، منطقه و جهان تغییر میدهد.
بعد از حملات، بحث در ایران از این موضوع که آیا دیپلماسی میتواند موفق باشد به این تغییر کرده که آیا اصلاً دیپلماسی غرب صادقانه بوده است؟ در حال حاضر این ایده که مذاکره با غرب مشکلات ایران را حل خواهد کرد، چهرهای از واقعگرایی ندارد و بیشتر به مثابه تسلیم به نظر میرسد.
تنها اثر واقعی حملات، تقویت روایت [آیتالله] خامنهای بود؛ اسرائیل به جای نابودی نظام، آن را تقویت کرد
سالیان سال، حتی با وجود اینکه [آیتالله] خامنهای هشدار میداد نمیتوان به غرب اعتماد کرد، بخش زیادی از جامعه همچنان در انتخابات به نامزدهایی رأی میدادند که وعده تعامل با غرب را مطرح میکردند. اما حملات اسرائیل به ایران در میانه مذاکرات با آمریکا، حالا در بین همان افرادی که قبلاً از گفتگو حمایت میکردند، این دیدگاه رو به رشد را شکل داده که مذاکرات غرب یک بازی فریبکارانه است؛ زیرا برای آنها اصلاً مهم نیست که ایران چگونه تعامل میکند و در هر حال به دنبال اذیت و آزار ایران هستند.
حملات به ایران قطعا آسیبهایی به دنبال داشتهاند، اما تنها کار واقعی که از آنها برآمده، تقویت روایت [آیتالله] خامنهای است. نظام سالم ماند. رهبری پابرجا ماند. خیابانها به صحنه اعتراض بدل نشد. ایران تکهتکه نشد. و در سطح بینالمللی هم، ایران دیگر نه به عنوان یک متجاوز بلکه به عنوان کشوری در محاصره دیده شد که بار دیگر توانسته در برابر مداخله خارجی مقاومت کند.
ادبیات بینالمللی درباره ایران هم نکته قلم افتادهای را نشان داد: اینکه این نظام چقدر منعطف است و چگونه در برابر چالشها از خود پذیرش نشان میدهد. اینکه چگونه یاد میگیرد، چگونه سازگاری پیدا میکند و چگونه شوکهای دریافتی را در روایتِ ماندگاری و مقاومت خود جا میدهد. حملات اسرائیل این سیستم را نابود نکرد، تقویتش کرد.
با حمله به ایران، گفتمان مقاومت جمهوری اسلامی نه با ایدئولوژی بلکه توسط رویدادها و واقعیتها مورد تأیید قرار گرفت
این لحظه به زمانی برای تحکیم روایت مقاومت در ایران تبدیل شده است. زیرا اگر دشمنی که میخواهد بر ایران مسلط شود، از همه طرف کشور را احاطه شده باشد، مقاومت، موشکها و پهپادهای تولید داخل، تنها امید ایران برای بقا است و تنها نهادهایی هم که قادر به انجام این مقاومت دفاعی میباشند، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران هستند.
چنین چیزی، یک میراث مهم برای آینده ایران است. آینده در چارچوب حملات ژوئن تعیین خواهد شد. جایی که دکترین مقاومت نه با ایدئولوژی، بلکه توسط رویدادها و وقایع مورد تأیید قرار گرفت.
حالا مقاومت دیگر در انحصار جمهوری اسلامی و وفاداران به او نیست. اکنون فریادی برای دفاعی از میهن است که از مرزهای اجتماعی و سیاسی فراتر رفته است. قدرتِ این روایت آنجا است که دارد توسط افرادی تکرار میشود که در گذشته به آن بدبین بودند ولی حالا با رویدادهای میدانی به مشروعیت آن پی بردهاند.
مهمترین تغییری که این جنگ رقم زد، تغییر یک نسل بود
این حملات همچنین نگاه ایرانیان به خود را تغییر داد. شاید مهمترین تغییر، تغییر نسلی باشد. نسلی که با اینترنت، رسانههای غربی و دیدگاههای متمایل به غرب بزرگ شده بود، حالا مشروعیت نظم جهانی که با اعتقاد به آن بزرگ شده بود، زیر سوال میبرد. شعارهایی که قبلا در ایران به عنوان پروپاگاندا رد میشد حالا دارد به عنوان واقعگرایی تفسیر میشود. اگر این تغییر ادامه یابد، سیاست داخلی و منطقهای ایران را برای چند دهه آینده شکل خواهد داد.
این تغییر ممکن است بیش از هر موفقیت یا شکست تاکتیکی در جنگ، ماندگارترین اثر را به دنبال داشته باشد. سالیان سال بود که ایرانیها سوال میکردند که اصلا چرا کشورشان به برنامه موشکی، نیروهای منطقهای یا دکترین مقاومت نظامی نیاز دارد. اما حالا سوال آنها این است که چگونه میتوان همه این دفاعها را قویتر کرد تا ایران مستقل و مقتدر باقی بماند.