نوحه ای قدیمی همراه با شور و شعور از یزد/ دین این نیست، اسلام این نیست/ حضور برادران سیدمحمد خاتمی در هیات/ ویدئو

نوحه قابل تاملی توسط هیئت شیخداد یزد در سال 1398 در مسجد روضه محمدیه (حظیره) با مداحی آقایان حمید پایدار و سیدمجتبی حیدرپور به عنوان نوحه اصلی اجرا شد، که دیدن و شنیدن آن شور و شعور تومان را به ارمغان می آورد.

نوحه ای قدیمی همراه با شور و شعور از یزد/ دین این نیست، اسلام این نیست/ حضور برادران سیدمحمد خاتمی در هیات/ ویدئو

متن نوحه خدا رفته خدا از کوچه های شهر ما رفته مجتبی حیدرپور و حمید پایدار:

در مزارآباد شهر بی‌تپش، وای جغدی هم نمی‌آید به گوش…

دردمندان، بی‌خروش و فغان خشمناکان، بی‌فغان و بی‌خروش…

مشت‌های آسمان‌کوب قوی؛ وا شدند و گونه‌گون رسوا شدند!

موج‌ها خوابیده‌اند آرام و رام؛ طبل طوفان از نوا افتاده است!

چشمه‌های شعله‌ور خشکیده‌اند؛ آب‌ها از آسیاب افتاده است…

در مزارآباد شهر بی‌تپش؛ وای جغدی هم نمی‌آید به گوش!

دردمندان بی‌خروش و بی‌فغان؛ خشمناکان بی‌فغان و بی‌خروش…

فریاد کشید ای قوم، من موج خروشانم؛ من زنده‌ترین خونم، از مرگ نترسانم…

از حادثه لبریزم، می‌افتم و می‌خیزم؛ گر دین شما این است، من کافر دورانم!

آمده‌ام که خستگان سلسله را بردارند؛ سر به طمع نهاده‌ام فاصله را بردارم…

ای اهل عالم همه جا کرببلاست؛ این قوم ظالم ثمر رنج شماست!

راهت ابراهیم، نامت پاینده؛ برخیز و بشکن بت‌های زنده…

پرسید چرا ای قوم، گفتند گنهکاری؛ پرسید گناهم چیست؟ گفتند خبر داری…

بیعت کن و سر بسپار، آهسته قدم بردار؛ از فتنه حذر کن حال، یعنی که خطر داری!

از اهل قناعت باش، در بند اطاعت باش؛ خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت باش

فرمود: معاذ الله! از ما مطلب خواری؛ تسلیم قضا بهتر تا رنگ و ریاکاری!

هیهات من الذّله این ننگ نمی‌خواهیم؛ رسوای جماعت به، همرنگ نمی‌خواهیم…

ای مردمان ای مردمان نامردمی تا کی؟ نامردمی نامردمی ای مردمان تا کی؟

خدا رفته خدا از کوچه‌های شهر ما رفته خدا از گوشه ی دل‌های مردم بی‌صدا رفته

امان از بی‌غمی‌ها، میان آدمی‌ها؛ در این غربت برای گریه‌کردن تکیه‌گاهی نیست

امیدی نیست، پناهی نیست… چه شد شب‌های نورانی، مناجات و سحرخوانی؟

چرا دیگر کوفه جای مردان خدا نیست؟ نه دلبندی نه غمخواری، نه بازوی علمداری

این موج عاشق می‌رود، سر می‌نهد بر نی؛ دریا به دریا تشنه لب این تشنگی تا کی؟

گلویی از عطش تر کن که سقا تشنه می‌آید؛ عمود خیمه می‌لرزد، صدایی در نمی‌آید!

رباب و شور دیگر گلوی خشک اصغر بخواب ای غنچه دیگر…

چون در این مردم حیایی نیست؛ مرامی نیست، وفایی نیست!

بخواب ای کودک فردا که می‌بارد بلا این‌جا!

ببین این کوفیان با ما چه کردند؟ بنام دین چه با شش‌ماهه کردند؟

دین این نیست، اسلام این نیست صبح دگر می‌آید ای شب زنده‌داران…

از قله‌های پرغبار روزگاران با تیغ آتش می درد آن وارث نور در انتهای شب گلوی نابکاران!

169831035

حجم ویدیو: 14.61M | مدت زمان ویدیو: 00:07:32 | دانلود ویدیو
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • ناشناس
    1

    آخوند را باید از نو شناخت

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها