قاتل باران مادرش است یا ناپدری‌اش؟

تراژدی تلخ قتل باران کوچولو/ جسد 8 ماه در یخچال بود

تراژدی قتل فرشته کوچکی به نام باران در شهرک علائین شهرری در هر مرحله از رازگشایی تلخ تر و اسفناک‌تر می‌شود،حالا با برگ جدیدی که در پرونده رقم خورده، جلسه مواجهه حضوری متهمان برگزار خواهد شد تا مشخص شود کدام‌یک دروغ می‌گویند.

تراژدی تلخ قتل باران کوچولو/ جسد 8 ماه در یخچال بود

اوایل آبان سال قبل زمانی که مأموران مبارزه با موادمخدر وارد خانه یک قاچاقچی شدند، در یخچال خانه جسد یک دختر بچه 7 ساله به نام باران را کشف کردند و به این ترتیب راز مخوف این خانه به یک جنایت گره خورد.
بلافاصله دکتر مجید باقری بازپرس کشیک قتل شهرری برای رسیدگی به موضوع در صحنه جنایت حاضر شد اما آن روز هیچ کس تصورش را هم نمی کرد که باران چه عذابی را در ثانیه‌های پایانی عمرش تحمل کرده باشد.
در حالی که شواهد اولیه حکایت از مرگ دختربچه بر اثر خفگی داشت، چند ماه بعد پزشکی قانونی گزارش معاینه جسد را اعلام کرد : علت تامه فوت کمبود اکسیژن محیط است و این یعنی قاتل باران گمان می‌کرد او فوت کرده و جسد را داخل یخچال گذاشته بود اما درست در همان لحظات که جسد باران داخل یخچال قرار گرفت؛ دخترک به خاطر کمبود اکسیژن با مرگ دست و پنجه نرم کرده تا جان سپرده است!

مادر باران : من قاتل دخترم نیستم!

مادر باران یک ماه بعد از کشف جسد دخترش در یخچال خانه افشین، قتل او را گردن گرفت. وی صحنه قتل را هم بازسازی کرد اما حالا حرفش را عوض کرده و می گوید که قاتل دخترش نیست!
بازپرس پرونده برگه پزشکی قانونی را جلوی چشمانش می گذارد و به او می‌گوید که باران جانش را در یخچال از دست داده است. وی از همان لحظه منقلب می‌شود و فضای اتاق بازجویی مملو از هق هق او می‌شود.
بعد انگار سر می‌خورد در خاطرات گذشته‌اش. به روزهای زندگی با افشین، قبل از آن که با پدر باران روزهای تلخ و سیاهی داشت. به روزهای مجردی‌اش و دورتر و دورتر.
لحظه‌های شیرین در زندگی او به حدی کمرنگ بوده که آنها را به سختی به خاطر می‌آورد:«تا قبل از فوت پدرم همه چیز در زندگی مان خوب بود. همه دنیای من درس بود. در المپیاد ریاضی کشوری نفر دوم شده بودم و داشتم خودم را برای المپیاد جهانی آماده می‌کردم که با فوت پدرم همه چیز در زندگی‌مان به هم ریخت. هر روز در خانه‌مان بلوا به پا می شد و اوضاع روحی من خیلی بد بود. با این حال در رشته کامپیوتر قبول شدم و لیسانسم را گرفتم. در همان روزهای دانشجویی بود که پدر باران به خواستگاری‌ام آمد. برادرم می گفت مرد خوبی است و من سرنوشتم را به حرف برادرم سپردم و با او ازدواج کردم.»

آشنایی شوم با افشین

مادر باران تازه عروس بود که همسرش را در حال مصرف مواد مخدر دید:«وقتی متوجه شدم اعتیاد دارد جرقه اختلافات ما زده شد اما او کم کم من را هم به دام مخدر کشاند. زمانی به خودم آمدم که معتاد شده بودم.همسرم من را وادار می‌کرد که برایش موادمخدر تهیه کنم. صاحب دو دختر شده بودم و نمی‌دانستم با زندگی وحشتناکی که در آن گرفتار شده بودم چه کار کنم.»
افشین یکی از کسانی بود که مادر باران از او موادمخدر می‌خرید:«یک شب از خانه بیرون زدم و تصمیم گرفتم دیگر هرگز به خانه پدر باران برنگردم. نمی دانستم کجا می‌خواهم بروم فقط می‌دانستم هر جایی بروم به آن خانه دیگر برنمی‌گردم.

به فکر افشین افتادم و با او تماس گرفتم و او به من پناه داد. زندگی من و افشین شروع شد. او به من محبت داشت و این همان چیزی بود که سال‌ها در زندگی‌ام از کسی ندیده بودم. برای همین به افشین علاقه پیدا کردم.»

هفت‌سین مادر کنار جسد باران کوچولو

زندگی مادر باران با افشین با تمام سیاهی‌های خلاف که در آن موج می‌زد اما مسالمت‌آمیز بود! تا اینکه باران در خانه افشین به قتل رسید:«مصرف مواد من زیاد شده بود. روزها در خانه‌های مردم کار نظافت می کردم و غروب که می‌شد خسته به خانه می‌رسیدم. شب مرگ باران هم با خستگی به خانه رسیدم و مواد مخدر مصرف کردم و خوابیدم. صبح روز بعد که بیدار شدم متوجه شدم باران نفس 
نمی کشد. یک آینه پایین پایش و یک آینه هم بالای سرش بود. او از آینه و رعد و برق می ترسید. از افشین پرسیدم چه بلایی سرش آمده اما او اظهار بی‌اطلاعی می‌کرد. زیر گلوی بچه‌ام قرمز بود و من می‌خواستم او را به بیمارستان ببرم.

اما افشین می‌گفت اگر پدرش بفهمد برایمان دردسر می‌شود. می‌گفت باران مرده و جسدش را در یخچال گذاشته است. به من قول داد در فرصت مناسب بچه‌ام را در یک جای خوب دفن کنیم.اما 8 ماه از مرگ باران گذشت و جسد هنوز در یخچال بود.من شب‌ها کنار یخچال می خوابیدم و نوروز که شد هفت‌سین را کنار یخچال چیدم تا پیش دخترم باشم.»
وقتی مادر باران و افشین متوجه شدند که پلیس جسد را پیدا کرده به یک روستا فرار کردند:«حدود یک ماه در آن روستا ماندیم. دیگر چیزی جز چند تکه نان برایمان باقی نمانده بود. برگشتیم که اجاره‌خانه‌های افشین را بگیریم اما دستگیر شدیم.»

بعد از دستگیری، مادر باران به قتل دخترش اعتراف کرد:«افشین می‌گفت پدر باران به تو رضایت می‌دهد. من را قانع کرد که قتل باران را گردن بگیرم و به من وعده داد که من را از زندان بیرون می‌آورد. من هم به دروغ گفتم که باران را کشته‌ام.اما حالا به خاطر دختر مظلومم تصمیم گرفتم حقیقت را بگویم.»
رسیدگی به این پرونده در حالی ادامه  دارد که افشین ادعا می‌کند مادر باران بعد از مصرف مواد مخدر گلوی دختر خود را فشرده و او را به قتل رسانده است.

به همین دلیل برای روشن شدن ابعاد پنهان ماجرا، تحقیقات در دستور کار بازپرس جنایی ادامه دارد و به زودی جلسه مواجهه حضوری متهمان برگزار خواهد شد.

منبع: رکنا
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 9
  • پروین وپریا
    0

    خدالعنتتون کنه که به بچه بیگناه هم رحم نمی کنیدشمامثلاانسان هستین .وخدالعنت کنه کسی روکه موادپخش میکنه جوان های بیگناه رونابودمیکنه

  • ناشناس
    0

    خدا به چه کسایی بچه میده !!!موندم چه حکمتی در کار هست

  • امیرخان
    0

    خدایا این دنیا دیگه ارزش موندن نداره.. چرا قیامت نمیشه راحت شیم

    نظرات شما -
    • دانا
      2

      این دنیا بزودی پایان خواهد یافت
      اونی که ما رو درست کرد و فرستاد زمین تا بکشیم تا کشته نشیم بخپریم تا خورده نشیم بزودی نسل ما رو منقرض خواهد کرد
      ما موجودات کثیفی هستیم،رحم و مروت نداریم
      حرص پول و شهرت داریم
      بدردنخوریم
      یزودی ما رو نابود میکنه طبث وعده ای که داده
      خدای ما در یک سیارع دیگه برای خودش صفا میکنه و ما رو انداخته اینگا تا‌جونمون دربیاد
      روزی که زیادی پیشرفت کنیم و دست بشیم رو دست خوذش نابود میشیم
      کاری که الانم کردیم و داریم موجوداتی میسازیم تا بفرستیم کره های دیگه
      دقیقا کاری که خدای ما کرده با ما
      خدا رو خیلی ساده میشه شناخت
      خدای ما از ما کمی باهوشتره و دانشش بیشتره،دانشی که ما هم بزودی بنش میرسیم و میتونیم موجودات متنوعی خلق کنیم
      همین
      خدا رو خیلی پیچیده نکنید که روحه و‌جسم نیسنت و...فلان
      خدا هم مثل ماست،شاید کمی پیشرفته تر از لحاظ ژنتیکی

  • ولایتی
    1

    هر کسی در ایران ازدواج کنه یا بچه دار بشه لعنت مردم‌و خدا همراهش خواهد بود

  • ناشناس
    0

    چطور این دولت نمیتونه جلو مواد بگیره یک کار ساده هست اگر بخواهد می تواند خواستن توانستن هست

    نظرات شما -
    • پول توشه
      0

      نمینونه؟؟؟
      خچبم میتونه،من‌ یه بار از بم میامدم تهران بااتوبوس،مامورا جلوی راننده اتوبوسو‌گرفتن‌گرفتن بتید صدهزار به ما بدی بعد بری،راننده‌گفت من مواد ندارم که ،برو از اتوبویایی که‌گونی گونی میبرن بگیر،گفت تو هم ببر اگر گفتم چرا مرد نییتم،صدتا گونی لبر ففط پولو بده که ندی تا شب علافت میکنم همینجا
      به این قبله هنگ کردم،بعدش راننده گفت عادیه این داستان‌ولب من از مواد بدم میاد نمیبرم‌ولی همه میبرن

  • ناشناس
    1

    اندر حکایت زندگی در مدینه فاضلاب

  • لیلا دردشیخ ترکمانی
    0

    خدایا مگر میشه من الان خالم بد شده .الان تصورش هم عیررممکن همه اینا ریشه در فقر و اینکه بیشتر خانواده ها زن سالاری شده و دیگه نه احترامی ونه ترسی ومن الان 50 سالم جلوی برادرم وقتی آرایش دارمخجالت میکشم نه اینکه خیلی مذهبی باشیم منظورم احترام ...

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها