پری غفاری معشوقه مو بلوند و زیبای محمدرضا پهلوی!

پری (پروین) غفاری معشوقه بلوند و زیبای محمدرضا شاه که فکر می کرد با شاه ازدواج می کند اما سرنوشت دیگری در انتظارش بود

پری غفاری معشوقه مو بلوند و زیبای محمدرضا پهلوی!

پری (پروین) غفاری در سال 1309 بدنیا آمد و در سال 1392 از دنیا رفت. پری غفاری به عنوان خواننده و بازیگر تلویزیون و سینما فعالیت می کرد.

پری غفاری خاطرات خود که در مورد روابط عاشقانه وی با محمد رضا پهلوی است را پس از انقلاب ۱۳۵۷ در کتابی به نام تا سیاهی دردام شاه منتشر کرد. این کتاب تنها یک بار در سال ۱۳۷۶ منتشر شد. به اعتقاد برخی منتقدان این کتاب در صورت تجدید چاپ می توانست پرفروش ترین کتاب تاریخ ایران باشد!

ماجرای رابطه نامشروع شاه با پری غفاری چه بود؟

داستاه شاه و پری، حکایت دختری است که با وساطت فردوست و مادرش به دربار راه یافت و رؤیای ملکه شدن در ذهن می پروراند و مدتی انیس و مونس شاه شد. سرانجام شاه پس از ازدواج با ثریا اسفندیاری وی را همچون تفاله ای به بیرون پرت کرد، و رویای کاخ آرزوهایش مثل حباب ترکید. پروین غفاری در واقع مأمور سرگرم کردن شاه در روزهای جدایی شاه و فوزیه بود.

پدر پروین غفاری که بود؟

پروین فرزند میرزا حسن غفاری همدانی ، که خودش اهل تفرش بود، وی در جوانی در مجلس شورای ملی کاری کرد و آخرین سمت وی مشاور رییس بازرسی مجلس بود. به گفته پروین او مردی دقیق و آزادی خواه خوش نام بود و همیشه به مبارزات علیه استبداد فخر می کرد. به همین دلیل پس از آشنایی پروین با شاه و رفت و آمدش به دربار ؛ همواره درباره خطری که در کمین وی بود، به او هشدار می داد.

اما پری رویای ملکه شدن و راه یافتن به دربار و شرکت جستن در شب نشینی های با شکوه داشت. و به هیچ چیز دیگر فکر نمی کرد و تصور می کرد شاه سرانجام با وی ازدواج خواهد کرد.

فردوست دلال آشنایی شاه و پری

پری دختری 16-17 ساله، مو بور، بلند قامت و زیبا بود؛ که فردوست در یک مهمانی در باشگاه افسران وی را همراه مادرش دید. فردوست در همین مهمانی به مادر و دختر نزدیک می شود و خود را معرفی نمود؛ فردوست را شناختند و با هم گرم گرفتند.

فردوست در کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی می نویسد:

".... تصور کردند که برای ازدواج خود آمده ام، به هر حال آدرسشان را گرفتم و ماجرا را به محمدرضا گفتم، محمدرضا گفت: مادر و دختر را به سرخ حصار بیاور؛ آنها را به سرخ حصار بردم، پس از مدت کوتاهی محمدرضا آمد، شاه را معرفی کردم، پس از معرفی، شاه مدتی با دختر قدم زده و پس از یک ساعت نزد من آمدند و محمدرضا گفت: که با پری قرار گذاشته است..."

از آشنایی تا جدایی:

خانه ی پری غفاری در "نظامیه" حوالی میدان بهارستان بود. وی دوران ابتدایی را در مدرسه ی "نوروز" و دوره دبیرستان را در دبیرستان "شاهدخت" که در خیابان شاه آباد بود، سپری نمود. پری هنوز پانزده سال بیش نداشت که با تبانی مادرش و خانواده اسعدی نظام، بر سفره عقد نشاندند ، وی که دوشیزه ای دبیرستانی و بی خبر بود به عقد علی آشوری ـ پسر اسعدی نظام ـ در آمد.

عقد نافرجام پری و علی آشوری که بر اثر توطئه چینی ـ مادر پری و پدر علی ـ طراحی شده بود؛ پس از گذشت چهار ماه استحکام خود را از دست داد، و مادر پری فهمید که این پلکان ترقی محکم نیست ، پس از طریق دیگری سعی نمودکه در بدبختی دخترش کوشا باشد ... پری از همان ابتدا با اکراه به عقد علی آشوری در آمده بود. مادر پری هم با وساطت حسین فردوست تلاش کرد که طلاق او را بگیرد.

نمایش فردوست و مادر پروین برای دیدار با شاه بسیار جالب است.

پری در خصوص اولین دیدار با شاه گفت : "... احساس کردم که بروی ابرها گام بر می دارم، از اینکه در کنار شاه قدم می زنم خود را خوشبخت احساس کردم و غافل از اینکه همچون صیدی دست و پا بسته اسیر یک سفاک شده ام".

شاه و پری با هم قرار بعدی گذاشتند؛ فردای روز ملاقات ، شاه ساعت یازده صبح زنگ زد و گفت : "... من تمام شب به یاد تو بودم، می خواهم امشب در کاخ میهمان من باشید، تا بیشتر با هم آشنا شویم".

آن روزها همه می دانستند که فوزیه ایران را ترک کرده است و خیال بازگشت هم ندارد. از سوی دیگر مادر پری با همدستی فردوست و گرفتن وکیلی به نام ارسلان خلعت بری، طلاق او را از علی آشوری گرفتند، مادر پری فکر می کرد که از این پس دخترش ملکه ایران خواهد شد.

پری با فسخ عقد با علی آشوری، آزادی خود را به دست آورد، رویای هر شب وی دربار و در کنار شاه بودن بود. پدر پروین (پری) مخالف رفتن دخترش به دربار بود و زنش را مؤاخذه می کرد.

1

پروین در 17 سالگی در کاخ شاه

ساعت هفت صبح بود که امیرصادقی(راننده شاه) آمد و ماشین وی را به سوی کاخ برد.

پری به همراه امیرصادقی به کاخ رسیدند ... امیرصادقی رفت و وی را تنها گذاشت، دستی از پشت به شانه ی پری خورد، برگشت، شخص شاه بود ... بوی شراب و ادکلن در هم آمیخته بود ... برای اولین بار در نزد شاه شراب گیلاس را سرکشید ، گلویش سوخت ... سرش گیج رفت ... دومین جام را نیز شاه برایش ریخت ، این بار آرام آرام به گلویش سرازیر کرد .... پس از مدتی به زمین افتاد ... وقتی صبح که از خواب بیدار شد، دوران کودکی و دوشیزه گی را از دست داده بود ... احساس پلیدی به وی دست داد ... هنوز با اعلیحضرت عقد زناشویی نبسته بود.

شاه از پری می خواهد این ماجرا را به کسی ـ حتی پدر و مادرش ـ نگوید تا زمانی با یک تشریفات رسمی مراسم عقد اجرا شود.

اکنون از ماجرای شبی که در کنار شاه بود یک ماه می گذرد ، وی در این یک ماه دیگر هیچ شبی را در کاخ نخوابیده بود.

شاه دستور داده بود در خیابان کاخ، خانه ای برای وی خریداری شود تا نزدیک شاه باشد و هر ماه پنج هزار تومان نیز به مادر پری قرار بود پرداخت نماید تا هزینه زندگی وی تأمین شود.

شاه پری را از پرخوری و نوشیدنی زیاد بر حذر می داشت تا همیشه زیبا و خوش اندام بماند ... وی هفته ای سه روز در کنار شاه بود؛ روز های شنبه، دوشنبه، چهارشنبه ... به سفارش شاه ، خیاط و آرایشگر او را هم چون عروسکی در می آوردند تا ساعتی از لحظات شخصی شخص اول مملکت را سرگرم خود کند.

پروین غفاری در خصوص هم نشینی با شاه می گفت :".. هنگام صرف شاه آرام آرام مشروب می خورد و گاهی گیلاس مرا هم پر می کند ... گاهی دور از چشم محافظان و زیر درختان بر روی زمین یا نیمکتی می نشستیم ؛ او در چنین مواقعی دست مرا می گرفت و چشم در چشم من می دوخت و سعی می کند مرا به سبک هنرپیشگان آمریکایی ببوسد .. حدود ساعت یازده شب سرگرمی صاحب عروسک تمام شده است و عروسک بایستی به گنجه اش باز گردد."

پری می گوید:

"من همچون فاحشه ای که پس از انجام وظیفه اش، دستمزد می گیرد، هدیه های او را در کیفم می گذاردم ... حداقل فایده این طلاجات دلخوشی مادرم بود".

مادر پری فکر می کند؛ شاه و پری دوران نامزدی خودشان را می گذرانند، پری یقین دارد که ازدواجی در کار نیست.

شاه به پری می گوید: "می خواهم زیبا و خوش اندام بمانی ... تو نبایستی حامله شوی ... آشفته به سویش برگشتم و فریاد زدم، تو سه ماه است؛ هر چه خواسته ای ... حال می گویی نباید حامله شوی ... اعلیحضرت عزیز من حامله ام ... حامله ... تو نمی توانی با خریدن یک خانه خرابه مرا گول بزنی ... بایستی با من ازدواج کنی ... شاه برگشت و گامی به سوی من برداشت، در چشمانم نگریست ... دستش را بالا برد و بر گونه ام فرود آورد .... احمق دیوانه چرا گذاشتی حامله شوی؟

گفتم تو این طفل را در شکم من کاشتی ... حال می گویی چرا حامله شده ام ... شاه دستانش را روی شانه من گذاشت... گفت : ببین پروین تو بایستی این جنین را سقط کنی".

پری اصرار می کند که چنین را سقط نخواهد کرد ... اصرار می کند که شاه او را عقد کند، شاه وی را با طپانچه تهدید به مرگ می کند، ... اما شلیک نکرد ... با طپانچه ضربه ای به شقیقه ی وی زد و فورا به زمین افتاد ... به دستور شاه به خرابه اش برگشت.

بعد از برگشت به خانه روز بعد شاه تلفن زد و پری محکم گوشی را به زمین کوبید، و ارتباط شاه و پری قطع شد ... مادر پری از این حرکت نگران شد و پری را مؤاخذه نمود که این چه حرکتی بود که با شاه مملکت کردی ... چهار روز از این جریان درگیری شاه و پری گذاشت، پری بستری بود ، دیگر از دربار صدای تلفن شنیده نمی شد ... ساعت شش عصر زنگ در خانه به صدا در آمده ، امیرصادقی با یک دسته گل با شکوه از طرف شاه به دیدن وی آمد. و گفت: "اعلیحضرت نگران حالتان هستند".

شیطنت زنانه در وجود پروین دوباره گل کرد ... صحنه سازی کرد ... می دانست که امیرصادقی این نمایش را به اربابش گزارش خواهد کرد ... پس صحنه را داغ تر کرد ... میان گریه گفت: " به اعلیحضرت بگویید دیگر مرا نخواهید دید ... من خودم را خواهم کشت".

هدیه ای که شاه فرستاده بود کلید و سند یک خانه در خیابان کاخ بود ... به هر حال پری مغلوب شاه شد، سعی کرد او را برای خودش حفظ کند ... و یا این که از قبل دربار ثروتی برای خود فراهم کند ...

2

پروین غفاری در جوانی

پری مجددا از شاه خواست که وی را عقد کند، شاه هم با یک شرط حاضر شد که او را به عقد خود در آورد و آن این که کورتاژ جنینی بود که در شکم داشت. ... پری شرط شاه را پذیرفت منوط به این که قبل از عمل به عقد یک دیگر درآیند.

شاه با شنیدن این حرف پری به شدت وی را بوسید و گفت :"در یک میهمانی شام تو را عقد خواهم کرد، اما این مجلس خصوصی خواهد بود و به جز نزدیکان من کسی نباید از این سند بویی ببرد".

[دراین] زمان فردوست مأمور بود که در کنار پری باشد و حوائج وی را برآورده کند.

شب موعد فرا رسید میهمانان بسیاری در مجلس عقد حاضر شدند، از نزدیکان شاه : اشرف و شمس ، احمدرضا و حمید رضا و محمود رضا از دعوت شدگان بودند؛ اشرف در آن مجلس گفت : "صیغه شدن کوس و نقاره نمی خواهد ".

پس از صرف شام اعلیحضرت اجازه دادند که عاقد حاضر شود، عاقد حسن امامی، امام جمعه تهران بود، چند جمله ای را خواند ... که پری در آن عالم مستی نفهمید و بعد راهش را کشید و رفت...

شاه در آن مجلس به پری گفت :"به کوری چشم فوزیه امشب می خواهم خود را در میان امواج گیسوان پروین غرق کنم ... بعد به دست گره گیسوان مرا رها کرد و موهای انبوه من پریشان شد .... من هم که نیمه مست بودم دست به گردن او انداخته و .....

فردای آن روز پری و محمدرضا با هواپیما به بابلسر پرواز کردند، شاه هنگام سفر به این شهر از وی خواست که در بازگشت از سفر، تا دیر نشده این جنین را از بین ببرد، چرا که ترس شاه از اشرف بود، اگر اشرف از جریان حاملگی بویی می برد تمام دنیا را خبردار می کرد، او نمی خواهد هیچ زنی در کنار شاه باشد ... اشرف فکر می کرد که شاه ، پری را برای پر کردن اوقات تنهایی و در غیاب فوزیه به کاخ آورده است.

شاه گفت :

"چون ترا صیغه کرده ام، اشرف نمی توانست بر چسب هوسبازی و زن بارگی به من بزند ... تو نگران نباش به محض اینکه وضع فوزیه روشن شود ازدواج ها رسمی خواهد شد . شاه گفت : ملکه ی کشوری سراغ داری که زیباتر از تو باشد " پری به شاه قول داد که پس از بازگشت از بابلسر نسبت به سقط جنین اقدام خواهد کرد ... شاه تبسمی کرد و گفت : " قبلا سفارش این کار را به پروفسور عدل کرده ام و خود این کار را سر و سامان خواهد داد ... به شاه گفتم یونایی موطلایی تو در خدمت توست ... "

پس از بازگشت از سفر ، فردوست به خانه پری در خیابان کاخ رفت و مأموریت داشت که وی را به نزد پروفسور عدل جهت عمل کورتاژ ببرد .

با این عمل ، پری سلامت جسمانی و روانی خود را از دست داد به قول خودش آثار و عواقب آن را هنوز که هنوز است تحمل می کند ، پس از عمل کورتاژ به دلیل عفونت اعضای داخلی تا لب مرگ پیش رفت و فردوست و ایادی پزشک مخصوص شاه و خود شاه به عیادت وی آمدند.

پری هنگام عیادت شاه از وی، به او گفت : " ببین عدل شما با من چه کرده است " شاه منظور پری را از این جمله دو پهلو فهمید و تبسمی کرد و دستان وی را گرفت و از جیب بغلش ، از درون یک جعبه شیشه ای کوچک ، انگشتری با نگین درشت یاقوت کبود بیرون آورد و در انگشتان وی کرد ... و گفت : " پروین سعی کن زود خوب شوی ... خانه قلبم سرد و تاریک است و بیا و گرمش کن ...

پس از سقط جنین ، رابطه پری و شاه مستحکم تر شد ، و ماه عسل دوباره شروع شده - عشق شاه زن و هواپیما و رانندگی بود - بزم ها و میهمانی ها برقرار است و جام ها هم به سلامتی شاه و پری تهی می شد ...

پری دیگر در صرف مشروبات الکلی حرفه ای شده بود ... آخرین هدیه شاه به پری یک انگشتر با نگین زمرد در شب تولدش بود .

شاه از اینکه پری در محافل و مهمانی ها گرم می گرفت ، ناراحت می شد و می گفت : " بعضی وقت ها می بینم تو در محافل و مهمانی ها گرم می گیری و آنها بر دستت بوسه می زنند ؛ اگر روزی بدانم با کسی به جز من رابطه داشته ای زنده نخواهی ماند ، چشم و گوش های من ، کوچکترین حرکت تو را به من گزارش می کنند ، همان طور که از کار فوزیه با خبر شدم هم از کارهای تو با خبر خواهم شد .

پس از طلاق فوزیه

با رسمیت یافتن طلاق فوزیه در سال 1327 ، روزنه ی امیدی برای ازدواج پروین با شاه دوباره گشوده شد ، اما محمدرضا دو هفته ای پس از اعلام رسمی طلاق به گوشه انزوا خزید ، و زمان آن رسیده بود که پری با تمام قوا وارد میدان شود و به هر صورت جای فوزیه زن اول شاه را پر کند ، اما چه خیال عبثی بود . اولین ملاقات پس از دوره انزوا که پیش آمد ؛ شاه همچنان مغموم بود ... شاه در حالت ناراحتی به پری گفت : " اگر روزی به من خیانت کنی تو را خواهم کشت " . شاه به پری گفت که فوزیه به وی خیانت کرده است .

به مروز زمان شاه نسبت به پروین بدبین شده بود و رفتار وی را زیر نظر داشت ، به طوری که با وجود این که مسافت بین خانه پری و شاه زیاد بود ، در یک شب تابستانی ... مردی از دیوار خانه او پایین پرید ، شخص شاه بود ؛ اتاق وی را جستجو کرده و به حیاط بازگشت ...

پری به شاه گفت : " آیا صحیح است که شخص شاه از دیوار منزل کسی بالا برود؟"

شاه پاسخ داد : "به من گزارش داده بودند که مردی در خانه شماست."

البته در بدبینی شاه نسبت به وی نباید از نقش اشرف غافل بود ؛ پروین در کتاب "تا سیاهی..." نقل می کند :

"در شبی من بیرون زیر آلاچیق کنار خواهرم خوابیدم ، یک دفعه از درون اتاق خوابم صدای انفجار نارنجک آمد ، من متقاعد شدم که اشرف قصد از بین بردن مرا دارد ."

اشرف در یک مهمانی سعی کرد از طریق قهوه پری را مسموم کند که این دومین سوء قصد به جان وی بود و پری تصمیم گرفت رابطه خود را با اشرف قطع کند. با دسیسه های اشرف کم کم شاه باور کرد که پری به وی خیانت می کند و شب هایی که با او نیست با دیگران سر می کند ، این گونه شد که زمینه اختلاف و درگیری بین شاه و پری پیش آمد .

روزی شاه به پروین گفت : " پروین از من سیر شده ای و دلت برای مردان دیگر پر می کشد " اشرف می گفت این دختر خوشگل است و باید بمیرد ، زیبایی شومی دارد .

به هر حال ارتباطات و مهمانی های پری با مردان دیگر و بوسیدن دست های وی به وسیله دیگران شاه را رنج می داد و باعث این اختلاف شد ؛ شاه حتی ایادی را نزد وی فرستاد تا از این اعمال دست بردارد ، پری با شیطنت زنانه سعی کرد توجه ایادی را به خود جلب کند و به حالت غش خود را به آغوش ایادی انداخت ، پری از ایادی خواست که حامی او باشد ؛ دوستی شاه و پری به روزهای پایانی آن رسیده است . وی از ایادی خواست گاه گاهی به عیادتش بیاید و گیلاسی با هم بنوشند .

شاه از پری قهر کرده بود ، به مدت دو ماهی نه تلفنی و نه حضوری ، ارتباطی با هم نداشتند. پری هم هیچ تلاشی برای تماس با وی نکرد ، برای اینکه می خواست شاه را اذیت کند ؛ مجالس شبانه بر پا بود و شب های پری در کنار دوستانش سپری شد . و تا سپیده دم بانگ نوشانوش بلند بود ؛ بساط قمار و تریاک نیز برقرار و پری هم شمع محفل دوستان بود .

مطب دکتر ایادی در خیابان کاخ ، نزدیک خانه پروین بود ، به بهانه عیادت به خانه وی رفت و آمد می کرد ... ایادی پس از اظهار لطف و علاقه و عشق پری به خود ؛ با بی پروایی به خانه وی می آمد ... و جواهراتی به وی داد ... از وقتی که ایادی مبالغی به پری می داد ، مادرش از وی اظهار رضایت می کرد .

3

پروین در آخرین سال های زندگی اش

در این آشفته بازار قهر شاه و پری ، برادر محمدرضا، غلامرضا، پروین را به باغ دعوت کرد ، پری هم دعوت وی را اجابت کرد و به باغ رفت و درون اتاقی بزرگ ... روی میز انواع اغذیه و اشربه به چشم می خورد ... در نگاه غلامرضا تمنا موج می زد ... پری به غلامرضا گفت اگر برادرت من و شما را در یک باغ و در یک اتاق ببیند چه خواهد کرد ؟ غلامرضا گفت : هیچ کاری نخواهد کرد . خوشحال هم خواهد شد؛ به او گفتم: نه چنین نیست، من و شما را خواهد کشت.

پری با وجود این که از قیافه ی غلامرضا و ایادی بدش می آمد ، اما به خاطر پول و موقعیت شان آن ها را در میان مشت های خود حفظ کرد.

پروین ماجرای فراهم شدن زمینه های ازدواج شاه ثریا را از زبان غلامرضا شنید ، مادر پروین هم این خبر را از طریق فردوست شنیده بود. سرانجام بر اثر تلاش های شمس ، محمدرضا به ازدواج با ثریا تشویق شد ، و در یکی از روزهای مهر ماه 1328 فردوست به خانه پری آمد.

او " پیک جدایی " بود ، مقادیری وجه نقد با خود آورده بود و پیغامی از شاه که همه چیز بین شاه و پری تمام شده است. با شنیدن این خبر پری ، به این حقیقت پی برد که مأموریت این عروسک موطلایی به سر آمده و حال بایستی لال شود و چیزی از این رابطه و رفت و آمد به کاخ نگوید.

آخرین دیدار شاه و پری در مراسم ازدواج محمدرضا با ثریا بود ؛ که مادر پری دو کارت دعوت را از طریق فردوست به دست آورده بود ؛ و پری سعی کرد با بهترین آرایش در مراسم شرکت کند و با همه گرم بگیرد و شاه را رنج بدهد ... شاه با دیدن پری اخمی کرد و تعجب می کند چه کسی او را دعوت کرده است ...

سرانجام داستان پری و شاه با ازدواج ثریا به پایان رسید و پری روزهای پس از جدایی را با افرادی چون غلامرضا برادر شاه ، ایادی پزشک مخصوص شاه و خاتم خلبان مخصوص شاه سپری نمود و بعد وارد عرصه سینما شد و به بازیگری پرداخت.

منبع: ساعد نیوز
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 77
  • ناشناس
    6

    این داستان های هوسرانی‌ها چه سودی برای بشریت دارد؟؟؟؟

    نظرات شما -
    • کلاغ پر
      17

      صد رحمت به خودش ورضاخان کبیر که فقط انگ هوسرانی وقلدری به اونا میزنند اما دروغ گویی باج دادن بیگانه ای چون لبنان فلسطین یمن ......اختلاس بیسوادی سو مدیریت....خودشان را نمیبینند

    • 14

      این اسمش هوسرانی نیست.
      فوزیه ایران رو ترک کرده بوده، شاه باید با یک نفر آشنا می شده که ملکه ایران بشه.
      اطرافیان هم سعی کردن یک دختر خوشگل رو معرفی کنن.

    • ناشناس
      30

      و این دختر خوشگل قبلاً از کسی حامله بوده و شاه با زن حامله رابطه داشته؟؟؟
      این نوع حلاله؟؟.

    • ناشناس
      57

      تقریباً همه شاهان هوسباز هستند در هر زمان و در هر مکان
      چون از موقعیت قدرت و ثروت خود نهایت بهره‌برداری را می‌کنند
      اما بعد از انقلاب ما ندیدیم نه رهبران ما و نه هیچکدام از روسای جمهوری ما چنین رفتارهای جنسی داشته باشند
      هیچ کدام از روسای جمهور ما وقتی به قدرت رسیدند نمی‌گفتند برای ما زیباترین دختر ایران را پیدا کنید......
      از همین جا باید فهمید حق چیست و باطل چیست

    • ناشناس
      9

      شاهان قاجار هوسباز بودن و نه شاهان پهلوی.
      زیبایی ملکه مهم بوده، چون ملکه توی همه مراسمات خارج از کشور هم شرکت داشته و زیبا بودنش تاثیرگذار بوده در نگاه دنیا به ایران.
      اما الان زنان رییس جمهورها چقدر دیده میشن در دنیا که زیبایی شون مهم باشه؟
      به ندرت دیده میشن و اگر هم دیده بشن با چادر خودشون رو پوشوندن.

    • ناشناس
      4

      این وصله های ناجور به شاهنشاه آریامهر ایران که پس از طلاق دادن فوزیه مجرد و بدون زن بوده نمی چسبد.

    • ناشناس
      3

      به ناشناس ۲۲:۴۳
      من ترجیح میدهم طرفدار مردان معتقد باشم
      مردانی که از هوس‌ها دور هستند واقعی ترین مردان روی کره زمین ایشان هستند
      کسانی که زندگی خود وقف جهاد در راه خدا می‌کنند نه نکاح در راه خدا

  • ناشناس
    11

    دیگر به نقلهای حکومتی از رژیم سابق نمی توان اعتماد داشت

    نظرات شما -
    • ناشناس
      16

      رضاشاه ومحمدرضاشاه وخدماتشان درقلب هرایرانی وطنپرست قراردارد

    • بهنام
      27

      دادن قسمتی از خاک ایران که ترکیه ( عثمانی) را به نخجوان وصل می‌کند در جریان سفر رضا شاه به ترکیه و دیدار با کمال آتاترک از خدمات پدر بود و بخشیدن بحرین و جدایی آن از کشور هم از خدمات پسر بود . کاری با بقیه‌اش ندارم . قابل توجه سلطنت طلبان : کم خزعبلات و زررت بزنید .

  • ناشناس
    5

    مردگان را رها کنید به فکر زندگان باشید

    نظرات شما -
    • مرگ بر پهلوی
      12

      دادن قسمتی از خاک ایران که ترکیه ( عثمانی) را به نخجوان وصل می‌کند در جریان سفر رضا شاه به ترکیه و دیدار با کمال آتاترک از خدمات پدر بود و بخشیدن بحرین و جدایی آن از کشور هم از خدمات پسر بود

    • علی
      11

      چقدر منفی ها زیاده نکنه همه با فساد شاه و خانواده اش موافق هستند تاریخ خوب قضاوت میکنه لعنت به شاه و دارودسته اش..

  • غلف
    10

    چقدر گرفتین از حکومت خاندان پهلوی را بکوبین البته ملت ایران لیاقتشون همین زندگی مردنی هست

    نظرات شما -
    • 25

      عزیز تاریخ رو مگه کتمان یا ندید گرفت
      در ضمن شما ها چقدر میگیرید که نزارید گندکاری های این شاه ملعون به گوش مردم برسههههههه

  • ناشناس
    7

    خوشم میاد تاریخ ایران همه حکومت ها اومدند بردند و خردند و ویرانی تحویل ملت دادند. واقعا افسوس

    نظرات شما -
    • روز
      2

      خوشت اومده

  • فتح الله احمدیان
    8

    تاریخ هیچی،
    خداو رسول وقیامت وجدان هم هیچی،
    جواب وجدان نداشتتون رو چی میخواهید بدهید؟
    آدمی که در۳۷سال حکومت ویرانه ای رو تبدیل به مطرح ترین کشورآنروز منطقه رساند باید اینطور راجع بهش قضاوت بشه؟
    اونم سرتاپا دروغ و تهمت؟؟

    نظرات شما -
    • 6

      اگر وجدان داشتند که وضعیت ما این نبود

    • ناشناس
      3

      خیلی بیشعوری خدا وکیلی جز این نمیتونم چیزی بهت بگم

  • ناشناس
    10

    واقعا نویسنده این موضوع چرا اصرار داره به شعور مردم توهین کنه حالا دیگه هیچ موضوعی گیر نیاوردین این اراجیف رو تحویل مردم میدین . قطعا قضاوت کنندگان واقعی مردم هستند پس بهتره بیشتر از این به شعور مردم توهین نکنید

    نظرات شما -
    • 27

      نویسنده از خودش نگفته تاریخچه اش موجوده

    • 23

      تاریخ را نمیشه نابود کرد این لکه ننگ هیچ وقت پاک نمیشه از دامان این شاه ملعون مخلوع

    • ناشناس
      4

      و ایین تاریخچه بعد از انقلاب ۵۷نگاشته شد . ما ۴۳ساله این بدگوییها رو میشنویم اما مهم نیست برامون یه گوش در و یه گوش دروازه

  • حسین
    13

    درود بر شاهنشاه ایران زمین

    نظرات شما -
    • 44

      شاه زنباره !

    • 31

      شاه ملعوووووووووون
      شاه دیکتاتوووووووور
      شاه فراااااااااری
      شاه جنایتکاررررر ررررررررر
      از خاندان پهلوی متنفریم

    • ناشناس
      6

      تو زنباره باش اما مملکت را بساز

  • مادر سه بچه
    8

    خسته نشدین؟ خدا وکیلی ازین حرفهای خاله زنکی جی گیرتون میاد؟ اون بنده خدا استخوانش هم پوسید شماها هروقت که بتونید راست و دروغ میگید....گیرم که راست باشه الان اینجور مسایل نیست؟ اون بنده خدای پیرمرد که گفته بود برای رضای خدا و کمک به فلان خانم جوان رو گرفته رو تاریخ شفاهی فراموش نکرده....
    به لحاظ تربیتی و روانشناسی این حجم از بدگویی یک علت واضح داره..

  • ناشناس
    6

    ماملت قدرنشناس خرافه پرست هرچه سرمان بیاید حقمان هست

  • ناشناس
    10

    هر کاری کنید ما در جهت بدنامی شاه هر کس بشد و یا بیاد ما شاه ایران و صاحب ایران را رصا شاه و محمد رصا شاه میدانیم هر چند دور بیدار شدیم. راه رفتنش از کل وجود شما می ارزد ان مرد بزرگ زنده است و در قلب و روح ملت ایران است

    نظرات شما -
    • ناشناس
      7

      ملت ایران آزاده است به شاهان فاسد نیازی ندارد باید مردم خودشان بر خودشان حکومت کنند

  • 12

    از چاه جمکران چه خبر. نامه من خوانده یا نه

  • ناشناس
    7

    راستی پرستو های خودتان را نمیبینید در ضمن اگر واقعا داشت باید فرح بلافاصله ازدواج می‌کرد نگاه به فرح بکنید دروغ معلومه تاز ه مثلداینا با طرف تو مجلس عکس نمی‌گرفتند راستی کاترین شدم جه خبر

  • 5

    لاقل یه خوبی بگید قرآن بارها گفته ولا تجسسوا کی گوش شنوا طرف هزاران زن صیغه کرده میگن زنان کی شوهرانشان در جنگ ازدست دادن یا اگر بد بود هرگز فرح نمی‌ماند ازدواج دوم وسوم می‌کرد در ضمن هرکدام را ببینید یه زن یا چند تا صیغه ای در ایران یه دونه هم در خارج دارند شهردار نجفی یادتونهکاترین شدم یادتونه همین رستم که چند وقت پیش مرد

    نظرات شما -
    • 10

      همه مردان روی کره زمین از شاه و گدا از دم همه هوسباز هستند بیخود تطهیر نفرمایید

  • فرامرز
    6

    شاه مملکت نمیتونسته دختره رو وادار به سقط کنه!!! این بخش خیلی قابل توجه هست، الان نماینده متاهل و سالخورده مجلس با دختر آذری ارتباط مخفیانه برقرار میکنه و بعدش هم که ماجرا رو می شه و
    دختره فایل مکالمه تلفنی اش رو با ایشون منتشر میکنه هیچ اتفاقی برای جناب نماینده نمی افته بلکه این دختر بی نوا است که مدت کوتاهی بعد از این افشاگری به طرز مشکوکی خود کشی میکنه، این مقایسه خوبی بین قدرت شاه در رژیم پهلوی و یک نماینده مجلس در نظام فعلی است،

  • ناشناس
    36

    شاه یه دیکتاتور به تمام معنا بود
    میبینید مدیران ارشد و فرماندهان نظامی نوکر مابانه دستان شاه بوسه می‌زنند
    کم ظلم به طبقات پایین جامعه توسط خوانین بی رحم میشد

  • ناشناس
    9

    خدا رحمتش کند، ، فکر نان مردم باشید ترفند گیر دادن به حجاب و زنده کردن خاطرات صد سال پیش دیگه جواب نمیده

  • ناشناس
    5

    زنده ها رو ول کردی چسبیدی به چی عراق خرید گاز از ایران رو قطع کرده و از این به بعد از کشور دوست ایران قطر گاز وارد میکنه

  • ناشناس
    4

    خراب کردن یک نفر باعث آبادیه یک ویرانه نمیشود

  • ناشناس
    8

    ایکاش وارد زندگی خصوصی افراد نشیم . که تجسس در زندگی خصوصی دیگران گناه کبیره است. ایکاش می‌گفتید چطور مدیریت کرد که دلار 7تومان بود.

    نظرات شما -
    • 1

      واقعا ؟؟؟؟؟ تجسمی بدهههههه؟؟؟
      اگه بده که چرا اول از خودتون شروع نمی کنید

    • درخشان
      11

      قیمت دلار 7 تومن بودو ارتباطی به حضور شاه نداشت

  • ایران
    3

    دراین فکرباشیدکه دلارهفت تونان وپنج
    ریال(7/5)شده است چهل وپنج هزارتومان(45000)ودیگرهیچ...

  • ابی
    17

    فعلا که هیچ عنقلابی نشده مردم شما هاروشاختن که دیگه..وطن فروشی میکنید تا گرین کارت و دلار بگزریدو ایران رو تجزیه کنید....ولیعهدتون هم که نیم میلون هم رای نیاورد...اینم از رفراندوم.....

  • ناشناس
    6

    خدا رحمت کند انشاءالله

    نظرات شما -
    • 24

      لعنت الله علیه
      لعنت صدبار لعنت هزاربار لعنت به این شاه جنایتکاااار هوسباز

  • موسوی
    18

    پری اون دنیا چ خبر،، از عذاب هم بیا بگو

    نظرات شما -
    • 6

      در قیامت جایگاه زناکاران فکر می‌کنی کجاست؟؟؟

  • ناشناس
    3

    مشکل کار کجاست!؟ طرف را طبق شرع اسلام صیغه کرده و خود خانم هم رضایت کامل داشته!!! و اینهمه بهش کمک مالی و....نیز کرده !!و طبق شرع اسلامم و قانون کشور بسیار کار صوابی انجام داده.

  • ناشناس
    3

    چرا پشت سر مرده حرف میزنید ازخودتون بگید که زنان سرپرست خانوار با دو بچه چگونه زندگبشان رو میگذرونن پدران شرمنده خانواده هاشونن فقط میتونید زر مفت بزنید شاه دیگه گور به گور شد از ملت ایران بگید از پول مملکت که ارزشی نداره جلوی این هرج ومرج رو بگیریید

  • حمید
    3

    دیگه موضوعی نداشتید به حکومت قبل انقلاب گیربدید پرو رو اوردید رو کار خوبه با اینکه شاه کافر و دشمن اسلام بوده طرفو صیغه کرده وصیغم که به فرموده حلال!!
    شاه مملکت با یع نفر درارتباط باشه احسنت داره اماهستن مسولینی که پشت سر هم صیغه وبیوه میکنن

  • ناشناس
    2

    شما اگه راست میگین وضعیت آشفته خودرو و دلار رو بسازید

  • ناشناس
    3

    از پرستو های خودتون هم پرده برداری کنید فک نکنم ابروی بمانه براتون

  • عباس.
    20

    شاه.یک.کشورهوس.بازباشد معلومه.چه.شود
    درسته.گرانی.ومشکلات.داریم. اماجایی.سراغ.داریدرهبری.مثل.امام.ومغام.معزم.رهبری. این.قدرمظلوم.ومعصوم.داشته.باشد شاه.اگرکارش.درست.بود ارباباش.نمی.گذاشتن.بره. اوادم.بی.اراده.وهرزه.ای.بود واین.انقلاب. ۵۷.وعده.خداوندبوده. خودمونوازحقیفت.دور
    نکنیم. مرگ.برظالم.خاندان.پهلوی. دیورفت.امام
    امدچون. دستورالله.متعال.بود.وسلام

  • عباس
    12

    شاه.کشور اگراگرفرمانده.خوبی.باشد دختراون.کشورو.دخترخودش.میداند. نه.که.به.ان.تجاوزکنه. شمافکرکنیدان.دخترهمه.کاره. بس.شعورفرمانده.یک.کشورکجاس. اشرف.شاه.روقبؤل.نداشت. شاه.اونو. بس.میگم. دیوچوبیرون.رودفرشته.دراید

  • حسین
    21

    لعنت به شاه به همه خاندانش..وسلام

    نظرات شما -
    • ناشناس
      1

      لعنت بر پدرت بی ناموس دزد.

  • مرادی
    0

    لطفا حرفی ازسفره های خالی مردم بزنید حرفی ازمردی بزنید که باجیب خالی شرمنده خانوادش میشه

  • ناشناس
    0

    بقول دوستی مردگان وگذشتگان را رها کنید بفکرحال وزنده های بینوا باشیم.
    حرف گذشته چه سودی داره.الان بدلیل ناتوانی مالی ازدواج صورت نمیگیرد وخیلیا خلاف جنسی دارن.پس همه بجهنم میرن.جهنم ایدز وزگیل و....که همین دنیاشون بدترازجهنم میشه چون درمانی نداره.

  • مسلم
    1

    با سنگ در آب انداختن میخوای چهره ی ماه رو خراب کنی.!

  • ناشناس
    1

    عجب تخیلی داری نویسنده !

  • ناشناس
    3

    با سلام اینکه ممنون از اطلاعات شما

  • علی
    4

    لعنت بر پهلوی باد نامرد و نادان است

  • ناشناس
    0

    این نوشتار دردی را دوا نمی کند دلار۴۵ است فکری به اقتصاد مملکت کنید روزی خواهد رسید که این روزها را نیز. مورد نقد قرار خواهند داد مردم دیگر تاب وتوان این اقتصاد مرده را ندارند

  • 🇮🇷IRAN 🇮🇷
    8

    اینم از شاه هوس باز ایران 😄😄😄
    مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه
    بگو
    مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه
    بگو
    مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه
    بگو
    مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه

  • ناشناس
    0

    یه انسان وارسته یه جنتلمن یه خانواده بیست ویه همسر مهربون وکاردان داشت همیشه فکرش پیشرفت ایران وایرانی بود ای پادشاه خوبان امید دارم باز ایی از تمام چرندیات که نوشتین مبرا بود معلوم نیست نویسنده چه هدف زشتی دارد چندش آور است

  • ناشناس
    0

    فوزولین‌این‌بابا‌مرد‌رفت‌هنوز‌ولش‌نمیکنین. فوزولین‌که‌کی‌عاشقه‌کیه‌عجب‌رویی‌دارین

  • محسن
    0

    من همه ی پیامها وجوابهارا خوندم
    شاه بد شاه زنباره شاه پست شاه ......
    بابا اون الان استخوانهاشمپوسید رفت
    الان چه خاکی به سرمون بکنیم جوونهامون الان ۳۵ سال رارد کردندونتونستند ازدواج کنن
    مردم گرسنه هستند
    مردم دارن زیر بار گرونی له میشند
    به ما چه شاه کی بود وچی بود
    پشت سر مرده خوب نیست حرف بزنید
    اون برد وخورد ومرد
    الان اقا زاده که چه عرض کنم ،منجلاب زاده ها دارن ۱۰۰۰برابر اون شاه خرج میکنن توکشورهای دیگه
    اختلاس ها که سر یه جهنم گذاشته
    خواهشا سرتون را از زیر برف بیارین بیرون

  • یوسف فرخ
    4

    الان رضا ربع پهلوی ومادرجونش و... قصد نجات بشریت و کشور را دارند و ۴۴سال هست که قرار است به ایران بیاید، مادرش پول تاکسی تلفنی او را نمی‌دهد.مادره میگه ،خر نشو و نرو.

  • افسانه
    0

    من اصلا طرفدار شاه نیستم ولی ماجرای این خانم ،،گیر افتادن در دام و بازیچه شدن و غیره نبوده ،،با رضایت خودش و مادر سر راه شاه قرار گرفته ،،با شاه خوابیده و پولشم گرفته ،،شاید اگه غرور و اعیانی بودن و لیاقت ملکه بودن داشت شاه باهاش ازدواج می‌کرد ولی از خاطراتش معلومه چنین نبوده و از همه بابت همنشینی پول و آغوش پول و جواهرات می‌گرفته، همون بهتر که ازدواج صورت نگرفته

  • نورالله
    0

    مرگ بر کاترین شکدم که دم بریده شک و تردید از دمش می‌باره

  • ناشناس
    0

    انتظار دارید دروغ هایی که گفتید باور کنیم

  • ناشناس
    0

    آینده گان در مورد جنایات و هوسبازی سران کشور و حاکمیت قضاوت خواهند کرد فعلا تاریخ نویسان با مدرک و دلیل دارند می نویسند

  • علی
    0

    این پدر و پسر صادقانه با مردم بر خورد می کردند . و به خدا بی ادعا باور داشتند و هدفشون عزت ایران بود .

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها