سقوط اصفهان و پایان حکومت صفویه در اول آبان 300 سال پیش/ بررسی انقراض این سلسله

اول آبان‌ماه ۱۱۰۱ه.ش به دنبال تصرف اصفهان از سوی لشکر محمود افغان، شاه سلطان‌حسین صفوی تسلیم و به این‌ترتیب حکومت صفویه منقرض شد.

سقوط اصفهان و پایان حکومت صفویه در اول آبان 300 سال پیش/ بررسی انقراض این سلسله

شاه سلطان‌حسین، پادشاهی ضعیف و بی‌اراده بود و تحت نفوذ اطرافیان و خواجگان دربار روزگار می‌‌‌گذراند. فرجام این شاه، ناخجسته و بحران‌‌‌زا بود و نتوانست از میراث ارزنده صفویه به‌خوبی محافظت کند. در سال ۱۱۲۰ه.ق شهر قندهار به دست افغان‌های شورشی افتاد و پس از مرگ «میرویس» فرزندش محمود، رهبری افغان‌های غلجایی را بر عهده گرفت. دامنه قدرت شورشیان افغان بیشتر ‌‌‌شد و محمود به سال ۱۱۳۱ه.ق، کرمان را تسخیر کرد و رهسپار اصفهان، پایتخت دولت صفویه شد.

شاه سلطان‌حسین (که ظاهرا ترس و نگرانی همه وجودش را فراگرفته و بر قدرت تصمیم‌گیری او نیز تاثیر منفی گذاشته بود) در اقدامی شتابزده نیرویی از دهقانان و مردم غیر‌نظامی، در اصفهان تدارک دید و آنها را به مقابله با محمود فرستاد. این جماعت کم‌تجربه، از افغان‌ها شکست خوردند و اصفهان در معرض سقوط قرار گرفت. هواداران محمود افغان، اصفهان را محاصره کردند و پادشاه زبون و ناتوان صفوی که کار خود را تمام‌شده می‌‌‌دید، با تسلیم در برابر افغان‌‌‌ها جقه شاهی را به محمود افغان اهدا کرد. محمود نیز در سال ۱۱۳۷ه.ق با دسیسه پسرعمویش اشرف افغان سرنگون شد و اشرف در دو نبرد از تهماسب صفوی (پسر شاه سلطان‌حسین) و نادر افشار شکست خورد و به سال ۱۱۴۲ه.ق اصفهان را ترک کرد و در راه قندهار به دست گروهی از افغان‌‌‌ها به قتل رسید.

در نگاهی تحلیلی به حوادث سال‌های پایانی حکومت صفویه، باید گفت مهم‌ترین دلیل شکست این حکومت قدرتمند را باید شخصیت ناتوان، ضعیف و بی‌اراده واپسین شاه این سلسله، سلطان حسین صفوی دانست؛ کسی که توان چندانی برای اداره امور حکومتی و نظامی نداشت و دیگران برای او تصمیم‌سازی می‌‌‌کردند و تحت‌تاثیر بزرگان خاندان قرار داشت. البته بی‌درایتی شاه‌سلیمان نیز در عدم‌انتخاب جانشین، مساله کوچکی نبود؛ اگر او در اقدامی هوشمندانه فرزند بزرگ‌ترش میرزاعباس را به جانشینی انتخاب می‌‌‌کرد، سلسله صفویه گرفتار پادشاه ناتوان، ضعیف و کم‌‌‌اراده‌‌‌ای همچون سلطان حسین نمی‌شد و حیات آن به خطر نمی‌‌‌افتاد.

نکته دیگر در ناتوانی سلسله صفویه و چیرگی بر مشکلات و چالش‌‌‌های آن، ساختار بیمار این خاندان و رقابت میان عناصر قدرتمند و تاثیر‌گذار در نظام حکومتی آن یعنی قزلباشان، درباریان، گرجیان، ارمنی‌‌‌ها و چرکسی‌‌‌ها (به‌ویژه سران قزلباش) بود که در سال‌های منتهی به سقوط صفویه همواره به کارشکنی و رقابت با یکدیگر مشغول بودند و مشکلاتی را برای یکدیگر ایجاد می‌‌‌کردند. این وضعیت زمینه را برای ضعف و آسیب‌پذیری سلطنت فراهم آورد. علت دیگر سقوط امپراتوری گسترده صفوی، غرق‌شدن برخی از شاهان و به تبع آنها درباریان در رفاه‌‌‌طلبی، کام‌جویی، لذت و خوشگذرانی بود. برخی از درباریان آلوده به شرب خمر و دیگر عادت‌‌‌های نادرست شدند و با غوطه‌‌‌ور شدن در لذت‌‌‌های طولانی‌مدت، مردم را فراموش کردند و از توده‌‌‌ مردم فاصله گرفتند و بر مشکلات متراکم این خاندان افزودند.

دلیل دیگر سقوط این حکومت را باید در جنگ‌‌‌ها و نبردهای دنباله‌‌‌دار خاندان صفوی با دولت‌‌‌های اطراف (ازبکان، عثمانی، روس‌‌‌ها و...) جست‌‌‌وجو کرد که زمینه ضعف این خاندان و مشکلات اقتصادی ناشی از نبرد و جنگ‌آوری را فراهم و این حکومت را آسیب‌پذیر کرد.

منبع: دنیای اقتصاد
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 4
  • ناشناس
    0

    دقیقا انسانهای بی شرف بی شعور بی غیرت بی تفاوت نادان جاهل شهوتران پرخور پرخواب بی بصیرت بی مسئولیت زن باره دائم الخمر سبک سر ترسو بی تعهد باید نگهبان سرویس های بهداشتی باشند نه پادشاه به عظمت همه هستی درود بر نادرشاه این دلاور بی نظیر

  • ناشناس
    0

    درود برشاهی که همه چی روپیش بینی کرده بود امان از این ملت نادان کوفی جماعت

  • ناشناس
    0

    درود بر نادر شاه !😙فرزند راستین ایران!

  • آزادی
    0

    قدرت گرفتن آخوندها از صفویه شروع شد فقط شاهان بلد بودن حرمسرا داشته باشند برای همین بی کفایتی ها افغان ها به ایران حمله کردند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها