به بهانه ی هفته وحدت / نقبی به فرقه گرایی در  مسلمانان

ملیحه محمدپور / استاد دانشگاه – هفته وحدت فرصتی است برای بازاندیشی چگونگی یکپارچگی جهان اسلام. فرصتی برای مرور تاریخ پرفراز و نشیب اسلامی و بازگشت به وحدت.

به بهانه ی هفته وحدت / نقبی به فرقه گرایی در  مسلمانان

بعد از وفات پيامبر اکرم(ص) چنانکه خود آن حضرت پيش‌بيني مي‌فرمود، امت اسلام چه از لحاظ سياسي و چه از لحاظ فکري و عقيدتي گرفتار تفرقه و تشتت‌ گرديد و به دسته‌ها و فرقه‌هاي گوناگون و به قول معروف‌ «هفتاد و سه فرقه‌» از قبيل‌ شيعه، سني، معتزله، اشاعره، مرجئه، شعوبيه، قدريه، مفوضه، اخباري، اصولي، خوارج و. . . تقسيم شد. هرکدام مدعي گرديدند که تنها مسلک آنها مسلک راستين محمد است و راه آنها همان صراط مستقيمي است که محمد(ص) مردم را بدان دعوت کرده است. گرچه‌ پيروان همه اديان و ملل گرفتار چنين تحزب و تفرقه گرايي مي‌باشند؛ ولي ظاهراً مسلمين‌ بيش از همه گرفتار اين بليه شده و از اين رهگذر خسارت فراوان ديده‌اند.

در هر صورت اين تحزب و فرقه‌گرائي صرفنظر از اينکه سيماي واقعي اسلام را زير هاله‌اي از پندارهاي نادرست پنهان نگاهداشته است تا جائيکه درک حقيقت اسلام براي‌ يک انسان پژوهشگر نيز بسيار مشکل است، نيروهاي رهائي بخش مسلمين را که مي‌بايست‌ در راه رشد و توسعه و نجات و تعالي انسانيت صرف مي گرديد را نيز در راه اختلافات، صف بندي و تعصب و برادرکشي به هدر داده است. چنين وضعيتي علاوه بر عقب نگاه داشتن وضعيت توسعه و پيشرفت در اکثر کشورهاي اسلامي، لطمات جبران ناپذيري نيز بر کليت تمدن اسلامي وارد نموده است. از اين رو ايستايي فرهنگ و تمدن اسلامي بعد از قرنهاي متمادي تحرک و پويايي، اين سؤال جدي را در اذهان تمامي انديشمندان جهان اعم از مسلمان و غيرمسلمان برانگيخت که چه عامل يا عواملي باعث شد که تمدن اسلامي با آن همه عظمت و شکوفايي که در مدت قريب به هشت قرن جهانيان را به خود خيره کرده بود و به قدري در تمامي ابعاد اجتماعي از جاذبه قوي برخوردار بود که بسياري از ملتها خود به سراغ آيين حيات بخش اسلام آمدند، ناگهان به خاموشي گراييد و اين گونه در محاق قرار گرفت؟

اسلام ديني آسماني و هدايت‌کننده بشريت است که ازسوي خداوند متعال براي رشد و تعالي‌ انسان و ايجاد زندگي توأم با سعادت در جامعه بشري آمده‌است. آن‌چه مسلم است اين‌ است که رسول خدا صلي الله عليه و آله از جانب خداوند مذاهب گوناگون اسلامي نياورده است،بلکه فقط يک دين‌ به انسان‌ها عرضه شده‌است.در قرآن کريم لفظ دين هرگز به صورت جمع نيامده است و اين مطلب‌ گوياي آن است که خداوند ماهيت تمام آن‌چه را که ما به نام اديان مي‌خواهيم واحد مي‌داند. به‌طور طبيعي وجود اختلافات بعد از رسول خدا و ايجاد ديدگاه‌هاي مختلف بين صحابه به هردليل و ايجاد مذاهب‌ گوناگون در قرن‌هاي بعدي باعث تفرق در ديدگاه‌ها و زمينه‌ساز ايجاد تفرقه بين فرقه‌هاي اسلامي‌ شده که پديده‌اي ناميمون و ابزاري است در جهت ايجاد تفرقه بين مسلمانان‌ عالم(دانش مير کهن، پاييز 1387). در نتيجه، رواج فرقه‌گرايي در ميان مسلمانان، تکفير برادران ديني و خشونت عليه يکديگر نه‌تنها مصداق بارز بي‌ايماني بلکه عامل اصلي تفرقه در جهان اسلام و متعاقباً مشکلات عديده براي مسلمانان با وجود برخورداري آن‌ها از امکانات متعدد براي پيشرفت و سعادت است.

کارکرد فرقه گرايي در اختلاف و تفرقه، بحثي است که به روشني وضعيت امروز خاورميانه و کشورهاي اسلامي را تشريح مي کند. در حالي که خشونت، کشورهاي اسلامي مانند عراق، سوريه و افغانستان را فراگرفته است، عداوت ميان فرقه هاي گوناگون به وضوح کشورهاي اسلامي در سراسر جهان را در مقابل يکديگر قرار داده است. مناقشات سني و شيعه که به قتل و کشتار انجاميده است، موجب گسترش بي ثباتي، جنگ داخلي و درگيري فرقه اي در خاورميانه و وراي آن گرديده و اين امر صلح، ثبات و امنيت را به خطر مي اندازد.

در رأس همه گروه هاي فرقه گرا، گروه موسوم به داعش قرار دارد که معتقد است براي تقويت جهان اسلام بايد به ظاهر نص بازگشت و به علم ديني نيازي نيست. اين جنبش هر چند مدعي اعاده وحدت جهان اسلام است؛ اما وحدت را با خشونت دنبال مي‌کند و با کافر خواندن مسلمانان با آنان درگير مي‌شود؛ بنابراين اين تناقض در اين جنبش وجود دارد که آنها بر وحدت تکيه مي‌کنند اما با مسلمانان ديگر درگير مي‌شوند و دولتهاي اسلامي را در تقابل با يکديگر قرار مي دهند(فيرحي، 25/4/1393).

در واقع افراط و فرقه گرايي در خاورميانه با گروه هاي فروملي شروع شد؛ اما متاسفانه امروز دولت ها هستند که پشت اين جريان هاي افراطي قرار دارند. به طور مثال لجستيک داعش، از طريق ترکيه تأمين مي شود و عربستان سعودي نيز علي رغم ادعاهاي ظاهري در حمايت از آنها نقش اساسي ايفا مي کند(برزگر، 3/4/1393).

ايران و عربستان دو بازيگر کليدي در منطقه هستند که هم از لحاظ «ثقل جغرافيايي» و هم از لحاظ «اصول هويتي» به ايفاي نقش جدي در منطقه مي پردازند. از لحاظ جغرافيايي اين دو کشور همزمان بر مسائل سياسي- امنيتي در زير سيستم هاي خليج فارس، شبه جزيره عربستان، شامات و شمال آفريقا و مصر تاثيرگذار هستند. از لحاظ هويتي با اتصال اصول و ارزش هاي خود به مسائل منطقه اي به خصوص هدايت جريان هاي ايدئولوژيک شيعي و سني به ايفاي نقش مي پردازند.

بنابراين اين دو کشور قدرتمند منطقه اي مي توانند تأثير زيادي بر ثبات منطقه اي، عدم حضور نيروهاي خارجي، مهار افراط گرايي و غيره داشته باشند. با اين حال تکيه بر جنبه ايدئولوژيک و ارزشي سياست خارجي مثلاً حمايت از گروههاي شيعي و سني در لبنان، عراق، سوريه، يمن و غيره روابط اين دو کشور را تضعيف کرده است(برزگر، 1/5/1392). مشخص است که تمدن اسلامي تنها از طريق تلاشهاي يک دولت اسلامي شکوفا نمي شود و اين امر نيازمند وحدت همه دولتهاي اسلامي، همراهي و همکاري و برنامه ريزي بلند مدت اين کشورها جهت احياي اقتدار تمدن اسلامي است. بنابراين افزايش فرقه گرايي و خصومت حاصل از آن در ميان کشورهاي اسلامي، يکي از جدي ترين صدمات را به احياء تمدن اسلامي وارد مي کند.

عواملي همچون امنيت و آرامش، همبستگي ملي، تعاون و همکاري گروهي، اخلاق، تحمل و بردباري در برابر افکار و انديشه‌هاي مختلف و حفظ وحدت و يکپارچگي و دين، مي توانند سبب پويايي يک تمدن و اوج گرفتن آن در جوامع بشري باشند. کشورهاي اسلامي با جود اينکه بواسطه خصوصيت هماهنگ ساز و وحدت آفرين دين امکانات زيادي براي تمدن سازي دارند و در اين عرصه موفق نيز بوده اند؛ اما متأسفانه در سالهاي اخير گرفتار پديده اي شوم به نام فرقه گرايي مذهبي شده اندکه در قالب گروههايي همچون القاعده و داعش نمود يافته است. فرقه گرايي اين گروهها با دامن زدن به اختلافات مذهبي و قومي و اعمال خشونتهاي وحشيانه بر عليه مخالفان خود، اولاً آرامش، ثبات و امنيت را در جوامع اسلامي متزلزل نموده و احساس يکپارچگي و همبستگي ملي و فرا ملي بين ملتها و دولتهاي اسلامي از بين برده است. ثانياً با ارائه تصويري خشن و منفي از دين اسلام و مسلمانان، افکار عمومي جهاني و سازمانهاي حقوق بشر بين المللي را به نگراني و واکنش واداشته و پاي قدرتهاي فرا منطقه اي را به کشورهاي اسلامي باز کرده اند. در چنين شرايطي امکان ايجاد نو آوري و توليد علم و خلاقيت از ملتهاي مسلمان سلب شده و دولتهاي اسلامي نيز درگير و دار مبارزه با نا امني و بي ثباتي، فراغ بالي جهت برنامه ريزيهاي فرهنگي و افزايش سطح همکاري با ديگر دولتهاي اسلامي براي ارتقا و احياي تمدن اسلامي نمي يابند.

به جرات می توان گفت فرقه هاي اسلامي موجود در خاورميانه صدماتي که آنها به بالندگي و احياي فرهنگ و تمدن اسلامي وارد نموده اند، از خطر تهديدات خارجي همچون استعمار و اشغال، سنگين تر است.

بر اين اساس برخي راهکارها براي مقابله با اين وضعيت و اصلاح چهره دين و کمک به احياي تمدن اسلامي پيشنهاد مي شود که مخاطب آنها نيز مشخصاً دولتهاي و علماي اسلامي هستند:

نخست؛ کشتار بيگناهان تحت عناوين فرقه اي و مذهبي مخالف آموزه هاي صريح قرآن و سنت است و درعين حال باعث لکه دار کردن چهرة رحماني اسلام در منظر جهانيان است. بنابراين عمليات تروريستي که به کشتار بيرحمانه پيروان مذاهب مختلف اسلامي- بخصوص شيعيان - منجر شده است، بايد از طرف همه دولتهاي اسلامي بشدت محکوم شود.

دوم؛ دولتهاي اسلامي بايد با گسترش مردم سالاري ديني مانع سو استفاده کساني شوند که با تحريک عوامل خارجي تفاوت هاي مذهبي و قومي را زمينه اي براي شعله ور کردن درگيري ها و کشتارها تلقي مي کنند. چنان چه بيداري مسلمانان، به نهادينه شدن دموکراسي در خاورميانه و شمال آفريقا منجر شود و احترام به حقوق شهروندي و تشکيل ساختار سياسي بر اساس راي شهروندان به اجرا در آيد، مي توان به کاهش اختلاف هاي مذهبي و درگيري هاي فرقه اي اميدوار بود.‏

سوم؛ لازم است علماي ديني با به کارگيري ابزارهاي نوين ارتباطي همچون شبکه هاي اجتماعي، حضور بيشتر و پررنگ تري در فضاي مجازي پيدا نموده و با مخاطب قرار دادن نسل جوان، اسلام واقعي را به جهانيان معرفي نموده و مسلمانان را به تحمل و بردباري و پيروي از سنت مودت آميز رسول گرامي اسلام دعوت کنند.‏ علماي امت اعم از شيعه و سني بايد به حل اختلافات خود از طريق گفتگوي سالم و مراعات آداب منطقي و اخلاقي گفتگو بپردازند و گام هاي عملي در اين راه بردارند.

چهارم؛ کشورهاي اسلامي با ثبات و قدرتمند منطقه همچون ايران و تا حدي هم عربستان و ترکيه بايد با کنار گذاشتن سياست صرف قدرت، نشستها و برنامه هاي راهبردي براي تقويت و توسعه روابط في مابين با هدف بهبود چهره اسلام در افکار عمومي جهاني و احياي تمدن اسلامي، تدارک ببينند.

پنجم؛ سازمان همکاريهاي اسلامي، به عنوان نهادي که دربرگيرنده 57 کشور اسلامي در بيش از چهار قاره است وبراي شنيده شدن صداي جمعي کشورهاي اسلام و تضمين حفاظت و حمايت از منافع جهان اسلام ايجاد شده است، بايد از حالت رکود و انفعال فعلي خارج شده و با نزديک کردن ديدگاهها و اعاده وحدت، همکاري و همدلي بين کشورهاي اسلامي، زمينه پويايي و بالندگي تمدن عظيم اسلامي را فراهم کند.

تجربه شخصی نگارنده در زندگی با هم وطنان اهل سنت نشان می دهد که مدل وحدت اسلامی یک مدل واقع بینانه و امکان پذیر است که در صورت پایان بخشیدن مداخلات بیرونی، می توان به آن دست یافت.

17

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • بنده گنهکار
    0

    علت اختلافات دینی و مذهبی چیست؟ --- مهم ترین علت فرقه گرایی و طایفه گری دینی و مذهبی بیگانه ماندن پیروان ادیان و مذاهب از اصول شناختها و معارف وحی الهی به پیامبران دورانهای مختلف و واپس گرایی به سوی اعتقادات و عادتهای دینی نیاکان خود در دورانهای جاهلیت که پیش از بعثت پیامبران رواج داشته است تجسم می یابد. نزد مسلمان این علت که قرآن کریم به آن اشاره کرده ( وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل ...) بیگانه شدن آنان با شناختها و معارف فرهنگ اصیل دین داری قرآنی در زمینه های خدا شناسی و پیامبر شناسی و دین شناسی و انسان شناسی و رفتار شناسی دینی و جهان شناسی است که تمامی اصول کلی احکام و اعتقادات این دین را آشکار و بگونه ای رسا و سرشت نشین بیان می کنند. متاسفانه بیشتر انحرافات و کج رویهای دینی و مذهبی از نادیده گرفتن اصول اعتقادی این شناختها و معارف در زمینه ی اعتقادات منسوب به دین ومذهب سرچشمه می گیرند و بشر را از شناخت این اصول با انحراف به گرایش به سوی اندیشه های ناقص بشری بنام دین مذهب که با شناختهای مذکور بیگانه و در تضاد اند باز می دارند. تعیین اعتقاد دینی و مذهبی منحصر به خداوند می باشد که آفریننده یکتای جهان آفرینش است و به حقایق تمامی جزئیات این جهان آگاهی کامل دارد. بشر که از دست رسی به حقایق کامل حتی یک ذره از این جهان ناتوان است ، نمی تواند و حق ندارد بجای خدا با دانش ناچیز ذهن بی نهایت ناتوان خود برای خود و دیگران بنام دین و مذهب اعتقاد بسازد و به ساخته های خود بنام دین و مذهب تقدس بخشد و دین خدا را آلوده من در آوردیهای بی پایه و غیر قابل اثبات جهل خود کند. اگر بشر به اعتقاد سازی بنام دین و مذهب مجاز می بود برای فلسفه و چرایی ارسال ده ها هزار پیامبر از جانب خداوند جهت تبلیغ دین راستین الهی به بشر و مصون نگه داشتن این دین از هرگونه تحریف و انحراف بشری هیچ معنا و ارزش منطقی و عقلی باقی نمی ماند. وحدت مسلمانان در گرو بازگشت جدی وصادقانه ی آنان به اصول شناختها و معارف فرهنگ اصیل دین داری قرآنی و دوری از هرگونه تفسیر و تاویل و اعتقاد ناهمگن و ناهماهنگ با معارف این فرهنگ است.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها