ناصرالدین شاه
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۲۶۸؛
ماجرای جالب ترس آلمانیها از خوردن شاهتوت!
اینجا درخت شاهتوت زیاد دارد، فرستادیم بیاورند بخوریم. وقتی رفته بودند از درخت بچینند داد زده بودند که «نچینید این سم…
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه جمعه ۱۸ مرداد ۱۲۶۸؛
شاه قاجار از نمایشگاه بینالمللی پاریس چه خرید؟
تمام گردش ما منحصر شد به دیدن صنایع فرانسه... جواهری، زرگری طلا و نقره، مطلاکاری، مفضض [آبنقره]کاری، چینیسازی، بلور،…
-
تعجب ناصرالدین شاه از دیدن تلسکوپ، چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۲۶۸؛
دوربین بسیار بزرگی است که ماه را میبیند، هرگز ماه را اینطور ندیده بودم!
رسیدیم به خیابان شانزهلیزه، پهلوی آن میل [تلسکوپ] که از مصر آوردند دوربین بسیار بزرگی است که ماه را میبیند، ماه هم…
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه دوشنبه ۱۴ مرداد ۱۲۶۸؛
حقیقت شهر پاریس هیچ نیست جز عیش و هرزگی
حقیقت شهر پاریس بهخصوص این اکسپوزیسیون [نمایشگاه] تماماً سنگساران است، دین و مذهب و احترام و شأن عیسی و کلیسا، انجیل…
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه شنبه ۱۲ مرداد ۱۲۹۸؛
رهاورد شاه قاجار از سفر سوم فرنگ: ده واگن خوب برای خودمان و ده واگن برای مردم خریدیم
عجب راهآهنی! در دنیا دیگر اینطور راهآهن نمیشود، واگنهای کوچک مقبول برای بزرگان و اعیان و پوبلیک دارد. هر طور…
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه چهارشنبه ۹ مرداد ۱۲۶۸؛
دیدار و گفتوگوی شاه قاجار با لوئی پاستور در پاریس
امشب پاستور معروف را که برای آدم سگ هار گرفته معالجه پیدا کرده است دیدم. شرح احوال او را در روزنامهجات خوانده بودم،…
-
نوشته ناصرالدین شاه بر نقاشی خودش
ناصرالدین شاه در ۱۴ سالگی پرتره خود را کشید و در ۴۴ سالگی دستخط خود را بر روی آن به یادگار گذاشت.
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه یکشنبه ۶ مرداد ۱۲۶۸
ناصرالدینشاه در برایتون؛ حمام اینجا خزانه مزانه ندارد، همان شیر است
لخت شده رفتیم توی حمام. خزانه مزانه ندارد همان شیر دارد و حوضهای مرمر کوچک که آبش گرم و سرد میشود، آدم خودش را…
-
یادداشتهای ناصرالدینشاه، جمعه ۴ مرداد ۱۲۶۸؛
دیدار شاه قاجار از کارخانه لباسدوزی ویلسونها در شهر لیدز
یک چاقوی خیلی بلندی برای بُرش رختها دارد که این چاقو با چرخ بخار حرکت میکند... خیلی چیز غریبی است، یکدفعه دویست…
-
رو کمکنی نوازنده ایرانی مقابل ملکه انگلستان!
برخی از مورخان معتقدند که «نِی»، سازی ایرانی است؛ اینکه چقدر میتوان برای این ادعا، اعتبار قائل شد، چندان اهمیتی…