«روی اسب، جلوی تیپ و روبهروی هزار تازی [نوعی سگ شکاری] و توله، در تاخت، خرگوش خوبی زدم. همه تعجب کردند.»
قلیانی کشیده، وقت تنگ بود. راندیم طرف منزل. وقت اذان منزل رسیدیم. بسیار بسیار بسیار خسته، مانده، قضای نماز ظهر و عصر…
رفتم حمام؛ زنها دور حمام آمدند. پلنگ را آوردند توی حیاط. پلنگ یک ساله بود. جمیع ناخنهای پلنگ را زنها کندند.
نظمیهچی که حلقههای پیچیده به همِ زنجیر بر روی سینهام را نگه میدارد، همان کسی است که قیمومیت نظم حاکم و تعالی…
«خسته و مانده از سیلاب بزرگ برگشتم. آخر سیلاب، در سرخیها افتادیم. چای خوردیم، انار خوردیم. به غروب چیزی نمانده بود؛…
برف الی کمر کوه البرز هست. سفید کرده است. هوا نه سرد است و نه گرم، معتدل است اما سردی زیادتر است. هوا بسیار سالم است.
بیشتر ما، محمدعلی جمالزاده را به عنوان پدر رماننویسی فارسی میشناسیم؛ اما شواهدی وجود دارد که بر اساس آن، احتمالاً…
گربه فندق ناخوش بدحال بود. گربه مروارید در شهر مرده بود اوقاتم تلخ شد. آقا جوهر از نواب کاغذ آورده بود که «فردا بیایید…
لومر سرود ملی را به مناسبت اولین سفر ناصرالدینشاه به اروپا در سال ۱۸۷۳ میلادی مطابق با ۱۲۵۲ شمسی ساخته است. نت این…
شوهر مرحومم ناصرالدینشاه آروزهای زیادی داشت، دلش میخواست یک قرن زندگی کند و میگفت: «روزی که جشن صدسالگی خودم را…