محرک‌های شیطنت علیه ایران

تاملی در معمای جدید سیاست خارجی ایران

شاید عربستان سعودی و امارات متحده عربی راه تنش زدایی با ایران را در پیش گرفته باشند، با این حال، اینطور به نظر می‌رسد که آن‌ها راهِ رقابت با ایران را برای خود تغییر داده اند. این دسته از کشور‌ها سعی دارند از حیث اقتصادی و رفاهی قدرتمند شوند و بر دیگران اثرگذار باشند و این مساله خود به خود برای ایران ایجاد چالش کند.

تاملی در معمای جدید سیاست خارجی ایران

سیاست خارجی ایران در سال‌های اخیر روز‌های پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است.  جدا از تشدید فشار‌های غرب و دولت آمریکا علیه ایران، شاهد حاکم شدن شرایط جدیدی به ویژه در حوزه پیرامونی بوده‌ است. پس از آغاز جنگ اوکراین و تشدید شکاف‌های ایدئولوژیک در نظام بین الملل، روند‌های تازه در خاورمیانه و غرب آسیا شکل گرفته است. از جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: تشدید سطح بازیگری روسیه و چین در خاورمیانه، فاصله گرفتن کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس (به طور خاص امارات و عربستان) از آمریکا، تنش زدایی در روابط ایران و اعراب، تسریع تنش زدایی در درون جهان عرب و به طور ویژه، عادی شدن روابط سوریه با دیگر کشور‌های جهان عرب.

بسیاری از ناظران و تحلیلگران معتقدند فرصت‌های قابل تاملی در اختیار ایران جهت توسعه فعالیت‌های منطقه‌ای و خارج شدن از مدار انزوایی فراهم شده است. با این حال، وقوع برخی روند‌های منطقه‌ای نیز  نگران‌کننده بوده است. به عنوان مثال، ایران با طالبان بر سر حقابه هیرمند به مشکل خورد و کار به جایی رسید که ابراهیم رئیسی به حاکمان افغانستان هشدار داد.

در نقطه مقابل، برخی عناصر طالبان اقدام به تنش‌زایی کردند و حتی به یک پاسگاه مرزی ایران نیز تعدی کردند. البته که هنوز هم گروه طالبان حاضر به تامین حقابه ایران از هیرمند نشده است. در ترکمنستان شاهد افتتاح سفارت اسرائیل در عشق آباد بودیم. رویدادی که عملا اسرائیل را به ۳۰ کیلومتری نزدیکِ مرز‌های ایران رسانده است.

جمهوری آذربایجان نیز که از هیچ تنش‌زایی علیه ایران فروگذار نمی‌کند و مقام‌های این کشور جدای از طرح ادعا‌های مختلف علیه ایران، روابط و پیوند‌های نزدیکی را با اسرائیل تعریف کرده‌اند و به نظر می‌رسد که با جدیت به دنبال تجزیه ارمنستان و افتتاح دالان تورانی هستند.

ترکیه هم که روابط ایران با این کشور همواره از جلوه‌هایی باثبات برخوردار بوده، در مدت اخیر همکاری‌های نزدیکی را با جمهوری آذربایجان داشته و حتی علیه ایران و رابطه با باکو دست به انتقاداتی نیز زده است. در مورد عراق، ایران با مشکل دریافت مطالبات خود رو به رو است و مقام‌های ارشد عراقی در عدم پرداخت حق و حقوق ایران، بهانه‌های مختلفی را مطرح می‌سازند.

کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس نظیر امارات و عربستان نیز اگرچه راه تنش زدایی با ایران را درپیش گرفته‌اند، با این حال اینطور به نظر می‌رسد که اهداف و برنامه‌های بلند مدتی را جهت تقابل در ذهن دارند.

در آخرین نمونه، دولت روسیه نیز در موضع گیری همسو با کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس، خواستار احاله مساله جزایر سه گانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به دادگاه‌های بین المللی شده است.

البته که پیشتر نیز دولت چین در جریان یک بیانیه مشترک با کشور‌های عرب حاشیه خلیح فارس، موضع مشابهی را مطرح کرده بود. در این فضا، یک سوال عمده و محوری مطرح می‌شود: چه شده که یک‌چنین جوی در محیط منطقه‌ای ایجاد شده است؟ در واقع، عمده محرک‌هایی که کشور‌های هم مرز و دور‌تر را به سمت تقابل با ایران کشانده چیست؟ به نظر می‌رسد جهت پاسخ به این پرسش به طور خاص می‌توان ۴ مولفه عمده و محوری را مورد اشاره قرار داد.

۱. عدم توزان در سیاست خارجی

یک اصل ساده، اما مهم در حوزه روابط بین الملل این است که کشور‌ها نه دوست، و نه دشمن دائمی ندارند. تنها چیزی که آن‌ها دارند، منافع ملی است. موضوعی که اگرچه طرح آن را برای نخستین بار به وینستون چرچیل نخست وزیر سابق انگلستان نسبت می‌دهند با این حال، این گزاره امری بدیهی است که حتی اگر گفته نشود هم بسیاری از کشور‌ها سیاست خارجی خود را بر پایه آن تهیه و تنظیم می‌کنند.

بسیاری از پژوهشگران حوزه روابط بین الملل بر این باورند که در عرصه سیاست خارجی کشورها، برقراری توزان یک اصلی مهم و اساسی است. در واقع، کشور‌ها بایستی از گرایش به سمت طیف خاص و معدودی از کنشگران و بلوک‌های قدرت در عرصه بین المللی خودداری کنند، زیرا این مساله تا حد زیادی گزینه‌های آن‌ها را محدود و منافعشان را پایمال می‌کند.

کشور‌های نظیر چین و روسیه، ایران را در بن بستِ ژئوپلیتیک می‌بینند و شاید به همین دلیل بر این باورند که می‌توانند برخلاف گذشته، بعضا مواضع را علیه این کشور و در راستای منافع خود اتخاذ کنند و از تبعات آن‌ها نیز فرار کنند. چین و روسیه هر دو در مدت اخیر صرفا جهت تسهیل مناسبات خود با کشور‌های عربی بوده که به انتقاد از ایران و موضع این کشور در مساله جزایر سه گانه پرداخته اند.

کشور‌های نظیر چین و روسیه، ایران را در بن بستِ ژئوپلیتیک می‌بینند و شاید به همین دلیل بر این باورند که می‌توانند برخلاف گذشته، بعضا مواضع را علیه این کشور و در راستای منافع خود اتخاذ کنند و از تبعات آن‌ها نیز فرار کنند

۲. خویشتن‌داری در سیاست خارجی

تاکنون بار‌ها و بار‌ها گزارش‌های مختلفی در مورد کارشکنی‌های طالبان در زمینه تامین حقابه ایران از هیرمند و یا اقدامات مجرمانه جمهوری آذربایجان علیه منافع کشور منتشر شده است. با این حال، از جانب ایران صرفا خویشتنداری صورت گرفته و برخورد موثری با کنشگران مذکور انجام نشده است.

این در حالی است که مثلا در مورد نفوذ اسرائیل در منطقه اقلیم کردستان عراق، شاهد ارائه پاسخ‌های محکمِ ایران و هشدار‌های جدی بوده ایم. ملایمت ایران در برخورد با تهدیدات در منطقه  و تکیه بر زبان دیپلماسی سبب شده تا برخی اینگونه تصور کنند که ایران در موقعیت واکنش نشان دادن به ماجراجویی‌های آن‌ها نیست.

۳. تکیه به قدرت سخت

 

یکی از اصلی‌ترین نمود‌های قدرت ایران، افزایش قابل توجه قدرت نظامی در حوزه‌های مختلف بوده است. مساله‌ای که البته در طی دهه‌های گذشته و در مواقع خطر و تنش توانسته بازدارندگی قابل توجهی را برای ایران ایجاد کند. با این حال، مشکلِ کار این است که ما در دیگر عرصه‌های قدرت به اندازه حوزه قدرتِ سخت، پیشرفت نکرده ایم.

این مساله خود نوعی عدم توزان را برای ایران رقم زده است. به عنوان مثال، شاید عربستان سعودی و امارات متحده عربی راه تنش زدایی با ایران را در پیش گرفته باشند،اما اینکه این کشور‌ها سعی دارند از حیث اقتصادی و رفاهی قدرتمند شوند و بر دیگران اثرگذار باشند، به خودی به خود برای ایران ایجاد چالش کند.

اکنون روسیه و چین نگاهی جدی به منابع مالی کشور‌های ثروتمند عرب حاشیه خلیج فارس جهت پیشبرد منافع خود دارند. چین اکنون شریک تجاری اصلی کشور‌های غرب آسیا است و روسیه نیز پس از جنگ اوکراین، امارات متحده عربی را به یک مرکز مالی مهم برای برخی فعالیت‌های اقتصادی خارجیِ خود تبدیل کرده است؟

هر دو کشور، تنها با اتکا به قدرت اقتصادی کشور‌های عرب حاشیه خلیج فارس و مزایای این مساله برای خودشان است که رویکردی فعال و سازنده را جهت توسعه روابط با این منطقه حتی به قیمت همراهی با برخی ادعا‌ها علیه ایران در پیش گرفته اند. ما باید از خود بپرسیم که معادله دستیابی به قدرت اقتصادی، تقویت قدرت نرم و افزایش قدرت هوشمند کشور را چگونه ارزیابی می‌کنیم؟

پاسخ به این مساله است که برای ما قدرت سازی می‌کند و الا صِرف توسعه قدرت نظامی، علی رغم مزایای زیادی که برای کشور دارد، چالش عدم توزان را ایجاد می‌کند.

۴. انسجام داخلی

سیاست خارجی کشور‌ها تا حد زیادی بازتابی از واقعیت‌های داخلی آن‌ها است. وحدت و یکپارچگی داخلی، سیاست خارجی قدرتمندی را برای کشور تولید می‌کند و می‌تواند دستِ آن را در قالب معادلات بین المللی تقویت کند.  اگر بخواهیم واقع بینانه نگاه کنیم، برخی چالش‌های داخلی به نحوی بنیادین رفع نشده‌اند و مواجهه موثری با ریشه‌های مخل وحدت صورت نگرفته است. طبیعتا در این فضا، بیگانگان فضای مساعدی را جهت کنشگری منفی می‌یابند و البته که آسیب‌هایی نیز به منافع ملی وارد می‌شود.

منبع: فرارو
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد