سخنگوی دولت روحانی مطرح کرد:

ریشه های اعتراضات 1401؛ «فقر و نابرابری»، «ندیدن تغییرات ارزشی نسل جدید» و «انسداد سیاست ها در قبال زنان»/ «تحقیر شدگی طبقه متوسط» او را به میدان آورد/ قرار بوده که ما 1404 قدرت اول منطقه شویم و ببینیم الآن کجا هستیم؟

«ساحت پدیده ها در کشور ما به هم ریخته است. به علت این که حوزه تغییرات ارزشی فرهنگی و سبک زندگی را با کلیت نظام گره زده ایم، با فلسفه وجودی گره زده ایم. لذا حوزه های اجتماعی و فرهنگی ناخودآگاه به حوزه سیاسی کشانده شده اند و در نهایت برای اینکه تهدید دیده شده اند، در ساحت امنیتی حل و فصل می شوند.»

ریشه های اعتراضات 1401؛ «فقر و نابرابری»، «ندیدن تغییرات ارزشی نسل جدید» و «انسداد سیاست ها در قبال زنان»/ «تحقیر شدگی طبقه متوسط» او را به میدان آورد/ قرار بوده که ما 1404 قدرت اول منطقه شویم و ببینیم الآن کجا هستیم؟

در نخستین روزهای تلخ پس از فوت مرحومه «مهسا امینی» اتفاقاتی در کشور شروع شد که بار دیگر جامعه شناسان و تحلیل گران را به تعمق در آنچه که زیر پوست جامعه ایران می گذرد، وا داشت.

واقعیت این است که فراتر از عواطف و احساسات، باید واکنش جامعه به این رخداد تلخ را از جنبه های گوناگون مورد بررسی قرار داد تا تغییرات اجتماعی فهم و تحلیل شود.

در این راستا با علی ربیعی استاد دانشگاه و وزیر پیشین رفاه و تأمین اجتماعی به گفت و گو نشستیم.

دکتر علی ربیعی استاد رسانه و ارتباطات اجتماعی عضو هیأت مدیره انجمن علمی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، صاحب تألیفاتی همچون «جامعه شناسی تحولات ارزشی»، «زنده باد فساد»، «مطالعات امنیت ملی و معمای مدنی در جهان سوم» و دو کتاب در زمینه ی مدیریت بحران است. اخیراً نیز کتابی تحت عنوان «رسانه های نوین و مسائل اجتماعی در ایران» از وی منتشر شده است.

مشروح مصاحبه با وی در ادامه می آید:

چه زمینه هایی وجود داشت که این موضوع به این شکل گسترده و فراگیر در جامعه بازتاب پیدا کرد؟

من خیلی موافق نیستم با اینکه علت اتفاقات و رخدادهایی در این سطح را صرفاً به یک موضوع خاص مرتبط کنیم. موضوعاتی اینچنین به تعبیری مثل یک «اثر پروانه ای» و یا به تعبیر دیگری مثل «شوک ناگهانی» به جامعه، عمل می کنند و سبب می شود مسائلِ مزمن شده به حالت انفجاری سرباز کند. اگر علت یک حرکت اجتماعی بزرگ را به یک موضوع محدود کنیم، به نظر من تقلیل گرایانه به مسأله نگاه کرده ایم و درک ما از پدیده ای که دارد رخ می دهد، درست و کامل نخواهد بود.

بسیاری از ناآرامی های شهری در سی سال گذشته همینطور بوده است. مثلا دوره ای توهین به یک جانباز توسط یک دستگاه اجرایی در شیراز عامل حرکت شد، در اراک تخریب یک خانه توسط شهرداری، در اکبرآباد اسلامشهر تهران گران شدن نرخ مینی بوس و در خیلی جاهای دیگر همین طور بود. در مشهد هم که از کوی طلاب شروع شد اگر اشتباه نکنم، علت آنجا هم شهرداری بود. آیا واقعاً یک اقدام شهرداری این حرکت را ایجاد می کند؟! به نظرم این نگاه تقلیل گرایانه است؛ اینها عواملی هستند که نارضایتی های نهفته و بغض های مزمن شده را به یکباره به سطح می آورند و معمولاً انفجاری عمل می کنند.

من به علل مختلفی که در لایه های پایین اجتماعی شکل گرفته که به آن ها «علل وجودی» می گویم که با چشم غیر علمی دیده نمی شود. هر اتفاقی مثل مرگ غم انگیز مهسا وقتی رخ می دهد، این علل وجودی را به سطح می آورد و به هر حال مسائل بروز پیدا می کند. مثلا وقتی آب می جوشد تا به 100 درجه نرسد شما هیچ جوششی احساس نمی کنید. آیا این آب داغ نیست؟! آیا حرارت ندارد؟! اصلا قابل تحمل هست؟! این آب 99 درجه اصلا قابل تحمل نیست و به اندازه کافی می تواند بسوزاند و برای پوست و بدن یک انسان ویرانگری دارد. یعنی شما نمی توانید حرارت های 99 درجه را در تبیین نادیده بگیرید.

لذا من از این منظر می خواهم به بحث نگاه کنم. ببینید، چند اتفاق در جامعه ایران افتاده که این مجموعه اتفاقات، جامعه یا بخش هایی از جامعه را به نوعی حالت تعرضی تبدیل کرده است. حرمان های نهفته ای در این چند سال شکل گرفته که به علل مختلف این حرمان ها به تعرض تبدیل می شود.

شاید خیلی ها دوست داشته باشند در سطح تحلیلی کنند و یک قضاوت سطحی هم داشته باشند و این تحلیل را نپسندند. اما من معتقدم حوادث مختلفی که داشته ایم، مثلاً سال 88 باز هم یک علل نهفته در متن جامعه بود، «تحقیر شدگی طبقه متوسط» و احساس اینکه دارد انسداد اجتماعی و سیاسی بعد از دوره اصلاحات ایجاد می شود، طبقه متوسط را به میدان آورد. این احساس تحقیر شدگی به شدت در میان روشنفکران، فرهنگیان و در مجموع طبقه متوسط با همه خصوصیاتش نهفته شده بود به خاطر سرکوب منزلتی که در دوره چهار ساله با آن مواجه شده بود و همه دستاوردهای سیاسی و فرهنگی، اقتصادی دوران اصلاحات و سال هایی از دوران سازندگی را از دست رفته می دیدند. از اساتید دانشگاه و معلمان گرفته تا کنشگران حوزه های فرهنگ و هنر، کارآفرینان، صنعتگران و به نوعی همه کنشگران شهرنشین نگران شده بودند. به نظر من آن واکنش برای این بود که می خواستند تغییر رفتاری در دولت ایجاد کنند.

در 96 هم من منشأ شروع ماجرا را از ادامه ناآرامی ها تفکیک می کنم. قصد شکافتن چگونگی شکل گیری آغاز جرفه زننده و شوک آور آور را ندارم. برخی معتقدند -به خصوص آقای روحانی هم این اعتقاد را دارد- که شروع 96 عده ای در مشهد می خواستند علیه دولت موج اعتراضی راه بیندازند و به سرعت ظرف یکی، دو ساعت به علیه خودش تبدیل و «عامل جسارت دهنده» ای شد که تقریبا 130 الی 140 شهر کوچک ما دستخوش ناآرامی و حوادث شدند. ما معمولا در همه ماجراها یک عامل جسارت دهنده داریم. تعبیری در جامعه شناسی ارتباطات به عنوان «مارپیچ سکوت» داریم که می تواند تا حدودی تبیین کننده همچین وضعیتی باشد؛ این مارپیچ به یکباره می شکند.

اگر این عامل اولیه که یک گردهمایی و شعار علیه دولت وقت و تبدیل شدنش به شعار علیه کل حاکمیت شد را کنار بگذاریم و روی علت ها کار کنیم، می توان گفت: خاستگاه ناآرامی های 96 در شهرهایی که از روستا به شهر تبدیل شده بودند رخ داد؛ جنبش طبقه متوسط نبود، بلکه افرادی بودند که به مرور دچار محرومیت شده و فقیر شده بودند و به خصوص «اقتصاد آب» و معیشت وابسته به آب به شدت رو به افول بود. بحران کم آبی خیلی روی نارضایتی آن دوره تأثیر داشت، بحران آب و معیشت و محرومیت و نداشتن زمینه حرکت اجتماعی و حتی تفریح با هم ترکیب شده بود. آن موقع ما یک مطالعاتی انجام دادیم. غالب این شهرها ورزشگاه، سینما و تئاتر نداشتند و اکثرا، به جز چند استثناء، سینمایی در این شهرها نبود. یعنی با نوعی عدم تحرک اجتماعی در شهرها، به علاوه معیشت فرو افتاده و بحران آب می توانیم ماجرای 96 را تبیین کنیم.

 

 ناآرامی های 98 هم بیشتر حاشیه نشینان شهری بودند و حمایت طبقه متوسط خیلی محدود بود. من همیشه گفته ام که فقر حاشیه نشینی بسیار خشن تر و بدتر از فقر روستایی است؛ چون فقر ادراک شده با احساس بی عدالتی و نابرابری، پدیده «فقر مقایسه ای« است. افرادی که در حاشیه زندگی می کنند، دست به مقایسه می زنند.

در 98 هم به اعتقاد من گرانی بنزین هم مثل یک درجه روی 99 درجه برای جوش آوردن آب عمل کرد. البته نوع خشونت در 98 جای تحلیل دارد. سال 98 خشونت بسیار با تخریب­گری و حمله به مراکز پلیس و ساختمان های دولتی در مشارکت کنندگان وجود داشت؛ حتی برخی حمله های همراه با آگاهی بود مثل حمله به مراکز برق و مخابرات در برخی مناطق که گزارش شده بود. به نظر می رسد ترکیبی از حاشیه نشینان جوان که معیشت آن ها در خطر بوده امکان تحرک اقتصادی و اجتماعی آن ها در آن شرایط نیز بسیار کم شده بود عناصر اصلی بودند و در این میان با افرادی که با قدرت تخریب گرایی بالا از میان بزه کاران جوان بودند نیز به میدان آمده بودند.

نوعی از آمادگی جامعه برای حرکت های تخریب گرایانه را هم در 98 شاهد بودیم؛ برخی جریانات ناراضی تخریبگر هم وجود دارند که تحلیل 98 را کمی پیچیده کرد، ولی واقعا علتش یک نوعی سرخوردگی فرودستان شهری بود؛ از عدم دستیابی به شغل و آینده بهتر. اعتراضاتی که امروز رخ داده نه جنبش طبقه متوسط یا روستایی های ساکن شهرهای کوچک یا حاشیه نشینی شهری است. چند علت در هم تنیده و یک پدیده تقریباً جامع تر از اعتراضات گذشته امروز رخ داده است.

من تا حالا سعی کرده ام تفاوت این چند اتفاق اعتراض خیابانی نزدیک به هم را توضیح بدهم. یک یادداشت دارم در فروردین ماه سال 98 در شرق تحت عنوان «98 فقط یک سال نیست» نوشتم. با دیدن شرایط، ناآرامی اعتراضی در سال 98 را پیش بینی کردم. به نظر من چیزی که امروز با آن مواجه هستیم چند علت دیرین مزمن شده و یک سری علل جدید دارد. یکی از علت ها «تحولات جمعیتی» است که این تحولات جمعیتی به رسمیت شناخته نشد و «تغییرات ارزشی جمعیتی» هم اصلاً جدی گرفته نشد.

حتی انتخابات 76 و رأی آوردن آقای خاتمی را من سعی کردم در کتاب «جامعه شناسی تحولات ارزشی» توضیح دهم که این انتخاب نتیجه تحولات ارزشی است. بر خلاف اظهارنظرهای آن زمان نه توطئه بیگانه است، نه اثر ماهواره یا سید بودن آقای خاتمی. تحلیل های جلوی دستی و ساده انگاری ها که آن وقت انجام شد. مطالعه من نشان دادند که «تغییرات ارزشی در جامعه» به عنوان عامل اصلی گرایش به آقای خاتمی بوده؛ جامعه دیدگاه، نظرات و شخصیت ایشان را با تغییرات ارزشی خود منطبق می دید.

تغییرات ساختاری همراه با تحولات جمعیتی چه از نظر کمی چه کیفی علل تغییر خواهی ها نسبت به وضع موجود و سیاست های جاری هست. در دهه شصت پنجره جمعیتی ما به سمت جوانی باز شده بود. این امر آن دوره یک مسأله مهم بود. جمعیت در این سال ها تغییر کمی و کیفی زیادی را تجربه کرده است. در زمینه اعتراضات اخیر تغییرات کیفی جمعیت و ارزش های تغییر یافته بسیار مؤثر بوده است. تغییرات کیفی جمعیت یعنی گروهی از افراد در دانشگاه درس می خوانند در معرض ارتباطات جهان قرار می گیرند و با دنیا بیش از گذشته آشنا می شوند؛ اگر در گذشته دو سه سال طول می کشید یک اثر برجسته هنری یا یک اتفاق جهانی اینجا تبدیل به موضوع بحث شود، الآن به ثانیه یا حتی کسری از ثانیه است.

به تعبیر گیدنز این فشردگی زمان و از بین رفتن فاصله ها و از جا کندگی فضا باعث شده که ما شاهد سرعت گیری بی نظیری در تغییرات کیفی جمعیت باشیم. در تغییرات کیفی جمعیت یکی از مسائل بسیار مهم، تغییرات ارزش های فردی افراد است از نوع نگاه به خود تا نگاه، به دیگری و تا هر آنچه که او را محدود می سازد و فرد با آن مواجه بوده است. این تغییرات ارزشی را ما سال ها در جریان بوده اند؛ اما در این سال ها سرعت تغییرات ارزشی بسیار بالا رفته و ارزش های سنتی به شدت در حال تغییر بوده است.

نگاه کنید؛ اگر «ارزش های جاری یک جامعه در یک دوره» را در نظر بگیرید، در گذشته همیشه یک اشتراکات ارزشی پیش نسلی داشته ایم. الآن پدیده نسلی دهه 70 به بعد که در دنیا هم ادبیات این تعبیر وجود دارد و پدیده ای جهانی است باعث شده این اشتراکات ارزشی بین نسلی خیلی کم شود و به یک باره تغییرات ارزشی خیلی شگرف در نسل جدید به وجود آید.

این را هم خیلی ها یکی از خصوصیات عصر پساصنعتی می دانند و معتقدند که اگر شهرنشینی اتفاق اجتناب ناپذیر صنعتی شدن بود و به هر ترتیبی رخ می داد، در دوره جدید و عصر پساصنعتی هم این تغییرات خواه یا ناخواه هست. برخی به غلط حذف شبکه های اجتماعی را راه حل می دانند. آثار جامعه شناسان شناخته شده ای که بر روی تغییرات ارزشی کار می کنند مثل اینگلهارت را نگاه کنید. پدیده ای که ما اینجا داریم، اصلا پدیده خاص ایران نیست. دهه هفتادی ها و هشتادی ها در همه جای جهان دیگر ارزش بقا را دنبال نمی کنند «استقلال خواه، شالوده شکنی، خودیابی «خصوصیت ابراز وجود» و اعتراض به هر چیز محدود کننده در حرکت اجتماعی به فضیلت نسلی تبدیل شده است» را دنبال می کنند. این جهانی است و ما هم بخشی از آن هستیم.

سوال مهم که مطرح می شود این است که آیا همه جا این تغییرات بحران سازی می کنند؟ معتقدم این بحران در حوزه فرهنگی به خصوص در جوامع در حال گذار قطعاً رخ می دهد. در ایران مشکل و آنچه که مسئله را تبدیل به آسیب و سپس بحران اجتماعی می نماید در دو عامل نهفته است.

عامل اول، اصرار زیاد به یک برداشت خاص از ارزش ها که به علت ایدئولوژیک کردن تغییرات فرهنگی در مسیر تغییر خواهی و تحول جوئی و مطابقت هنجاری و حتی پذیرفته شده نیز انسداد ایجاد شده است. برای اینکه حوزه های فرهنگی و اجتماعی جامعه را حتی در جزئیات رفتاری از حوزه خصوصی جدا کرده در حوزه فلسفه حکومت تعریف می کنیم، این برای ساختار رسمی قدرت چالشی شده و دارد رو در رویی ایجاد می کند اما در جاهای دیگر دنیا رو در رویی ایجاد نمی کند. در برخی از جاهای دنیا نگرانی هست، که مثلا فکر می کنم در لندن پژوهش انجام شده بود که نسل جدید شکسپیر را در مقایسه با مطالب دیگر چه قدر می خوانند و الخ که ابراز نگرانی شده بود یا در مورد مسائلی مثل ازدواج همجنس ها یا سقط جنین و مسائلی از این قبیل چالش های جدی هست که حتی به شعارهای انتخابانی مهم هم تبدیل می شود. اما منجر به بحران سیاسی و امنیتی نمی شود.

همانگونه که گفتم ساحت پدیده ها در کشور ما به هم ریخته است. به علت این که حوزه تغییرات ارزشی فرهنگی و سبک زندگی را با کلیت نظام گره زده ایم، با فلسفه وجودی گره زده ایم. لذا حوزه های اجتماعی و فرهنگی ناخودآگاه به حوزه سیاسی کشانده شده اند و در نهایت برای اینکه تهدید دیده شده اند، در ساحت امنیتی حل و فصل می شوند.

بنابراین، علت دوم در به هم تنیدگی ساحت های عرصه های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، سیاسی و امنیتی باز می گردد. یک سنت غلط حکمرانی شکل گرفته است. به عنوان مثال در ناکارآمدی اقتصادی به جای بحث در مورد منطق اقتصادی یا نهایتاً رفتار مصرف کنندگان به سرعت به دنبال کارشکنی «توطئه» می رویم. یعنی راه حل عرصه اقتصاد به سرعت به عرصه امنیتی می رود و خطرناک تر از همه وقتی یک نسل با دو نسل با تغییرات وسیع ارزشی و فرهنگی و سبک زندگی و تغیر در نوع نگاه از نگاه به خود تا به کل جهان و به زندگی پدید آمده اند، راه کار در بازدارندگی دیده شده به حوزه امنیت سپرده می شود یعنی به جای تأمل در سیاست ها، تجدید نظر در فرآیند سیاستگذاری ها و برنامه ریزی منطبق با تغییرات به سراغ راه حل مسدود کننده رفته ایم.

مسأله پوشش و نوع آن که این روزها کانون مسئله زنان شده است، یکی از مصادیق روشن از بهم تنیده کردن عرصه و ساحت فرهنگ به امنیت است. پدیده اول سیاسی می شود و چون احساس می شود که پوشش تبدیل به مقابله سیاسی شده است، بعد در ناکارآمدی سیاستگذاری مسأله به ساحت امنیت کشانده شده و می شود بحران اجتماعی.

در این زمینه دو نوع نتیجه گیری داریم. عده ای معتقدند که به زبان ساده جوانان دارند به سمت بی دینی می روند. عده دیگری هم می گویند چون مناسک دینی گسترش پیدا کرده، اتفاقا نسل های جدید دارند به سمت دینداری می روند. شما کدام یک از اینها را قبول دارید و یا به نظر سوم قائل هستید؟

بگذارید موضوع ایران را جدا بحث کنیم. بنابر این، تغییرات ارزشی طبیعی است و نسل های جدید از ارزش های بقاء عبور کرده است او خودیابی می خواهد. ارزش های ابراز وجود کانون محوری ذهنیت این نسل هاست یعنی نسل های جدید مثل نسل های عصر صنعتی شدن به دنبال ارزش های بقا نیستند؛ بحران مرجعیت جدی رخ داده است. مرجعیت سال های گذشته و گروه های مرجع در اکثر سنجش ها نشان داده شده که از اثر آن ها به شدت کاسته شده است. بحران اقتدار رخ داده است. یک کتاب خیلی کم حجم ترجمه شده به نام «جهان آشوب زده» نوشته جیمز روزنا است. من واژه بحران اقتدار و مرجعیت را از آنجا به عاریت گرفته ام. البته آن هم کتابی است که دارد آینده را پیش بینی می کند.

ما با پدیده ای مواجه هستیم که حتی در خانواده ساختار اقتدار شکسته شده و نسل جدید نمی خواهد به قاعده دیرین تن بدهد؛ نوعی گسست های از پیوست های سنتی را دنبال می کنند تا به پیوست های جدید برسد. ما نمی دانیم این پیوست ها چیست و دانش این را هم نداریم که به سمت مطلوب هدایت کنیم ، چون اصلا بلد نیستیم که این پیوست های جدید را بسازیم.

بنابر این، خیلی ها می گویند این جامعه دارد بی دین می شود؛ من معتقد به بی دینی نیستم. مطالعات نشان می دهد یا بنیادهای دینی تعارض ندارند؛ اما نوعی دینداری به سبک جدید و شکلی از معنویت گرایی نوین نیز دارد پدید می آید. در تحقیقاتی که در مورد تغییرات ارزشی صورت گرفته به این رسیده اند که این نسل تشکل پذیر هم نیست؛ حتی در حوزه مطالعات کارگری که من علامند هستم، شواهد نشان می دهد که کارگران نسل جدید با کارگران قدیم کاملا متفاوت شده اند خواسته ارزش های آن ها را هم متفاوت کرده است.

کارگران با تیپولوژی قدیم درک ساختاری مشخص و نیازهای معلوم و رفتارهای شناخته شده داشتند. بیشتر به دنبال ارزش های بقاء بودند، اما کارگران نسل جدید اصلا دیگر تمایل به عضویت در اتحادیه های بزرگ نیستند ارزش های ابراز وجودی دارند.

بنابر این، یک نوع گسست ها دارد به وجود می آید و فردگرایی و عدم تبعیت بسیار زیاد شده است. در مورد این باید مطالعه بیشتری صورت بگیرد. آیا نوعی معنویت گرایی جدید در همان ابتدا (هست یا نه)؟ نوع مناسک چه تغییراتی را در کدام ارزش های دینی دست نخورده هست و سمت و سوی نسلی با کدام برداشت از دین و با کدام ارزش های دینی قرابت یا فراغت دارد. خیلی جای بحث دارد. نمی توانیم به جامعه یک انگ بزنیم و بگوییم این جامعه از دین عبور کرده است. افرادی که روی جامعه شناسی دین کار کرده اند شاید بیشتر بتوانند در این زمینه اظهار نظر کنند.

شما در مجموع عوامل حضور در خیابان را در عوامل اجتماعی می بینید، آیا اینطور نیست؟ تبیین جامعه از اعتراضات چیست؟

اگر بخواهیم در یک جمع بندی از علل حضور افراد در خیابان ها ریشه های اعتراضات شهریور 1401 را تبیین کنیم من تصور می کنم، حضور افراد در خیابان ها، این بار تفاوت هایی با حرکت های مشابه در گذشته دارد. چون جوانان در سنین زیر بیست سال و زنان و نیز موضوعیت مسئله ای مرتبط با ارزش ابراز وجودی زن، کانون شعارها و اعتراض ها بوده است. اما ترکیب جمعیتی نشان می دهد شهرنشینان خسته و نوعی درمانده فارغ از سن و جنس نیز در اعتراضات حضور دارند. اما همانگونه که در ابتدا گفته ام، یک تعداد علت های مزمن شده و علت های  نوین، با هم ترکیب شده اند.

در میان علت های مزمن شده، مسأله اقتصادی بسیار مهم بوده است. لذا من در سه سطح، مسئله را تبیین می کنم. نخست، سطح اقتصادی و مسأله فقر و نابرابری مزمن شده، سپس سطح ندیدن تحولات و تغییرات ارزشی نسل جدید و در سطح سوم انسداد مزمن سیاست ها در قبال زنان را سه سطح تعیین کننده این اعتراضات می دانم.

مسأله فقر و بیکاری دراز مدت عمدتاً ناشی از ناکارآمدی ها و سیاست های بازدارنده توسعه بوده است. در بحث اقتصاد و در این میان عامل تحریم های آمریکا بسیار تعیین کننده بوده است. تحریم عامل برهم زننده زندگی اقتصادی شده است.

و حل نشدن مسائل و فشارهای زندگی و معیشتی ناشی از تحریم شدن اقتصاد کشور به طور مداوم در بروز چنین وضعیتی بسیار بسیار مؤثر بوده است. کسانی که دیروز می گفتند دولت قبل تنبل و خسته هستند و هزار انگ می زدند، فکر می کردند سه تا پریز هست که یک آقای وابسته به خارج است و نمی زند، یک سری تنبل هستند که این پریزها را نمی زنند و یک سری اعتقاد ندارند؛ ما این سه پریز را می زنیم و این که ماشین آماده است و این ها نمی خواهند، ما گاز می دهیم و ماشین کشور حرکت به جلو می کند. دیدند چنین خبرهایی نیست، دولت های گذشته از شما بیدارتر بودند و دلسوزی اینها هم از شما کمتر نبوده و شما درکی درست نداشتید؛ دیدید این طوری نیست که گاز بدهید و بروید!

 من نمی خواهم تفاوت تحریم ترامپی با تحریم پیشاترامپی یا بعد از ترامپ را مقایسه کنم. در تحریم ترامپی حتی یک فرد از عراق تا اروپا زنگ می زدند که چرا انتقال پول داده ای؟! ترامپ می گفت ایرانی ها 40 سالگی انقلاب را نمی بینند. ترامپ به رئیس جمهور فرانسه زنگ زده و گفته بود عجله نکن، به تهران می رویم و راجع به آینده ایران مذاکره می کنیم.

بنابراین فقر مزمن شده، سقوط طبقات متوسط به دهک های پائینی، قیچی شدن سفره مردم، بیکاری بالا و طولانی شدن زمان دستیابی به شغل، فقدان سرمایه گذاری های اقتصادی و تولیدی فشار زیاد به زندگی مردم و تورم ناشی از عدم تعادل بودجه و فقیر شدن بیشتر مردم حتی افرادی که در گذشته به راحتی خرید های روزانه را انجام می دادند، در زندگی محاسبه گر شدند و به اصطلاح کم می آورند.

این ها یک طرف، نامیدی روانی که حل نشدن مسئله تحریم به ذهن ها متبادر کرد بسیار حائز اهمیت بود. حل نشدن برجام علامتی شد برای اینکه امیدی به آینده برای بهبود اقتصاد نخواهد بود. خستگی ذهنی از تداوم تحریم و زیست همراه با نگرانی را می توانیم در اذهان آدم های معترض در خیابان ببینیم.

یکی از مشکلات جامعه امروز ما این است که تحریم سالیان دراز اقتصاد ایران را کوچک کرده، اقتصاد آب رفته است. آدم هایی که در طبقات متوسط رو به بالا بوده اند را یک وقتی دهک بندی شده بودند به دور به دهک های پایین افتادند. وقتی فرو افتادند پدیده دیگری رخ می دهد، از نظر علمی دچار شکاف منزلتی و هویتی طبقاتی می شوند. شکاف طبقاتی فقر و غنی را نمی خواهم بگویم، به این معنا که جایگاه اقتصادی افرادی سقوط کرده است و آن ها منزلت اجتماعی بالائی را قبلاً درک کرده اند، این مهم به نارضایتی ذهنی هر روز می افزاید.

من عنوان این را «طبقه متوسط فرهنگی» گذاشته ام. یعنی این هم یکی از علل تعیین کننده است. تمام سنجش های ما از یک سال پیش به این طرف نشان می دهد که مدام امید به آینده رو به کاهش است. علت حضور کسی که امروز در خیابان است را «عدم امید نهادینه شده» نیز می توان تفسیر کرد. طبقه متوسط فرهنگی در این روزها مدام یا دست به حمایت ضمنی در اعتراضات زده یا در خیابان ها حضور داشتند.

این توضیحات مرتبط با سطح اقتصادی بوده و در تحلیل سطح دوم پیرامون تحولات ارزشی به عنوان زمینه های اعتراضی این روزها بالاتر توضیح داده ام. تحولات جمعیتی و نادیده گرفتن تحولات ارزشی در میان نسلی که تغییر کرده و ما برای آن برنامه ای نداشته و حتی به رسمیت هم نشناختیم. مسئولان که در شوراهای عالی نشسته اند اصلا برای این نسل تغییر کرده برنامه ندارند و خیلی از سیاستگذاران که در حوزه فرهنگ می خواهند سیاستگذاری کنند، اصلاً به این تغییرات قائل نیستند و این تغییرات را یکپارچه منفی و توطئه آمیز می بینند.

سطح دیگر مسأله به منزلت زن و زندگی زنانه مرتبط است. منزلت اجتماعی و تحصیلات زن ها در کشور ما بالا رفته است؛ صندلی دانشگاهی آنها یک زمانی نزدیک به مردها بود، بعد برابر و بعد بیشتر شد. سال 96 تعداد بیشتری از مشاغل در حدود 65% را زن ها بدست آوردند. آن ها حتی با سه چهار تومان حقوق و در مشاغل رسمی بدون بیمه تأمین اجتماعی مشغول به کار شدند علاوه بر علت اقتصادی این نوع پذیرش شغل شامل علت روانی هم داشت. از چند نفر پرسیدم و متوجه شدم حاضر هستند به هر علت از خانه بیرون بیایند و دیگر نمی خواهند در خانه بمانند. «قوی شدن مهارت های زنان در کشور» هم رخ داده است.

باز مطالعه ای داشته ایم که مشاغل تخصصی را هم زن ها بیشتر از مردها گرفته اند؛ جایی که مسابقه برابر باشد زن ها در مشاغل تخصصی بیشتر برنده می شوند.

یک روز با اینترنت جامعه مصرف کننده را نگران می کنیم برای حضور زنان در ورزشگاه مسأله درست می شود و درست در همین اوضاع و احوال می خواهیم در سبک زندگی آن ها هم مداخله کنیم

در پاسخ به این سوال که چرا زنان این بار به طور چشمگیر به اعتراض آمده اند؟ نگاه کنید منزلت اجتماعی و پایگاه آن ها در سه دهه اخیر همواره رو به فزونی داشته است. مسائل تاریخی زنان، زنان متحول شده این سال ها همراه با تغییرات ارزشی نسلی ترکیب شده و در همین حال قواعد و مقررات وضع شده نیز نوعی «انسداد اجتماعی» برای زن ها ایجاد کرده است.

اجازه دهید یک عامل دیگر اضافه کنم که «سیاستگذاری های نادرست» است. وقتی از نظر اقتصادی امید به آینده در کشوری کم و نگرانی از آینده زیاد شده و تحریم به هر حال مثل خوره به جان مردم افتاده و آزار فیزیکی و روانی ایجاد می کند، سیاستگذار باید سیاست های اجتماعی داشته باشد که انگشت در چشم جامعه نکند؛ تازه ما یادمان افتاده که انگشت در چشم جامعه کنیم. یک روز با اینترنت جامعه مصرف کننده را نگران می کنیم برای حضور زنان در ورزشگاه مسأله درست می شود و درست در همین اوضاع و احوال می خواهیم در سبک زندگی آن ها هم مداخله کنیم.

به علاوه سه سطح تبینی توضیح داده شده، به نظر من «سیاستگذاری ناقص» هم یک ضریب فزاینده به نارضایتی ها می دهد. اجرای «سیاستگذاری غلط» و سیاستگذاری های غیر منطبق با واقعیات بسیار عامل مهمی است که اساساً کمتر به آن ها پرداخته شده است. در حوزه فرهنگ نهادهایی که پیش بینی شده اند و بودجه زیادی هم می گیرند به دلایل مختلف کارآمدی ندارند. به طور اجتناب ناپذیر برای اعمال سیاست های غیر واقعی و ناکارآمدی نهادهایی که ایجاد شده اند به سراغ نهادها و دستگاه های امنیت ساز می روند اساساً ابزار امنیتی در سیاستگذاری فرهنگی هیچ مسأله ای را حل نمی کند. من اجازه می خواهم بگویم، فرماندهی انتظامی هم قربانی این ماجرا است؛ به هر حال فرماندهی انتظامی برای کشور، امنیت کشور و جامعه است رو در رو قراردادن این نهاد با زندگی روزمره و سبک زندگی زنان جفا به این نهاد مهم هست.

داشتن سیاست گذاری فرهنگی با قدرت نرم در نهادهای سیاستگذار فرهنگی بسیار کم وجود دارد. چرار سیاست های سلبی قدرت سخت را به میدان می آورند و این امر فرهنگی به فرماندهی انتظامی تحمیل می شود؟ آیا سطح نزاع اینجاست و آیا این سیاست درست است؟! آیا پیش آمده کسی با روش های سلبی و بازدارنده دینداری او بیشتر و حجابش بهتر شود؟!

اینها اتفاقاتی است که بیشتر مردم را تحریک کرده و من الآن هم فکر می کنم نیازمند یک «گفت و گوی اجتماعی گسترده» هستیم. همه ما نیازمندیم؛ از دولت و سیاستگذاران فرهنگی گرفته تا گروه های اجتماعی.

اگر امروز هم بخواهیم برسیم به اینکه راه حل چیست، به اعتقاد من برخی اتفاقاتی که در اول تحلیل من ارائه شد را به عنوان واقعیت اجتماعی بپذیریم و برای حوزه فرهنگ «سیاستگذاری فرهنگی» کنیم.

آقای باری بوزان به ایران آمده بود که یکی از افراد صاحب نظر در حوزه مطالعات امنیت ملی و از واضعان مکتب کپنهاگ است. می گفت عدم امنیت در دراز مدت از ادغام ساحت ­های امنیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است و این خطرناک است؛ ما ساحت فرهنگ را با ساحت امنیت یکی کرده ایم.

من کاری به بحث فقهی و دینی ندارم؛ عالم دینی هم نیستم منازعات در مورد اینکه آیا این مدل تبلیغ دینی درست هست یا نه یا اساساً امر به معروف و نهی از منکر چه شرایطی دارد؟ آیا حدود حجاب کدام است و اجبار آن چه حکمی دارد، مسائلی است که صاحب نظران در حوزه دین باید به آن بپردازند. اما من می فهمم که باید با جامعه فصل مشترک گرفته شود و سیاست های هر عرصه ای، ابزار و روش های خودش باید دنبال شود و مسائل فرهنگی با سیاستگذاری اجتماعی و فرهنگی باید دنبال شود.

آقای ربیعی! هر اعتراضی که رخ می دهد به سرعت گفته می شود که آشوبگران وارد صحنه شده اند و اموال عمومی را تخریب کرده اند و اتفاقا در 98 که شما به درستی اشاره داشتید که پیچیده بود، واقعا اشکال پیچیده ای از تخریب اماکن حساس را شاهد بودیم. همچنین دیدیم که حرکت های سازماندهی شده کاملا یکسانی در مناطق مختلف شکل گرفت.به عنوان جامعه شناس می خواهم از شما بپرسم که آیا واقعا این گروه های اشرار و تبهکار را در جامعه داریم؟ یعنی اینها چه کسانی هستند که در مواقع حساس بروز پیدا می کنند و این کارها را در خیابان انجام می دهند؟

من خودم را اندازه یک جامعه شناس نمی دانم؛ علاقه مند و مطالعه گر این حوزه ام. اما نمی شود این واقعیت را منکر شد که بر اثر سیاست های غلط در عرصه های مختلف بالاخره عده ای لمپن و افراد تخریب گر در جامعه رشد کرده اند. همیشه هم کم و بیش بوده اند. این واقعیت هست و این ها در این مواقع اصلاً دنبال ایدئولوژی خاص هم نیستند و احیاناً در هر حرکت های اعتراضی هم حضور می یابند. اما تعمیم دادن معترضین غلط فاحش است هم منجر به دیده نشدن مسائل شده و هم جامعه را تحریک عصبی می کند.

واقعیت دیگر این است که ما کشوری نیستیم که طمع روی آن وجود نداشته باشد. درست است که سیاست های غلط ما باعث شد در رقابت های منطقه ای عقب بمانیم، قرار بوده که ما 1404 قدرت اول منطقه شویم و ببینیم الآن کجا هستیم؟ همه این ها داستان های غم انگیز ما است، تردید نداریم که قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای هم ایران ضعیف و بر هم ریخته را می خواهند و ایرانی که نتواند منافع مردم را دنبال کند.

به هر حال با وجود همه این ها در مقابل مردم خودمان مسئولیم و لازم نیست صورت مسأله را با علت خواندن آن ها پاک کنیم. خیلی باید تلاش کنیم که، مسائل را تفکیک کنیم و بتوانیم برای آنها برنامه ریزی کنیم. لذا خیلی حرکت ظریفی است؛ سؤال شما درست است.

معتقدم اگر جامعه را قوی کنیم اعتمادها افزایش یابد و امکان گفتگو را فراهم ساخته و امکان شنیدن اعتراض و صدای مردم، اثر عامل خارجی یا «بدرفتاران» در داخل به شدت ناچیز خواهد شد.

زمینه هایی که برای وضعیت امروز برشمردید، به نظرم به یک نکته اشاره نکردید و آن چیزی است که به عنوان «شکاف بین نخبگان حاکم» از آن یاد می شود. اینکه تمام قوا و بخش های نظام و عرصه سیاسی کشور سال ها است در حال تخریب همدیگر هستند. یعنی مثلا در قضیه 98 کار به جایی می رسد که آقای روحانی رسما می گوید من مصوبه ای که سران سه قوه تأیید کرده اند را اجرا کرده ام ولی بعد از اجرا دو قوه دیگر حمایت نکردند؛ این تضادهای بین نخبگان حاکم چه قدر در شروع آن اتفاقات تأثیر داشت؟

حرف شما درست هست. بله این یک علل می تواند باشد. لنین تعبیری دارد و می گوید «بالایی ها نتوانند و پایینی ها نخواهند». لنین به زبان ساده می گوید این پایه های یک انقلاب را می سازد. کرین برینتون در «کالبدشکافی چهار انقلاب» تعبیرهای متناسبی دارد و توصیه می کنم این کتاب را بخوانید. اگر این کتاب را بعد از انقلاب اسلامی می نوشت ما فکر می کردیم علیه ما نوشته است. او از «بالانشینان گمراه» صحبت می کند. در هر ماجرایی که بالایی ها با هم تعارض پیدا کنند، پایین در جامعه حرکت ایجاد می شود. این یک اصل است و 96 و 98 هم همین اتفاق بود. می توانیم این نظریه لنین را برای بینش انقلاب ها بکار بندیم، اما در اعتراضات اجتماعی و صنفی همیشه اینطور نیست.

من معتقدم «بی سامانی سیاسی» و «نقصان سامان سیاسی» ما بسیار مهم است. نگاه کنید به وضعیت سامان سیاسی مان به هیچ عنوان نمی توانیم یک ائتلاف بر سر 10 مسأله مهم کشور در بین نخبگان سیاسی ایجاد کنیم؛ این نقصان بزرگ است. حتی نتوانستیم یک لویی جرگه ائتلافی برای مسائل مهم درست کنیم؛ و بگوئیم در میان بالائی ها و نخبگان سیاسی پیرامون این ده مسئله نزاع نیست. نمی خواهم بگویم قطعاً ما «نقصان سامان سیاسی» داریم و سامان سیاسی ما مناسب برای گفت و گوی بین نخبگان و ائتلاف برای حل مسائل مردم نیست. این اتفاقا ضعفی است که اگر می خواهیم یک جمهوری اسلامی  با ثبات داشته باشیم باید آن را رفع کنیم.

خیلی ها می گویند اجازه بدهید حداقل سه حزب بیایند و چالش کنند و مردم هر کدام را خواستند بپذیرند؛ خیلی ها راه را در این می بینند. من کمی پیشاحزب فکر می کنم و می گویم اجازه بدهید نهادهای مدنی بزرگ شوند. جامعه میان تهی شده امنیت آور نخواهد بود. یکی از چیزهایی که انگشت در چشم کرده ایم، همین الآن آمده ایم و می خواهیم قانون سمن ها را اصلاح کنیم. من معتقدم ما اصلا نهادهای اجتماعی بزرگ نداریم. من یادداشتی با عنوان «جامعه میان تهی» نوشتم؛ این خیلی خطرناک است. این فقط حزب نیست؛ آدم ها و نهادهای میانجی هم دیگر نداریم  وجود اینها باب گفت و گو را باز می کند. نهادهای مدنی بزرگ نداریم؛ هر نهاد مدنی که کمی بزرگ می شود زود به آن مشکوک می شوند.

فکر نمی کنید این موضوع فقدان میانجی ها باعث از هم پاشیدگی افکار عمومی شده است؟ به نظر من به عنوان کسی که در رسانه کار می کنم و با اقشار مختلف ارتباط دارم، «از هم پاشیدگی افکار عمومی» یک واقعیت خیلی عیان در جامعه ما است. الآن بخش عمده طبقه متوسط ما کسانی هستند  که نه اصلاح طلبان را قبول دارند و نه اصولگرایان را قبول دارند؛ به همه اینها می تازند و به همه اینها بدبین و معتقدند در شرایط موجود مقصر هستند. تا یک حدی این جای خالی را سلبریتی ها پر کرده اند. فکر نمی کنید آن عدم وجود لویی جرگه باعث این شده و تبعات تداوم این وضعیت چیست؟

ما هم نظر هستیم. من برای سلبریتی ها ارزش و احترام قائل هستم، ولی به طور عموم آنها نمی توانند میانجی های اجتماعی در شرایط بحران باشند؛ چون اصلاً برای این کار ساخته نشده اند.

ما به «مرجعیت میانی» در جامعه نیاز داریم. به گروه های مرجع نیازمندیم، در این شکل هنرمندان ما حتماً یکی از گروهای مرجع بوده و می توانند باشند. آدم های میانجی ما هم حتی کم شده اند، و این برای یک جامعه بد است. وقتی میانه جامعه تهی می شود، در یک شرایطی هیچ چیزی بین بالا و پائین قرار ندارد. یادم هست که در تحلیل انتخابات 84 تعبیری به نام «منجی های ناشناخته» اشاره کردم. جامعه میان تهی شده شکل توپی دارد که بالا و پایین دارد و میانه آن خالی است. اینجا میانجی های ناشناخته می آیند که این خطر برای سامان یک جامعه است .

من نمی خواهم توطئه را نفی کنم ولی می خواهم بگویم وقتی مبنای تحلیلتان را توطئه بگذارید، همواره مسائل اجتماعی و سیاسی را به زیر فرش جارو کرده اید. من می فهمم که روسیه، آمریکا، انگلیس، اسرائیل و عرب ها دلشان «ایران بزرگ» را نمی خواهد. تردید در این ندارم که روس ها حتی پیش از آمریکا ما را کشوری اتمی نمی خواهد. هیچ کدام اینها الآن ایران قوی نمی خواهند و اتفاقا ایرانی که تهدید شود خواسته رژیم اسرائیل است. آغاز ماجراها عمدتاً ناشی از سیاست ها و تغییرات اجتماعی است. در ادامه عده ای هم توطئه می کنند. دیدن یک قسمت کوچک و تأمین به همه ماجرا جفای بزرگ به حقیقت و علامت حل نشدن مسائل در آینده است.

فکر می کنید راه حل و گوش شنوایی هست؟ فکر می کنید در پی این قضیه درس عبرت گرفته می شود؟ چون بالأخره جنس این اتفاق اجتماعی است و نصف جامعه که زنان باشند را درگیر خودش کرده است، فکر می کنید توجهی بشود؟

همه اقدامات بدون اثر نیستند. ما هم وظیفه داریم بنویسیم، حرف بزنیم و جامعه را به آرامش دعوت کنیم. در افراطی گری هیچ چیزی حل نمی شود. من نگران افراطی گری و ناآرامی هایی هستم که هیچ کس از آن نفع نخواهد برد این انقلاب ظرفیت عظیمی دارد و با استفاده از همین ظرفیت می توانیم عملکردی داشته باشیم که نسل جدید زندگی را بر مدار خواست خود انتخاب کند و از انقلاب پاسخ درخوری بگیرد.

من فکر می کنم در سه چهار روز آینده ماجرا فروکش می کند ولی نباید مسأله را فراموش کرد. می ترسم و نگرانم که با فروکش کردن مسأله، سیاست های غلط هم فراموشی شود تا خدای نکرده اتفاق دیگر و باز هم تکرار اتفاقات پیشین! اگر می خواهم بدانم راه حل چیست، واقعا این را دستاویز گفت و گوی اجتماعی قرار بدهیم. واقعا اگر صدا و سیما می خواهد به جامعه خدمت کند، همین موضوع را موضوع یک بررسی بی طرفانه قرار بدهد.

در سیاست گذاری ها تجدیدنظر کنیم؛ این سیاست فرهنگی جواب نداده است. اگر دنبال راه حل هستید، نگویید توطئه کردند، اصلاح طلبان مردم را به خیابان ریختند و یک عکس از مهسا که خدا رحمتش کند در بیاوریم و بگوییم کومله بوده است. این چیزها اصلاً مسأله ای را حل نمی کند. باید سیاست ها را با عقلانیت درست کنیم تا وقتی سیاست ها را درست نکنیم، مدارای اجتماعی بزرگ را سامان ندهیم، جامعه ملتهب می شود و این اتفاقاً زمینه دخالت و تحریک توسط کسانی که هیچ دلسوزی ندارند ایجاد می شود. این روزها بسیار مشاهده می کنیم یک جریانی که مثل همیشه نه دلش برای ایران می سوزد و نه برای مردم این کشور قلبش می تپد مدام در حال ایجاد دو قطبی و شکل دادن به وضعیت «دشمن-دشمن» در بین مردم است. پدیده قلمداد کردن تیپ مذهبی با داعش از جمله القاءآتی است که امیدوارم و معتقدم که حتی جوانان ناراضی هم در این دام نخواهند افتاد.

وقتی رصد می کنم می بینم که رسانه پترودلاری مروج خشونت گرائی مدام به دنبال تجزیه طلبی است. چه تجزیه طلبی جغرافیایی و چه تجزیه طلبی ذهنی. اتفاقاً روش آن ها توتالیترتاریستی است و می خواهند با «طرف» سازی، هر کس را که از اعتدال و میانه روی حرف زد با برچسب های مختلف از صحنه خارج کنند. تجربه ام می گوید که موضع گیری از سمت قدرت های خارجی همیشه به زیان دمکراسی و خیرخواهان داخلی بوده است.

من از افراطی شدن جامعه هم نگران هستم؛ از هر سمتی که رخ بدهد نگران هستم. واقعاً به عنوان کنشگری که در این سال ها در عرصه اجتماعی پیچ و تاب خورده ام، دلم برای ایران می سوزد و قائلم به اینکه ما باید ایرانی با ثبات و رو به جلو را دنبال کنیم، نباید به دام این افراطی گری و تحریک ها بیافتیم و شرایط را به نحوی پیش ببریم که نفرت در جامعه عمیق تر شود؛ این چیز بسیار ناگواری است.

جامعه با میانه ها اداره خواهد شد. اشتباه سیستماتیک در سال های گذشته منزوی کردن میانجی ها و افرادی بوده است که می توانستند نقش واسط را ایفا کنند. برنامه استراتژیک جریان خارج نشین هم حذف و انگ زدن به همین افرادی است که به قول آن­ها وسط بازی می کنند و یا به دنبال ایجاد تعادل در جامعه هستند.

ما تا کنون امیدوارانه و مصلحانه حرف زده ایم و باز هم باید به این روش ادامه بدهیم.

منبع: جماران
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 50
  • ناشناس
    6

    از عقب قدرت اول منطقه میشویم

    نظرات شما -
    • ناشناس
      3

      آقای علی ربیعی! شما خودت یکی از بانیان اصلی وضع موجود هستی! سوابق اجرایی شما در طول انقلاب گواهی دهنده همه چی هست!

    • ناشناس
      1

      ۹۰ درصد ثروت و منابع کشور در اختیار ۲۰_۱۵ ٪ مسولین و مدیران دولتی ، نظامیان ، روحانیت و دوربری هایشان است و۸۰ درصد مردم به تصاحب رانتی مشاغل ، تصاحب سهمیه ای دانشگاه ، حقوق های نجومی ، مسکن سهمیه ای ، خودرو سهمیه ای و...توسط مسولین ، فرزندان آنها وافراد حکومتی و دور و بری هایشان و تبعیض های موجود بشدت معترض و خواهان جمع شدن این تبعیض ها هستند که با هیچ کدام از اصول عدالت تعریف نمیشود .

    • ناشناس
      4

      این همه صغرا کبری بافتن را کنار بگذارید عوامل اجتماعی دخیل در ایجاد اعتراضات هست ولی باید بدانیم با فوت ملکه الیزابت جه بخواهیم و چه نخواهیم چهره و ساختار سیاسی اکثر کشور های دنیا تغییر میکند ایران هم یکی از ان کشور ها ست .

  • ناشناس
    8

    بخش بزرگی از این نارسائی ها در دولت اشرافی روحانی اتفاق که جنابعالی بر خلاف شناختی که از شما داشتیم با ان همراهی میکردید و بعد از پایان آن دولت و در سالهای پایانی آن هم مصلحت اندیشی های بی مورد مانع هر گونه تغییر مسیری گردید که امروز مملکت به این وضع دچار گردیده...

    نظرات شما -
    • فرهاد
      13

      حالا که دولت محرومان را روی کار آوردید ببینم چه گلی بسر مردم زده..

      اغتشاشات اخیر مربوط به کارهای افراد بیسواد و تنگ نظر در این دولت است

      اگه باور ندارید به شعارهای مردم توجه کنید

    • ناشناس
      1

      بابا شما هم خودتان را گذاشتید سرکار هی هر دولت میاد میندازه گردن دولت قبلی فساد اختلاس ناکارآمدی و تورم و ..... بابا پس قوه قضاییه سیستم های نظارتی مجلس با ۲۹۰ نماینده کارش چیه !!!!!!!! اگر اینها کارشون را بلد نیستند و در زمانا ناکارآمدی دولت ها کاری نمی کنند پس سیستم فشل سیستم کار بلد نیست مسخره هست هر روز ناکارآمدی بیشتر فقط یاد گرفتن بندازن گردن قبلیه آخه این شد مملکت داری والا آخور گوسفندها را هم اینطور نگه نمیدارن.‌

  • ناشناس
    1

    کتاب

  • ناشناس
    6

    اگر یک خط از این مطالب علمی را مدیران فعلی بفهمند!

  • متفاوت
    1

    صاحب حرف وقتی حرف با عملش دوتا شد فقط چندصباحی بیشتر فرصت ندارد تا خودش راجمع و جور کند چون فرصت برای طوفان اندک است وطوفان از خلا هوا شکل میگیرد ، خلا هوا در ذهن جامعه همان حفره بین حرف و عمل است که ما ان را دروغ میشناسیم.

  • چ۰
    5

    ریشه مشکلات فریب .دروغ .خودبزرگبینی.مغروربودن.اتکال به بیگانه.بی توجهی به مردم.خودباختگی.خارج کردن مردم ازصحنه .تحقیر مردم و.......دردولت هشت ساله دولت تزویر وریا بود

  • ناشناس
    1

    و آخرین تبعیض تفاوت حقوق ۱/۵ برابری ایجاد شده بین اجتماعی و کشوری است !!!!!

  • ناشناس
    1

    آقای ربیعی شما اوائل انقلاب تکنسین ساده برق کارخانه ارج بودی دنبال اعتصاب درست کردن و کار نکردن و خوابوندن کارخانه مهندس ارجمند بیچاره بعد انقلاب هم که کارخانه مصادره شد و انقدر مدیران انقلابی دزدیدند ازش که ورشکست و نهایتا تعطیل شد.
    این نتایج امروز، برایند کارهای انروز شما است که اگر همه چیز سرجاش بود الان شما اینجاها نبودی، وزیر ! استاد دانشگاه !!!! الان بازنشسته نهایتا با پست متصدی برق بودی
    همتون سر و ته یک کرباسید اونم چه کرباس مزخرف و چرندی

  • رضا
    1

    این گروه تمامیت خواه نفس مردم را بریدند والبته دوحزب اصول واصلاح دوروی یک سکه اند باید قدرت وحکومت را به افراد متعادل ومستقل واگذارند

  • آزادی
    1

    مشکلات کشور ریشه در تفکر حکومت داره جامعه شامل افراد مختلف با سلیقه ها و اندیشه‌ های مختلف میشه وقتی یک گروه در اقلیت با نادیده گرفتن واقعیت های جامعه سعی در یکدست کردن جامعه میکنه و زنان‌رو که بخش بزرگی از جامعه‌هستن رو نادیده میگیره و سرکوب میکنه این مشکلات به وجود میاد

  • ناشناس
    19

    کدوم اعتراض ؟تو به کنجکاوی چند تا بچه میگی اعتراض ؟!

  • 2

    اززر زدن قدرت اول هستی هستیم .

  • ناشناس
    3

    سال ۹۶ ، قبل از این گرانی های سرسام آور ، این آقای ربیعی توی مجلس در جواب نمایندگان که کلاغ ها خبر آورده بودند منزل مسکونی اش ۲۵ میلیارد ارزش داره ، با کمال پررویی گفت دروغ گفتند چهار پنج میلیارد ارزش داره !
    اون موقع چهار پنج میلیارد خیلی پول بود!
    دروغ ، ریا ، تزویر.......

  • ناشناس
    6

    مقصران ومسببان وضع موجود در دولت قبلی طلبکاران امروز

  • مانی
    2

    این آقا ۸سال خودش تواین مملکت مسول بوده ، چه باید گفت، بجز سکوت

  • علی
    1

    تمام مسئولان و مقامات از اول تاکنون در بوجود امدن فلاکت اکثریت مردم ایذپران به دلیل بی تدبیری و بی لیاقتی و فساد مقصرند و اگر قانون بود باید همگی مجازات میشدند چون واقعا خیانت کردند به این مردم نجیب و باشرف که در تمام سختی ها از خود مایه گذاشتند و حیف

  • افراسیاب
    2

    یکی نیست به این اقا بگه اگرلای لای بلدی چرا درزمانی که در راس قدرت بودی خوابت نبرد ما مردم الزایمر داریم یا گوسفندیم
    مردتیکه ما فهمیدیم بعد از چهل سال اصلاح طلب واصول گرا
    دو روی یک سکه اند خفه شو شو شو شو

  • مظلوم
    0

    آقای ربیعی باعث وضع موجود شماها هستی که چندین سال درراس دولت بودی نه اصلاح طلب ونه اصولگرا به فکر مردم نبودید حالا تازه ازخواب بیدارشدی رجز خوانی میکنیدکه نارضایتی مردم تمام جامعه فراگرفته وشروع به اعتراض شده ننگتان باد

  • Yasaman
    0

    متاسفانه وزیران‌دولت رییسی همه ب درد نخورن و پاسخگوی مردم‌نیستن و فکر جیب خودشونن در دولت احمدی نژاد و روحانی وزرا با درک و با فهم‌بیشتری بودن و ب جوانان اهمیت میدادن ،نتیحه ی بی توجهی ب نسل جوان همین نفهم‌بازیه تعدادی بی شعور تو شلوغی شد

  • ناشناس
    0

    شهردرای چرا مناطق حاشیه شهر مانند انتهای فرعی های بلوار کشاورز میدذان شهید فهمیده مانند خیابان 1 الی 7 که آخرش خاکی است و بسیاری فرعی این خیبانها خاکی است، شنیدم یکسال است مردم انتهای فرعی های بلوار کشاور اقساط اگو پرداخت کردند اما شرکت کار رها کرده! این تبعیض چرا؟!
    وضعیت بهداشتی وآسفالت چرا رسیدگی نمیشود؟!
    این منطقه مردم کارگر و مخرومی داند، وجود سگهای ولگرد و وضعیت بهداشتی خطرناک است برای اهالی بخصصو بچه ها. چرا باید برچسب پایین شهری به این منطقه چسبیده به صد متری بخورد، در حالیکه مناطق مثل الهیه و آرامگاه فرودسی دهها کیلومتر دورترند رسیدگی میشود!
    مگر خون آن مناطق دور دست رنگینتر از مردم جسبیده صد متری هستند؟! عجیب است جایی نزدیکتر به حرم امام رضا(ع) بدان رسیدگی کمتر میشود!
    کدام قدرت پست صحنه است که اینگونه در مشهد تبعیض و احجاف پایین شهری و بالاشهری القاء میشود؟!
    رسانه ها صدای مردم برسانند به مسئولان.

  • مجید
    0

    میگن ایشون 8سال مسئولیت داشته... درسته دیگه..
    8سال برای جمع بندی تمام گندهایی که در این 40 سال زده است.... مسببان وضع موجود همان های هستند که 40سال بر گرده مردم سوار شده اند خوردند وبوردند برای هفت نسلشان.. و الان شده اند دایه بهتر از مادر برای مردم... بزرگ شما که غرق شد شما که جای خود داری... داری نظریه علمی می دی... جمع کنید برید همون بهشت های خارج از کشور که ت.. له هایتان آنجا هستند

  • ...
    2

    جناب ربیعی:
    شما که خوب بلدی تحلیل کنی و خوب افاضه بفرمایید؛
    میشه بفرمایید، ریشه های اعتراضات از اول انقلاب تا کنون و بالاخص در کوی دانشگاه، سال 96 و سال 98 و ... چه بود؟؟؟؟
    میشه بفرمایید چه کسی، افاضه کرد که توسعه چرخی ست که ناگزیر له له شدن یک عده در زیر آن هستیم؟ ( که خدا ازش نگذره) . میشه بفرمائید چه کسی اشرافی گری و گپ طبقاتی رو دامن زد؟ ( خدا ازش نگذره)
    جناب ربیعی، لطفا هدف کل اعتراضات ( حالا یا اعتراضات مردمی که غالیا مسالمت آمیزه یا اعتراض و اغتشاش مزدوران و ارازل و اوباش و فرصت طلب که غالبا خشونتی و پرهزینه ست ) چند دهه ی انقلاب رو به این اعتراضات تقلیل ندهید.
    جناب ربیعی هم شما و هم قماشانتان و هم اصلاح طلب های افساد طلب لطف کنید سرتون رو از برف درآرید.
    غالب دولتها بعد از انقلاب دست تفکر امثال شما بوده و مقصر اصلی وضع موجود شماها هستید.

  • نوبر
    0

    36سال درقدرت بودی چه گلی به سر ملت زدی ؟فقط به فکر پرکردن جیب رفقات بودی که باهم شریک بودید.این پولهاروبرگردونید ایران بهش میشود .علامه های افکار پلید

  • 🐜
    0

    ریشه اعتراض ملت فرودستی 75میلیون نفرانسان است ودرکشوری زندگی میکنیم که پنجمین کشورثروتمند.جهان هستیم وهزارتافامیل دراسایش ورفاه هستن وفرزندانشان درکشورهای خارجی عشق وحال میکنند.43پیش سردمداران مملکت نان خشک میخوردنداماامروزهرکدام صاحب خانه 🏡🏠 وثروتمندشدن البته بارانت واختلاس وخمس ویلاها وقصرهای راتصرف کردن وب ریش ماملت میخندندوحتی داروراگران کردند نان واب ملت راگروگان گرفتندهرسال ب بهانه ای تعدادی زیادی از جوانان وطن یازندانی میشوندیاکشته میشوندبهانه مث چراموی زن پیداست .اینابهانه هست قصدکشتن وزندانی کردن ملت هست.44سال پیش قدرت وژاندارم منطقه بودیم. ملت شکم سیروشادبودن.امروزگرسنه فرودست غمگین ناامیدعذاداروناامید.ب دلیل اینکه عدالت دروطن مرده از وقتیکه اخونددردولت فضولی کرده 44ساله بدبخت وفرودست شدیم

  • ناشناس
    0

    خوبه از‌ گلهای زیادی که در وزارت کار کاشتی و هنوز هم دارن گل خرزهره میدن مخصوصا در شستا کمی صحبت میکردی منبع و منزل فساد شستا

  • سیاوش سلطان
    1

    جناب ربیعی هم فن حریف از همه منابع گفت اما یادش رفت صدقه سر جنهوری اسلامی و خون شهداء به این جایگاه رسیده ، وقتی چنین وزیران ویران وابسته فکری داریم نتیجه می شود فقز و فساد و فرار به جلو ...
    چرا یک کلام از قرآن کریم فرموده ذات اقدس الهی نفرمودی !!! که بیش از هزار آیه در مورد حکمرانی دارد و شما به یک موردش اعتقاد ندارید و عمل نکردید ؟!!!!
    خون از شهداء ، مال و منال و قدرت از شما؟!!!!
    خجالت بکشید جامعه زنده است و شما مرده و خسروالاخره ، شاید دنیا را به ریا و دروغ به دست آوردید اما عاقبت بدی در انتظار شماست.
    به نام مستضعفین به کام مستکبرین ...
    و در آخر آقای ربیعی متخصص با این گفتار پس مرض داشتی انقلاب کردی ؟! نه فدایم شوی ، غرض داشتی🔨👹

  • سیاوش سلطان
    0

    زمستانی !!! به زبان ساده تر پاکان را پاکسازی و خانه نشین کردید ، عده ای گرگ آمدید و کفتارها را دور خودتان جمع کردید ، نتیجه شد این ، باش تا صبح دولتت بدمد!!!

  • اکبر
    0

    خود این آقا در سال 88و 98 مسول تحقیق در خصوص کشته شدگان اعتراضات آن سال ها بود بالاخره چند نفر در اعتراض 2 روز آبان 98 کشته شدند(1500) نفر ومقایسه کنید با کشته شدگاه جلیقه زرد های فرانسه توی سه سال . اره این علت بغض فروخورده مردم

  • ناشناس
    1

    راست میگه سال 98 و 88 فقط جشن بود، پمپ بنزین و ... هم واسه آمادگی در چهارشنبه سوری آتش می زدند

  • ناشناس
    1

    لطفا ساکت شوید که تمام این گرانی ها حاصل ۸سال ویرانی که برسر دلار ومسکن وگرانی های فاحشی که درزمان شما بوجود امد هستید که با رانت وزندگی اشرافیگری عدالت را نابود کردید ،نه سواد داشتید نه وجدان وشرف که طبق نقشه پیش میرفتید که کشور راوابسته به کشورهای غربی وبی بند وباری سوق دهید وخون این همه شهید را پایمال کردید شما ها هیچ جایگاهی بین مردم ندارید وپرونده همه شما سرمایه داران به زباله دان تاریخ انداخته شد

    نظرات شما -
    • یاخن
      0

      شما بسیجیا نمیخواید دست از پاچه خواری اصولگراها بردارید؟ آدم چندشش میشه از سفسطه های بی ربطتون! سگ زرد برادر شغاله، امیدوارم درکش سخت نباشه

      اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا

  • ناشناس
    1

    نه به اصلاح طلب و اصولگرا

  • 1

    چه کسی هم گفته ؟!!!
    دولتی که ۹۸روسیاه شد بعدش هم بورس مردم را دزدید

    دولت روحانی لطفا خفه

  • 0

    حکومت نخبگان را میخواهیم نه پخمگان

  • مسعود
    0

    افزایش قیمت اجاره و قیمت مسکن و نبود کار و عدم ازدواج و عدم امید برای تشکیل خانواده از همه مهمتر هست اگه این جوانانی که تو خیابون دارن اعتراض می‌کنند سرگرم کار خودشون و درآمد و آینده و ازدواج و بچه اینا بودن الان تو خیابون داشتن چکار می کردند این مساله دو دوتا چهار تا رو کی میخوان بفهمند

  • محمد
    4

    تمامی طراحی آشوب و غارت و شورش در کشور توسط ربیعی ها و هم پیالشان حسن روحانی و سایر وطنفروشانی همیشه مسول منافق در کشور متاسفانه هستند

    نظرات شما -
    • ناشناس
      0

      اگه دولت روحانی قبلش احمدی نژاد قبلش خاتمی و....... الی آخر ناکارآمد بودن هر کدوم هم ۸ سال سرکار بودن امثال تو خواب بودین که بعد دوره اینها صداتون درآمده قوه قضاییه بازرسی کل کشور سیستم های نظارتی دیوان محاسبات میخوابن بعد اتمام دوره هرکی میان میگن طرف قبلی ناکارآمد بوده ؛ این یعنی چی خودت داری با این حرف میگی سیستم از دم فشل بنده خدا

  • سید رضا موسوی
    0

    خفه بابا ؛ زمان شما رو هم دیدیم ؛ قائله بنزین رو هنوز یادمون نرفته .......

  • ناشناس
    0

    شرمنده ام که باید بگویم بعضی از صاحبان تصمیم گیری تو این کشور نزدیک به ۹۰ میلیون نفر را مقایسه میکنند با موضوعاتی که هیچ ربطی به اقتصاد ومعیشت مردم نداره وهمه هم وغم خود را بکاربسته اند که درحوزه سیاسی مردم را سروپا نگه دارند وازطریق تزریق باورها که ماهیت دینی دارد برمشکلاتی که به عیان ملموس هست پوشش بدهند .معیشت واقتصادی که دست اندرکاران خودشان برنامه ریزی کردند وپیاده کرده اند خود تبعیض ناروا،بی عدالتی ،فقر وغنا ،دار وندار،را براحتی میشود درلایه های اجتماعی دید واگر اینها را به آنچه گفتم درکنار هم مورد ارزیابی قرار دهیم متاسفم که باید بگویم انقلاب سبب شد ثروت ملی کشور بسمت عده ایی معدود هدایت شود واسباب مالکیت بناحق آنها را دولت فراهم کرد خوب درگذر زمان اینها ازچشم مردم پنهان نمیماند درنتیجه ممکن است سبب اعتراض شود کما اینکه هم اکنون درلایه های مختلف شاهد آن هستیم پس بعنوان یک امر واجب باید مشکل ها را از پیش پای مردم بردارید که ازاوجب واجبات است .

    نظرات شما -
    • ناشناس
      1

      خدشه به امنیت ملی را با هرانگیزه ایی که انجام شود مردم نمی پذیرند وهمراهی هم نمیکنند وازابتدا هم محکوم وازبین خواهد رفت وامیدوارم هیچ شخصیتی ازاغتشاشات تحلیلها واهداف نابجایی را دنبال نکند .اما این فرصت را باید به کسانیکه صاحبنظر وازنخبه های علمی کشورند داد که مکانهای علمی وتحقیقاتی اعتراضاتی که ممکن است دریک رویداد پیش بیاید مورد نقد وبررسی قراردهند و یا قبل از آن پیش بینی های لازم را انجام دهند .کشور که مال دیروز وامروز نیست که ما بسادگی ازکنار آن بگذریم بناست نظام درهمه ابعادش سالهای سال سپری شود وهردهه ما شاهد داشته هایی شویم که قبل از آن نداشته ایم . البته حساب اقلیتهای بسیار ناچیزی که اهداف نامشروعی را درسر می پروراند را باید ازموضوعاتی که سبب رشد وتعالی کشور میشود جدا تلقی کنیم .این اقلیتها هم دنبال فرصت هستند که بعنوان فرصت طلبان خائن بکشور باید تحت نظر قرار گیرند وهیچ دلی درایران با آنان همراهی نکرده ونخواهد کرد

  • ناشناس
    0

    چرت

  • حسین کاوه ئی
    0

    چرا 2ساعت منبر می‌روید،، حق راباید داد، مردم بعد40سال نامحرم که نیستندچرادرهمه موارد گره را به دندان میندازیدمگرخودتان نمیگوییدبهترین مردم وفا دار راداری چرا یکرنگ نیستید شما که آخر مجبوریدکوتاه بیایید از اول رو راست باشیدمثل قضیه بازنشستگان حتما بایدبه کف خیابان برسند که افزایش حقوق‌ها با این تورم افسارگسیخته یک کمی اعمال شود.حالا خدا راشکر که از جیب خودمون وصندوق پس انداز بازنشستگی تامین می‌شود اگر از بودجه دولت بود که همون10درصد هم نمیدادی الان چرا معوقه ها رانمیدید این حق الناس نیست؟

  • ناشناس
    1

    در زمان دولت روحانی فقر شدت پیدا کرد ایا جرات داشتید حرفی بزنید ،اگر هم حرفی میزدید باید عطای پست را به لقاءش میبخشیدید،فقر چندین سال است که نفس مردم را بریده ،مردم علاوه بر ارامش و اسایش جانی ،ارامش و اسایش اقتصادی هم نیاز دارن

  • ناشناس
    0

    ازموده را ازمودن خطاست متاسفم برات نماینده دولت ...ربیعی برو بکارات برس خسته نشی

  • ع
    1

    مردم ایران مرگ این دختر کرد را بهانه کرده تا به وضعیت تبعیض طبقاتی در جامعه اعتراض کنند با اینکه می دانند مرگش بیماری بوده

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها