فروپاشی افسانه صلحآور آمریکا | مذاکرهای که پشت آن بمب است | واقعیت پشت آتشبسهای شکستخورده غزه
آمریکا مدتها خود را به عنوان ضامن صلح و ثبات در غرب آسیا معرفی کرده است، در حالی که به طور سیستماتیک هر دو را تضعیف میکند. از توافقنامههای اسلو تا توافقنامههای ابراهیم، آنچه واشنگتن به عنوان ابتکارات صلح معرفی میکند، در واقع پوششی است بر زورگویی و تحمیل به جای اجماع واقعی.
به گزارش خبر فوری به نقل از thecradle ، این تلاشها به طور مداوم وضعیت موجود منطقه را تقویت میکنند، امنیت اسرائیل را بر حاکمیت فلسطین ترجیح میدهند و سلطه غرب را بر خودمختاری منطقه حفظ میکنند. شکست آتشبس دیگری که تحت حمایت آمریکا در غزه برقرار شد و ظرف چند روز توسط حملات مجدد اسرائیل نقض شد، نقصهای ساختاری این مدل دیپلماتیک را آشکار میکند. به جای میانجیگری برای صلح، واشنگتن نقش تسهیلکننده درگیری را ایفا میکند. دیپلماسی آن بر پایه اخلاق انتخابی و منافع استراتژیک است، نه اصول جهانی؛ اصرار آمریکا بر میانجیگری آتشبس در حالی که تسلیحات نظامی تلآویو را تأمین میکند، بیطرفی ادعایی آن را مضحک جلوه میدهد.
ایران، چین و روسیه علیه یکجانبهگرایی
نامه مشترک اخیر ایران، چین و روسیه به دبیرکل سازمان ملل متحد که تلاش واشنگتن برای احیای مکانیزم ماشه منقضی شده در قطعنامه ۲۲۳۱ را رد میکند، شکاف میان قدرتهای غربی و مشروعیت جهانی را آشکار میسازد. این مکانیزم که بخشی از توافق هستهای ۲۰۱۵ (برجام) بود، رسماً در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵ منقضی شد، اما آمریکا و شرکای اروپاییاش اکنون تلاش دارند با استفاده از ابزاری حقوقی که به طور گسترده بیاعتبار تلقی میشود، تحریمها را بازگردانند. رد تهران، با حمایت مسکو و پکن، نشاندهنده امتناع جمعی از پذیرش تفسیر یکجانبه واشنگتن از حقوق بینالملل است. سخنگوی وزارت خارجه چین، لین جیان، تأکید کرده است که چین به حل مسالمتآمیز مسئله هستهای ایران پایبند است و با استفاده از مکانیزم ماشه مخالف است. این موضع، بازتاب اعتقاد گستردهتر در کشورهای جنوب جهان است که مشروعیت دیگر نمیتواند توسط اراده واشنگتن تحمیل شود. پانزده سال پیش، پکن و مسکو به همراه قدرتهای غربی بر ایران تحریم اعمال کردند؛ اما امروز در مخالفت آشکار با همان چارچوب، کنار تهران ایستادهاند. مرکز ثقل جهان از نظم یکقطبی تحت مدیریت واشنگتن به نظم چندقطبی در حال تغییر است.
ظهور جهان چندقطبی
تضعیف تسلط آمریکا در شرق و جنوبشرق آسیا نیز کاملاً مشهود است. اتحادیه کشورهای آسیای جنوبشرقی (آسهآن)، که زمانی به عنوان یک بلوک بیطرف در دوران جنگ سرد مطرح بود، اکنون به یک موتور اقتصادی مستقل و پایدار تبدیل شده است و مجموع تولید ناخالص داخلی آن با ژاپن رقابت میکند. پس از خروج واشنگتن از توافق همکاری ترنسپاسیفیک (TPP) در سال ۲۰۱۷، منطقه حول مشارکت اقتصادی منطقهای به رهبری چین (RCEP) متحد شد و حتی متحدان سنتی آمریکا نیز به آن پیوستند. همانطور که پروفسور آمیتاو آچاریا در کتاب «پایان نظم جهانی آمریکا» میگوید، جهان در حال تبدیل به یک جهان «پساغربی» است، جایی که مناطق امور خود را به طور فزایندهای مدیریت میکنند. سفر اخیر ترامپ به شرق آسیا نیز بیاهمیت شدن نقش واشنگتن در منطقهای که زمانی تحت سلطه آن بود را نشان داد.
با این حال، واشنگتن همچنان به شیوه دوران پساجنگ سرد عمل میکند و از زبان «نظم مبتنی بر قوانین» استفاده میکند، در حالی که اقدامات آن خود ناقض این اصول است. تلاش آمریکا برای تسلیح قانون بینالملل از طریق مکانیزم بازگشت سریع، رفتار گستردهتر آن در غزه را بازتاب میدهد: میانجیگریای که کنترل را تحمیل میکند، نه سازش. وقتی آمریکا از اسرائیل میخواهد محتاط باشد اما همزمان آن را به تسلیحات مجهز میکند و شمار کشتههای غیرنظامی افزایش مییابد، مشروعیت اخلاقی آن زیر وزن تضادهای خود فرو میریزد.
همانطور که دیپلمات سابق آمریکا، چس فریمن، مشاهده کرده است: «متأسفانه نظریههای اجبار و برنامههای استفاده از زور برای تحمیل اراده ما بر دیگر کشورها مدتهاست که جایگزین توجه جدی به دیپلماسی به عنوان جایگزینی برای استفاده از زور شدهاند. »
فروپاشی اعتبار کذایی
این گذار از متقاعدسازی به فشار، اعتبار واشنگتن را تضعیف کرده است. دیپلماسی آمریکا بیش از پیش شبیه امتداد استراتژی پنتاگون شده است؛ مذاکرهای که پشت آن بمب وجود دارد، نه اصول. این مسئله محدود به غزه یا ایران نیست؛ از ونزوئلا تا کره شمالی، از سوریه تا چین، استراتژی دیپلماتیک واشنگتن بر تهدید، تحریم و نمایش قدرت نظامی استوار است. افسانه قدرت نرم آمریکا زیر سنگین سالها مداخلات ناموفق فرو ریخته است.
لیبرالیسم غربی که همواره به عنوان چارچوب جهانی پیشرفت معرفی شده، در مناطقی مانند غرب آسیا ناکارآمد است، جایی که ایمان و عدالت با هم گره خوردهاند. حتی فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز آمریکایی، نیز تأیید کرده است که لیبرالیسم نمیتواند همگانی باشد. در ایران و بسیاری مناطق غرب آسیا، صلح نمیتواند صرفاً به معنای پایان جنگ یا خریداری شده با مشوقهای اقتصادی باشد؛ بلکه باید از عدالت، کرامت و شناسایی حقوق ناشی شود. این همان نقطه کور هر توافق آمریکایی است: ناتوانی در درک این که حاکمیت و مشروعیت اخلاقی قابل معامله نیستند. هر چه واشنگتن فشار بیشتری وارد کند، مقاومت منطقهای تقویت و به هویت جمعی تبدیل میشود.
وقتی ایران این وضعیت را فهمید
ایران این واقعیت را پذیرفته است. به جای واکنشهای فوری به تحریکات غربی، تهران موضعی ترکیبی اتخاذ کرده که شامل بازدارندگی استراتژیک و دیپلماسی گزینشی است. همکاری با مسکو و پکن نه تنها یک اتحاد موقت، بلکه یک رد مشترک نظامی است که در آن قدرت به جای اصول ارائه نمیشود. پس از شکست تلاش آمریکا برای بازگرداندن مکانیزم ماشه، ایران همکاریهای انرژی و حملونقل خود را از طریق مسیر شمال-جنوب گسترش داده و همزمان با کشورهای منطقه برای ثبات فراتر از حمایت واشنگتن تعامل میکند.
آتشبس غزه نمونهای از فروپاشی دیپلماسی آمریکا است: تنها ۴۸ ساعت پس از اعلام آن، حملات اسرائیل از سر گرفته شد و کاخ سفید سکوت کرد. این سکوت برای جهان عرب و مسلمانان، تأییدی بر این است که میانجیگری آمریکا صرفاً برای مدیریت خشونت است، نه پایان دادن به آن. افسانه «صلحآور غربی» که برای واشنگتن مشروعیت اخلاقی ایجاد میکرد، اکنون تحت فشار تضادهای خود فرو ریخته است.
بنابراین، شکست دیپلماسی آمریکا در غرب آسیا نه صرفاً تاکتیکی، بلکه وجودی است. این شکست ناشی از دیدگاهی است که کنترل را با نظم و نفوذ را با صلح اشتباه میگیرد. تا زمانی که واشنگتن نپذیرد که صلح نمیتواند از طریق سلطه تحمیل شود، دیپلماسی آن همچنان صرفاً گفتوگویی خواهد بود میان امپراتوری و توهمات خود.
تحلیل آبکی
تورم 60درصد اختلاس و فساد 100درصد
فقط یک نادان آمریکا را صلح طلب می داند . آیا اون نفر کور . بیسواد یا مغرض است که تاریخ خون آلود آمریکا را نمی بیند ؟؟؟؟
امریکا کشوری است با دمکراسی و آزادی، آیا در ایران یک سنی می تواند شهردار تهران شود؟
متاسفانه عدهای هنوز خواب هستند یا خود را به خواب میزنند و یا دوست دارند خود را به نفهمی بزنند .
خخخخ این حماس بود آتش بس نقض کرد آمریکا کجا شکست خورده ملت ایران دیگه به اراجیف شما را قبول نمیکنه
جنایتکاران زورگو همیشه به دنبال فریب و گشتار وغارتگری هستند منطق وقانون وجدان انسانیت در وجود آنها مفهوم ومعنایی ندارد.
مرگ بر آمریکا