عضو ارشد مرکز روابط بین‌الملل بورکل در دانشگاه یو.سی. ال. ای در فارین افرز:

چرا اسرائیل تنش را تشدید می کند؟/ ترورهاى پرخطر تلاشى نومیدانه برای اعاده بازدارندگی است

اسرائیل ممکن است در اقدامات منطقه‌ای خود تا مرزهای بالاتری پیش رود نه به این دلیل که احساس قدرت می‌کند، بلکه به دلیل اینکه احساس ضعف می‌کند. اساساً این کشور سنجش های راهبردی بلندمدت را در تصمیمات خود نمی گنجاند.

چرا اسرائیل تنش را تشدید می کند؟/ ترورهاى پرخطر تلاشى نومیدانه برای اعاده بازدارندگی است

دالیا داسا کای Dalia Dassa Kaye، عضو ارشد مرکز روابط بین‌الملل بورکل در دانشگاه یو.سی. ال. ای در فارین افرز در  پنجم اوت 2024 مقاله ای منتشر کرد که ترجمه آنرا می خوانید:

جنگ ده‌ماهه میان اسرائیل و حماس در نوار غزه، مدت‌هاست از جغرافیای محلی خود فراتر رفته و موجب تشدید نظامی خطرناکی در سراسر خاورمیانه شده است—درگیری‌های مرگبار در مرز اسرائیل-لبنان، حملات حوثی‌ها در دریای سرخ و به تل‌آویو، حملات شبه‌نظامیان همسو با ایران علیه نیروهای آمریکایی در عراق و سوریه و حتی درگیری‌های مستقیم میان اسرائیل و ایران. سپس، هفته گذشته در ۲۴ ساعت، اسرائیل مسئولیت ترور فؤاد شُکْر، فرمانده ارشد حزب‌الله، در بیروت را به تلافی حمله راکتی حزب‌الله به ارتفاعات جولان برعهده گرفت و نیز گمان می‌رود که این کشور در پس قتل اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس، در تهران باشد. این دو حمله متوالی بسیاری از ناظران را به ترس از بروز جنگ منطقه‌ای فاجعه‌بارتری واداشت.

چرا اسرائیل اکنون به چنین شیوه خطرناکی تشدید می‌کند؟ بی گمان، حملات اخیر به خودی خود بی‌سابقه نیستند. این کشور پیشینه ای دراز در ترور رهبران فلسطینی دارد و صدها نفر از اعضای حزب‌الله را در لبنان و سوریه کشته است. اسرائیل همچنین دیرزمانی است که توانایی‌های اطلاعاتی‌ای را به نمایش گذاشته که به آن اجازه می‌دهد عمیقاً در داخل ایران نفوذ کند. 

دورهای پیشین تشدید در ده ماه گذشته، منجر به یک جنگ همه‌جانبه منطقه‌ای نشده‌اند اما رویکرد کاهش تنش و مهار، هرگز تضمین‌شده نیست؛ سنجش های منطقی هر دولتی برای خویشتن‌داری، می‌تواند ناگهان مغلوب رخدادهای میدانی شده به بدسنجی یا حتی تصمیمات عمدی راهبردی برای تحریک به یک جنگ گسترده‌تر شود. سرعت و ماهیت حملات اخیر اسرائیل، خطر تشدید جدی‌تری را بسیار افزایش می‌دهد. رهبران اسرائیل بی گمان می‌فهمند که دو ترور متوالی شُکْر و هنیه—و این واقعیت که روش‌های این دو قتل‌، به تحقیر حداکثری ایران انجامید- احتمالاً تهران و شاید دیگر گروه‌های مسلحی که از آن حمایت می‌کنند را به تلافی واخواهد داشت.

گرایش روایت‌هایی که از ترورهای هفته گذشته در رسانه‌های غربی بازتاب می یابد، این است که توانمندی ‌های اسرائیل در انجام حملات نظامی و فناورانه پیچیده در عمق قلمرو دشمن را برجسته کند. پس از تحقیر ۷ اکتبر، این روایت ها ممکن است این تصور را ایجاد کند که ارتش اسرائیل بار دیگر شکست‌ناپذیر است. اما این تصویر، واقعیت‌های دشواری را که اسرائیل با آنها روبروست، نادیده می‌گیرد. اسرائیل ممکن است در اقدامات منطقه‌ای خود تا مرزهای بالاتری پیش رود نه به این دلیل که احساس قدرت می‌کند، بلکه به دلیل اینکه احساس ضعف می‌کند. اساساً این کشور سنجش های راهبردی بلندمدت را در تصمیمات خود نمی گنجاند. حمله ۷ اکتبر حماس، ضربه‌ای ویرانگر به موضع بازدارندگی اسراییل وارد کرد. اکنون، اسرائیل در حالی که آماده پذیرش ریسک‌های بیشتر و تحمل هزینه‌های بالاتری است، تلاش می‌کند تا در تقلای بی‌امانش برای اعاده بازدارندگی، به امتیازاتی تاکتیکی برسد.

برای درک محاسبات فعلی اسرائیل، مهم است که دگرش روانی این کشور از ۷ اکتبر به این سوی را درک کنیم. پیش از حمله حماس، اعتماد اسرائیل در اوج خود قرار داشت. اسرائیل به این باور رسیده بود که کشورهای عربی آن را خواهند پذیرفت حتی اگر مناقشه خود با فلسطینی‌ها را حل نکرده باشد و اینکه می‌تواند بدون پیامدها یا به خطر انداختن حمایتی که از ایالات متحده برخوردار است، به ایران و متحدانش حمله کند. سپس، تقریباً یک شبه، آن اعتماد، به یک احساس عمیق آسیب‌پذیری تبدیل شد. در دیداری که اواخر ژوئن از تل‌آویو داشتم، کارشناسان امنیتی و مقامات سابق دفاعی و اطلاعاتی اسراییل به من بارها گفتند که ۷ اکتبر بسیاری از باورهای پیشین اسرائیل درباره قدرتش را واژگونه کرده است. حمله حماس، پایه‌ای‌ترین فرضیات اسرائیلی‌ها را در هم شکست: اینکه برتری نظامی و فناوری آن‌ها می‌تواند دشمنانشان را بازدارند، اینکه می‌توانند پشت دیوارها و مرزهای مستحکم با آرامش زندگی کنند و اینکه می‌توانند بدون پیشرفت‌های عمده به سمت صلح با فلسطینی‌ها به اقتصادی شکوفا دست یابند. اکنون، همانگونه که یکی از مقامات سابق امنیت ملی اسراییل به صراحت به من گفت، بسیاری در دستگاه امنیتی دریافته‌اند که "اسرائیل آنقدرها هم نیرومند نیست".

بسیاری از اسرائیلی‌هایی که در حوزه امنیت ملی تحصیل یا کار می‌کنند، به دلیل شکست‌های عظیم امنیتی در روز ۷ اکتبر و پس از آن، از دولت خود خشمگین هستند؛ آنها همچنین از این موضوع  عصبانی اند که رهبرانی که نتوانستند کشور را امن نگه دارند، پاسخگو هم نیستند. بی‌اعتمادی به دولت فراگیر است. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، ممکن است در ماه ژوئیه هنگامی که در کنگره ایالات متحده سخنرانی کرد، تشویق‌های ایستاده دریافت کرده باشد اما مشاور امنیت ملی او، تساچی هانگبی Tzachi Hanegbi، چند هفته قبل در یک کنفرانس امنیتی در هرتزلیا به سختی توانست حرفی بزند. حضار او را هو کرده و دولت را به دلیل بی‌توجهی به امنیت اسرائیل و ناتوانی در نجات گروگان‌هایی که هنوز در غزه اسیرند، متهم کردند. حتی در داخل اسرائیل، این تصور گسترده وجود دارد که نتانیاهو ممکن است برای بقای سیاسی خود جنگ را طولانی کند.

حمله ایران در آوریل، درک اسرائیلی‌ها را از دگرش بنیادین در "روح" خاورمیانه عمیق‌تر کرد. آن‌ها باور دارند که دشمنان اسرائیل اکنون ممکن است فکر کنند که نابودی این کشور هدفی واقعی و دست‌یافتنی است

این نگرانی و خشم، بازتابی از چالش‌های ملموس داخلی برای امنیت ملی اسرائیل است. نیروهای دفاعی اسرائیل در چندین جبهه، از غزه تا کرانه باختری و از شمال اسرائیل تا فراتر از آن، به شدت درگیر هستند. تلاش نتانیاهو برای اصلاح سامانه قضایی کشور در نیمه اول سال ۲۰۲۳، شکاف هایی جدی‌ای میان رهبران غیرنظامی با فرماندهان عالی نظامی ایجاد کرده بود؛ در پاسخ به فشار ائتلاف نتانیاهو، هزاران نفر از نیروهای ذخیره اسرائیلی تهدید کردند که برای خدمت حاضر نخواهند شد. ارتش با تهدیدات بی‌سابقه‌ای از سوی افراط‌گرایان داخلی، از جمله از درون صفوف خود و صفوف دولت، روبرو است. هفته گذشته، فعالان و سیاستمداران راست‌گرا به یکی از پایگاه‌های نظامی اسرائیل هجوم بردند تا به بازداشت نیروهای ذخیره متهم به سوءاستفاده از زندانیان فلسطینی اعتراض کنند. اسرائیل به دلیل تلفات جانی و ویرانی‌های عظیم در غزه، در حال از دست دادن حمایت بین‌المللی است و در محافل حقوقی در لاهه، برای رفتار خود در جنگ و اشغال مداوم کرانه باختری، تحت بررسی‌های فزاینده‌ای قرار دارد.

اثری که حمله آوریل ایران بر اسرائیل گذاشت، در بیرون این کشور به درستی درک نشده است. اسرائیل، زمانی که پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در یک ساختمان در دمشق هدف قرار داد، که ایرانی‌ها آن را به عنوان یک سایت دیپلماتیک می‌دیدند، به روشنی دچار بدسنجی شد. اسراییل انتظار نداشت که با یک پاسخ بی‌سابقه، عظیم و مستقیم شامل صدها پهپاد و موشک که از خاک ایران به سمت اسرائیل شلیک شدند، روبرو شود.

اگرچه اسرائیلی‌ها دفاع هماهنگ و پیچیده‌ای را ستایش کردند که به رهبری ایالات متحده، این حمله را دفع کرد اما این امر به تصویر خودکفای آنها آسیب زد. هرگونه احساس پیروزی، در وهله نخست با این نگرانی تحت الشعاع قرار گرفت که ایران، عملا چنین حمله جدی‌ای را انجام داد و نیز با این نگرانی که حمله بعدی ممکن است به این راحتی دفع نشود. تحلیل‌گران اسرائیلی خوشنود بودند که پاسخ اسرائیل—یک حمله هوایی محدود به یک پایگاه نظامی ایران در اصفهان که سامانه‌های دفاع هوایی ایران را هدف قرار داد—نشان داد که اسرائیل توانایی هدف‌گیری دقیق در داخل ایران را دارد، حتی در نزدیکی تأسیسات هسته‌ای ایران. اما مقامات دفاعی اسرائیل از تکیه بر بازدارندگی—یعنی قانع کردن دشمنان که حملاتشان موفق نخواهد بود، یعنی چیزی که ترجیح ایالات متحده است- لزوما احساس خوبی ندارند. از نظر این مقام ها، دفاع آوریل از اسرائیل یک موفقیت کامل نبود زیرا در نهایت، ائتلاف دفاعی نتوانست از حمله جلوگیری کند؛ بلکه فقط آسیب را محدود کرد. برنامه‌ریزان دفاعی اسرائیل ترجیح می‌دهند بازدارندگی از طریق مجازات—نشان دادن به دشمنان که حملاتشان، پیامدهایی به دنبال خواهد داشت—را به کار گیرند. بسیاری از تحلیل‌گران امنیتی اسرائیلی نگران موقعیت منطقه‌ای تضعیف‌شده اسرائیل هستند؛ آنها نگران هستند که ایران و متحدانش در حال تقویت خود هستند و ایران ممکن است انگیزه بیشتری برای نظامی کردن قابلیت‌های هسته‌ای خود داشته باشد، اگر به این باور برسد که نمی‌تواند به اندازه کافی از طریق روش‌های معمول، اسرائیل را باز بدارد. آنها معتقدند که اسراییل در حال تنزل به لیگ دسته دو است در حالی که ایران سعی دارد به "لیگ قهرمانان" برسد، همان نکته ای که یکی از مقامات سابق امنیت ملی اسراییل بیان کرد. اسرائیل، همانطور که یک مقام سابق دفاعی دیگر این کشور به من گفت، بازدارندگی خود را "به میزانی که هرگز سابقه نداشته" از دست داده است،. با این حال، رهبری سیاسی اسرائیل همچنان به مردم خود می‌گوید که کشورشان در حال پیروزشدن است.

حمله ایران در آوریل، درک اسرائیلی‌ها را از دگرش بنیادین در "روح" خاورمیانه عمیق‌تر کرد. آن‌ها باور دارند که دشمنان اسرائیل اکنون ممکن است فکر کنند که نابودی این کشور هدفی واقعی و دست‌یافتنی است. این نگرانی ممکن است اغراق‌آمیز به نظر برسد—اسرائیل پیشرفته‌ترین قابلیت‌های نظامی در منطقه را همچنان حفظ می‌کند و همچنان از حمایت قوی ایالات متحده و دیگر قدرت‌های غربی در مبارزه با ایران برخوردار است. اما تحلیل‌گران جدی اسرائیلی اکنون شکلی از احساس "تهدید وجودی" را بیان می‌کنند که متفاوت از هر چیزی است که از زمان این استقلال کشور در سال ۱۹۴۸ تجربه کرده‌اند. یکی از مقامات ارشد پیشین اسراییل اشاره کرد که برخلاف سال ۱۹۴۸، اسرائیل به درس‌های نخست‌وزیر مؤسس خود، دیوید بن گوریون، توجه نمی‌کند که می گفت بهترین راه‌ها برای جبران ضعف، تقویت همبستگی اجتماعی، تعمیق روابط دیپلماتیک و دنبال کردن صلح است. اسرائیل در همه جبهه‌ها در حال حرکت در مسیر مخالف است.

حرکت در مسیری دشوار

در دیدار من از اسراییل، یکی از مقام های پیشین دولتی به من گفت که "زمینِ زیرپای ما در حال تغییر است." در برخی جنبه‌ها، این درست است؛ در دیگر جنبه‌ها، این یک ادراک است، تصویر وارونه ی اعتماد به نفس بیش از حدی که اسرائیلی‌ها قبل از ۷ اکتبر داشتند. اما با توجه به این ذهنیت و واقعیتِ افزایش آسیب‌پذیری—و اعتماد اسرائیلی‌ها به اینکه حمایت ایالات متحده را حفظ خواهند کرد—اسرائیل احتمالاً موضع تهاجمی خود در منطقه را حفظ خواهد کرد حتی اگر این امر خطر جنگ گسترده‌تر منطقه‌ای را افزایش دهد. پس از ترومای ۷ اکتبر، پذیرش خطر توسط عموم مردم اسرائیل و تمایل آنها برای اقدامات تهاجمی نیز ممکن است بیشتر باشد. همانطور که یک تحلیل‌گر اسرائیلی به من گفت، "اکنون همه چیز قابل تصور است."

اما اکنون، اسرائیل بدون هیچ راهبرد سیاسی، به یک بازی بی‌پایان وارد شده است. اتکا به نیروی نظامی بی‌رحمانه برای بازگرداندن بازدارندگی و تشدید مواجهه با ایران و متحدانش بدون برنامه سیاسی یا راهبردی، بعید است که این پویش نوظهور منطقه‌ای را که برنامه‌ریزان نظامی اسرائیل را نگران کرده، تغییر دهد. این اقدام بعید است اعضای "محور مقاومت" را  بازبدارد که ممکن است به شیوه‌های غیرمنتظره‌ای اقدام کرده و بار دیگر اسرائیل را غافلگیر کنند.

پایان دادن به جنگ در غزه قطعاً به کاهش تهدیدات دلهره‌آوری که اسرائیل اکنون با آنها دست به گریبان است، کمک خواهد کرد، اگرچه دور فعلی تشدید تنش بعید است به توافق آتش‌بس یا نزدیک‌تر شدن به آزادی باقی‌مانده گروگان‌های اسرائیلی منجر شود. اما حتی پایان دادن به درگیری غزه نیز در نهایت معضل استراتژیک بزرگتر اسرائیل را حل نخواهد کرد. اگر اسرائیل همچنان باور دارد که با عادی‌سازی روابط با همسایگان عرب خود می‌تواند گروه‌های تندروی تحت حمایت ایران را به حاشیه ببرد و دشمنی‌ها علیه کشور را کاهش دهد، باید با این واقعیت کنار بیاید که مناقشه با فلسطینی‌ها، تهدید وجودی بنیادین آن است. عملیات‌ نظامی تاکتیکی چشمگیر، ممکن است توهم پیروزی ایجاد کنند اما تنها صلح پایدار با فلسطینی‌ها می‌تواند امنیت واقعی را به ارمغان بیاورد.

درباره نویسنده: دالیا داسا کای DALIA DASSA KAYE ، عضو ارشد مرکز روابط بین‌الملل بورکل در دانشگاه یو.سی. ال. ای UCLA Burkle Center for International Relations  است.

منبع: اخبار روز آزاد
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد

    سایر رسانه ها

      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت خبرفوری هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد