کوروش بزرگ، روز تولد و میراث جاودانه او
کوروش هخامنشی، که بعدها به «کوروش بزرگ» شهرت یافت، نه تنها بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی بود بلکه بهعنوان نماد دادگری، تسامح دینی و مدیریت سیاسی شناخته میشود.

او نخستین فرمانروایی است که امپراتوری چندقومیتی و گستردهای را بنیان نهاد و با وجود قدرت نظامی عظیم، سیاستی انسانی و معتدل را در پیش گرفت. شخصیت کوروش در تاریخ، اسطوره و ادبیات به گونهای بازتاب یافته که او را نه فقط یک فاتح نظامی، بلکه یک چهره تمدنی مینمایاند.
با این حال، درباره زمان دقیق تولد او اختلافهایی وجود دارد. برخی روز چهارم شهریور را به عنوان زادروز کوروش میدانند که با جشن باستانی شهریورگان همزمان است. گروهی دیگر اما روز هفتم آبان را مهمتر میدانند و آن را روز ورود کوروش به بابل و صدور فرمان آزادی یهودیان معرفی میکنند.
این مقاله به بررسی دلایل این اختلاف، جایگاه کوروش در منابع مختلف (ایرانی، یونانی، عبری، اسلامی)، میراث او برای امروز ما، و همچنین فلسفه جشن شهریورگان و آداب آن خواهد پرداخت.
اختلاف تاریخ تولد کوروش: چهار شهریور یا هفت آبان؟
در تقویم باستانی ایرانی، روز چهارم هر ماه به نام یکی از امشاسپندان نامگذاری میشد. چهارمین روز شهریورماه «شهریور» نام داشت و جشنی به نام شهریورگان در این روز برگزار میشد. از آنجا که شهریور در باور زرتشتی نماد دادگری، پایداری و فرمانروایی درست است، برخی پژوهشگران و دوستداران میراث باستانی، زادروز کوروش را در این روز قرار دادهاند. به این ترتیب کوروش به عنوان شاهی دادگر، با جشن شهریورگان پیوند خورده است.
در منابع تاریخی، بهویژه استوانه کوروش و روایتهای بابلی، روزی که کوروش وارد بابل شد (۵۳۹ پ.م.) اهمیت ویژهای دارد. این روز بعدها در میان ایرانیان به هفتم آبان مشهور شد. در این روز کوروش فرمان آزادی مردمان بابل و بهویژه یهودیان اسیر را صادر کرد. بسیاری این روز را نه زادروز بلکه روز بزرگداشت کوروش میدانند، زیرا نشاندهنده تجلی سیاست آزادیخواهانه اوست.
میتوان گفت که چهار شهریور بیشتر جنبه نمادین و دینی دارد و به جشن باستانی شهریورگان مربوط است، در حالی که هفت آبان واقعهای تاریخی و ثبتشده در منابع است. بنابراین برخی چهار شهریور را روز تولد و برخی هفت آبان را روز بزرگداشت مینامند.
کوروش در منابع تاریخی
در متون کهن ایرانی، بهویژه اوستا، نام کوروش بهطور مستقیم ذکر نشده است؛ زیرا این متن بیشتر جنبه دینی و اسطورهای دارد و به رویدادهای تاریخی مشخص کمتر میپردازد. با این حال، ردپای صفات و ویژگیهای او را میتوان در تصویر شاهان آرمانی و دادگر ایرانی یافت.
کوروش در کتاب مقدس عبری جایگاه بینظیری دارد. در کتاب اشعیا، او «مسیح خداوند» (برگزیده پروردگار) خوانده شده است. در کتاب عزرا و کتاب دانیال، کوروش فرمان آزادی یهودیان از اسارت بابلی را صادر میکند و به آنان اجازه بازسازی معبد اورشلیم را میدهد.
این نگاه مثبت سبب شد که در سنت یهودی، کوروش به عنوان «پادشاه دادگر غیر یهودی» مورد ستایش قرار گیرد. همین تصویر بعدها به جهان مسیحی و اسلامی هم راه یافت.
یونانیان بیش از هر ملت دیگری درباره کوروش نوشتهاند و این امر بهسبب تماس مستقیم سیاسی و فرهنگی آنان با شاهنشاهی هخامنشی بود. از میان نویسندگان یونانی، هرودوت در کتاب مشهور خود «تاریخ»، زندگی کوروش را روایت میکند. او کوروش را فرمانروایی خردمند و در عین حال جنگجویی قدرتمند تصویر کرده است. هرچند روایتهای هرودوت با افسانهها و داستانهای عامیانه درهم آمیخته، اما نشاندهنده جایگاه والای کوروش در ذهنیت مردمان آن زمان است.
گزنفون، شاگرد سقراط، در اثر خود «کوروشنامه» (یا «سایروپدیا») تصویری آرمانیتر و اخلاقیتر از کوروش ارائه میدهد. او کوروش را بهعنوان نمونه کامل یک پادشاه عادل و خردمند معرفی کرده و شخصیتش را الگویی برای حکمرانی و آموزش اخلاقی دانسته است. روایت گزنفون بیش از آنکه تاریخنگاری صرف باشد، اثری آموزشی و فلسفی است که به وسیله آن خواسته الگوی یک فرمانروای ایدهآل را ترسیم کند.
در مقابل، کتزیاس، پزشک دربار هخامنشی، روایتی متفاوت ارائه داده است. او که مدتی در ایران میزیست، برخلاف گزنفون و هرودوت، گاه تصویری منفیتر و حتی انتقادی از کوروش و خاندان هخامنشی عرضه کرده است. با این حال، اعتبار تاریخی نوشتههای او همواره مورد تردید پژوهشگران بوده است، زیرا گزارشهایش آمیخته با اغراق و روایتهای مشکوک است.
در مجموع، میتوان گفت که در نگاه یونانیان، کوروش بیش از هر چیز بهعنوان نماد عدالت، خرد سیاسی و توانایی سازماندهی امپراتوری شناخته میشد. حتی با وجود تفاوت دیدگاه میان نویسندگان، آنچه در همه روایتها مشترک است، تأکید بر نبوغ و توانایی خارقالعاده کوروش در اداره یک شاهنشاهی پهناور و چندقومیتی است؛ ویژگیای که او را از بسیاری از فرمانروایان همعصر خود متمایز میکرد.
در شاهنامه فردوسی، اگرچه کوروش با نام تاریخیاش دیده نمیشود، اما شخصیتهایی همچون فریدون یا کیخسرو، که با دادگری، خردمندی و قهرمانی شناخته میشوند، شباهتهایی با کوروش دارند. این همسانی نشان میدهد که سنتهای شفاهی و حافظه تاریخی ایرانیان، هرچند به شکل غیرمستقیم، یاد کوروش را در قالب شاهان اسطورهای بازتاب دادهاند.
پس از ورود اسلام به ایران، مورخان ایرانی تلاش کردند گذشته ایران باستان را با منابع جدید تطبیق دهند. در این میان، تاریخنگارانی چون طبری در «تاریخ الرسل و الملوک» و مسکویه در «تجارب الامم»، ضمن روایت تاریخ ایران پیش از اسلام، از کوروش یاد کردهاند. همچنین ابوریحان بیرونی در اثر ارزشمند خود «آثارالباقیه عن القرون الخالیه» هنگام بحث از جشنها و تقویمهای ایرانی، گاه به نام کوروش یا آیینهای مرتبط با دوران او اشاره دارد. این نوشتهها نشان میدهد که هرچند فاصله زمانی زیادی میان دوران کوروش و این مورخان وجود داشت، اما یاد و خاطره او همچنان در سنت ایرانی زنده مانده بود.
به طور کلی، نگاه ایرانیان پس از اسلام به کوروش غالباً مثبت و احترامآمیز بوده است. آنان او را پادشاهی عادل، نیکوکار و بنیانگذار حکومتی پایدار میدانستند. هرچند بخش بزرگی از اطلاعاتشان درباره کوروش نه از منابع بومی، بلکه از روایتهای یونانی و بهویژه تورات گرفته شده بود، با این حال در فرهنگ ایرانی همواره تصویری شایسته و بزرگوارانه از او باقی ماند.
روز چهار شهریور و آیین شهریورگان
در تقویم باستانی ایران، هر روز ماه نام ویژهای داشت و چهارمین روز هر ماه «شهریور» نامیده میشد. هنگامی که این روز با ماه شهریور همزمان میگردید، جشنی به نام شهریورگان برگزار میشد. در باورهای زرتشتی، شهریور یکی از امشاسپندان بود که نماد دادگری، توان معنوی، فرمانروایی درست و همچنین پاسداری از فلزات مقدس به شمار میرفت. از همین رو، جشن شهریورگان در چهارم شهریور جایگاهی مهم در میان آیینهای ایرانی داشت و به عنوان روز بزرگداشت عدالت و فرمانروایی نیک برگزار میشد. بعدها، به دلیل شباهت صفات کوروش با ویژگیهای امشاسپند شهریور ـ یعنی دادگری و حکمرانی درست ـ این روز به صورت نمادین به زادروز کوروش پیوند خورد و برای گرامیداشت او نیز اهمیت یافت.
آداب و رسوم شهریورگان بازتابدهنده همین ارزشها بود. در این روز، مردم به نیایش برای دادگری و عدالت میپرداختند و یادآور میشدند که قدرت تنها در صورتی ارزشمند است که با عدالت همراه باشد. بخشی از مراسم نیز به تقدیس فلزات مقدس اختصاص داشت، چرا که در اندیشه زرتشتی فلزات نه تنها ابزار زندگی بلکه نماد استواری و پایداری به شمار میآمدند. افزون بر این، شهریورگان فرصتی برای گردهمایی خانوادگی و اجتماعی بود؛ مردم در کنار یکدیگر جشنهای کوچک برپا میکردند، به شادی و سرور میپرداختند و نیایشهای دستهجمعی انجام میدادند. یکی دیگر از آموزههای این جشن، یادآوری ضرورت فروتنی و پرهیز از ستمگری بود؛ بدین معنا که انسان حتی اگر قدرت و ثروت داشته باشد، باید در برابر دادگری سر تعظیم فرود آورد.
به این ترتیب، جشن شهریورگان تنها یک آیین تقویمی نبود، بلکه فرصتی برای بازاندیشی در مفهوم قدرت و عدالت به شمار میرفت. همین پیوند میان دادگری و فرمانروایی نیک، سبب شد که در حافظه تاریخی ایرانیان، این روز با یاد کوروش بزرگ درهم بیامیزد و به عنوان نماد زادروز او مورد توجه قرار گیرد.
میراث کوروش برای ایرانیان و جهان
میراث کوروش بزرگ تنها در مرزهای ایران خلاصه نمیشود، بلکه تأثیر او در تاریخ و فرهنگ جهانی نیز مشهود است. نخست آنکه کوروش بنیانگذار نخستین امپراتوری چندقومیتی و گسترده جهان بود. او توانست سرزمینهایی با اقوام، زبانها و آیینهای گوناگون را در یک چارچوب سیاسی واحد گرد آورد و با تکیه بر سیاست مدارای دینی و فرهنگی، ثبات و همزیستی را در امپراتوری خویش برقرار کند. برخلاف بسیاری از فاتحان تاریخ که با زور و اجبار فرهنگ خود را تحمیل میکردند، کوروش اجازه داد مردمان تحت سلطه او هویت دینی و فرهنگی خویش را حفظ کنند و همین امر باعث شد حکومتش از مقبولیت عمومی برخوردار باشد.
از سوی دیگر، آنچه بیش از هر چیز نام کوروش را در تاریخ ماندگار کرده، استوانه معروف او است؛ نوشتهای به زبان اکدی که پس از فتح بابل صادر شد و در آن بر آزادی مردمان، بازگرداندن خدایان و بازسازی پرستشگاهها تأکید شده است. این متن در دنیای معاصر به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شهرت یافته و نماد توجه او به آزادی، کرامت انسانی و احترام به باورهای دیگران است؛ مفهومی که در روزگار او بیسابقه به شمار میرفت.
میراث کوروش در هویت ملی ایرانیان نیز جایگاهی ویژه دارد. در دوران معاصر که ملتها به بازشناسی تاریخ و ریشههای خود پرداختند، کوروش به نماد غرور ملی و شکوه ایران باستان تبدیل شد. بسیاری از ایرانیان او را الگویی از نیکحکمرانی، قدرت همراه با عدالت و استقلال ملی میدانند و یاد او در تقویت هویت ایرانی، بهویژه در دورههای بحران و چالشهای تاریخی، نقشی بنیادین ایفا کرده است.
در عرصه جهانی نیز کوروش بهعنوان الگوی عدالت و فرمانروایی خردمندانه شناخته میشود. اندیشمندان یونانی همچون گزنفون او را نمونه کامل پادشاهی دانستند و در غرب مدرن نیز متفکرانی چون ماکیاولی و حتی برخی بنیانگذاران ایالات متحده آمریکا از او به نیکی یاد کردهاند. نگاه مثبت به کوروش در تمدنهای مختلف نشان میدهد که او تنها یک پادشاه ایرانی نبود، بلکه شخصیتی فراتر از مرزها و زمان است که میتواند برای تمام بشریت الگوی انسانی و سیاسی باشد.
درود بر روح کوروش کبیر.
گفتارنیک
کردارنیک
پندارنیک
پدر ایران زمین ، کوروش بزرگ ، شاه شاهان روحت شاد نامت جاودانه است و خواهد بود
ما از نسل کوروشیم
ایم هیچ خیابانی داریوش و کوروش نیست ولی تا دلت بخواد اسم عربی گذاشتن!!!
کوروش بزرگ بود یا کوچیک هیچ تاثیری تو زندگی مردم امروز نداره داشتم داشتم قبول نیست الان چه کاره ای؟
پادشاهی که نصف جهان رو در اختیار داشت بالاخره یه روزی مرد. شما هم میمیرید مهم عمل آدمه و قضاوت تاریخ
به این میگن پادشاه وامپراطور بزرگ که به همه ی ادیان وحتی ایین ها مردم احترام می گذاشت.
کوروش بزرگ یادشان جاودانه می ماند
درود برکورش بزرگ
۷ابان همه پاسارگاد 🤝
چطور بعد از این همه سال اجازه نشر گرفته این مطالب ؟؟؟؟
درود خدا بر همه زرتشتیان
درود خدا به روح کوروش بزرگ
لعنت به ... آنهایی که از خودشان و آیین شأن خسته ایم
کوروش بزرگ
پادشاه دادگرودانای ایران وجهان
روحت درآرامش ابدی
کوروس کبیر و یا با تلفظات دیگر، همانگونه که خود شما دوستان گرامی در این وبگاه گفتید، در قلم حکیم فرودسی نام وی برده نشده است، زیرا کلا این دودمان و یا اشکانیان و مابعدی ها هم یا تماما و یا تا حدی پیوسته بر پارسیها و پارسی گویان ناشناخته بوده است، کلا تاریخ گذشته و پیشینیان به همین منوال بود و میباشد!
شدائد و مصائب رفته بر میراث سرزمینی این دودمانهای باستانی، هرگونه فکر و خرد و اندیشه پویا را در نزد ما در هم نوردیده است. آنچه هم که میگوئیم با استناد به قلم مورخان یونان است، شاید بیشتر. همین امروزه روز وضعیت اندیشه ورزی چگونه است! تریبون و قلم اصحاب فن، مبلغ چه چیزی است! چرا در احاطه ملال و ملول هستیم؟
دودمان و میراث کورس کبیر با همت و حدت عمل داریوش کبیر توانست به یک نمونه بی بدیل در تاریخ بشریت تبدیل شود. به دوزخ سپردن سریع بردیای جاعل، بهرهمند از پشتیبانی موسع مغهای درباری، همت والایی را طلب میکرد. و عهد این مرد کبیر که از پس این واقعه پیوسته در حک نگاره ها روئیت میشود ادله ای بر این واقعه دودمان سوز است: بعد از برشمردن حدود و ثغور پارس...ایزد یزدان سرزمین مرا پارس زمین را از گزند سخن ناراست، کجی و کاستی مصون نگاه دارد... و همچنین عهد کرد، که تا تواند از کشتن مغ ها امتناع نورزد!
این جفای بنیان سوز در زمامداری خشییارشا با قائله استر روسبی و مردخای ملعون و هامان قبطی، ساخته "کتب مقدس" یهود دگر باره رجعت دارد. که حاکی از همان واقعه ی بار نخست است. که ضایعات بس سنگینی را از طرف اقوام آواره و بی ریشه یهود اوهام پرداز به پارس زمین متحمل میکند. اقوامی رذل و خبیث، که تا امروزه روز مورد تفقد در ایران قرار گرفته اند! اقوامی رذل که به ضاله گان فرق اسلامی قبله داده اند! آنهم از اراضی و در سرزمین های اشغالی! این ضعف واضح از دانش عامه و سیستم ماست! فقط معکوس این واقعه را تجسم کنید، و ببینید در شامات امروز! استان همدان امروزی همواره نقطه عزیمت این فتنه انگیزی ها بوده است، در دهه های گذشته! و باید امحای تاریخی برای صحت و سقمش انجام شود!
...دودمان های باستانی و بلاخص نیای کوروس تا کاوشهای انجام شده در عهد رضا شاه پهلوی کلا کمابیش در ابهام کامل قرار داشت...
اجمالا... هر گونه تشبیه به مسیح و اشعیا و ارمیا و "عرشیا"و ذالک که اصلا کثیرشان وهم، و پرداخته شده ی تاتری از شخصیتهای واقعی ایران است، یک شیادی بیشرمانه در تاریخ این یهود بی دولت است. حتاکی های تاریخی از حدود اردن و لبنان و فلسطین غرق خون و ازاله شده از هر گونه کرامت درگذشته و به عراق و پارس کهن رسیده است!!
کلا همه این نامهای ابداعی در کتب یهود، یا هزاره های بعد تازه اسمی، آنهم در میان توده های عامی آنرمان در میکنند، و یا با تعصب و خون ریزی و تعرض و آزار کسانی چون پولوس دو قطبی یهودی و غیره جایی برای خود باز میکنند.
موثق چیست، تاریخ کجا روی داده است؛ در میدان و عرصه زمین! و با همت نفوس ساکنینش! نه در بنگاه های سخن پراکنی غرب و اروپای متزلزل امروز و البته تهی از هر گونه منزلت انسانی، نه در لندن و پاریس خباثت پرور و ایالات 'مت حده ی' یهودی آمریکا!
متذکر میشویم، فقط به اتکای عزم راسخ خود میتوانستیم کار کنیم که تاریخ کهن نمایاند.
پارس هرگز متعصب و جهول متنسک نبود! هرگز اوهام پرداز و اکاذیب محور نبود. چون پارس با اتکا به موهبت خرد یا میآموزانید و یا از همسانان برمیگرفت و درمیآمیخت و به سایرین میآموزاند. و این در کردار در نمایش است. نه در چند امثله مذموم و دیوار شکسته در اراضی اشغالی صهیون، و به طبع رسیده در انتشاراتی های پر سانسور صهیونی و محافل و سیناگوگی های مفسده آمیزشان!
کرداری که از سواحل مدیترانه از مصر باستانی و پرشکوه شروع میشد و تا سند و شبه قاره ، تا شانه به شانه چین ادامه داشت. کرداری، که از آناتولی نگونسار امروزی در ید و بند ترکان و عثمان، از دریای اژه میآغازید، و به عدن و صنعای پیوسته دوستدار کهن پارسیان مختومه میگردید.
این کتب و کتاب گندیده با آن اوصاف در طبع و نگارش نیست! این یک حقیقت میدانی است. و هزاره ها مستدام بود و هم اکنون هم پر آوازاه است!
با خطوط مولصلاتی آنزمان! با "اینترنت پنج جی" آنزمان دوستان من! هر گونه رویدادی در فاصله زمانی دو روز در این پهنه عظیم به پارسه ی مقدس زمین میرسید!
از بردباری و دانش وافر دوستانم در پایگاه شما تشکر میکنم. پارسه.