یک نویسنده و دانش‌آموختهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی به مناسبت در گذشت محمدعلی اسلامی‌:

باران، نه رگبار!/ اسلامی ندوشن مردی ایران‌دوست بود بی آنکه دشمن اسلام و شوونیست باشد/ دردمند بود بی آنکه ادا دربیاورد

یک نویسنده و دانش‌آموختهٔ دکتری زبان و ادبیات فارسی به مناسبت در گذشت محمدعلی اسلامی‌، چهره فرهنگی پیشکسوت، نوشت: اسلامی ندوشن مردی ایران‌دوست بود بی آنکه دشمن اسلام و شوونیست باشد. بر خِرد تاکید داشت بی آنکه جانب عشق را فرو بگذارد. نقاد بود بی آنکه هوچی و نفرت‌پراکن باشد. دردمند بود بی آنکه ادا دربیاورد.

باران، نه رگبار!/ اسلامی ندوشن مردی ایران‌دوست بود بی آنکه دشمن اسلام و شوونیست باشد/ دردمند بود بی آنکه ادا دربیاورد

میلاد عظیمی در کانال تلگرامی خود (نور سیاه) نوشت:

باران، نه رگبار! این نامی است که محمدعلی اسلامی‌ ندوشن برای کتابی که فهرست توصیفی مجموعه آثارش بود، برگزیده است. اسمی که جهان‌بینی و منش و روش او را بازتاب می‌دهد. ایران با درگذشت محمدعلی اسلامی‌ ندوشن، روشن‌فکری روشن‌بین را از دست داد. مردی خردمند، معتدل، دنیادیده، کتاب‌خوانده. مسئولیت‌شناس. فارغ از وسوسۀ آوازه‌گری و خودنمایی. سازنده. نه تخریب‌گر. مصلح. نه انقلابی. باران،نه رگبار! 

 آمیزه‌ای از فرهنگ ایران و غرب. با ریشه‌هایی در اعماق و شاخه‌هایی در آسمان‌های نو. حساس به آنچه در جامعه می‌گذرد و برکنار از سیاست‌بازی و سبکسری. هوشمند. اصیل. بااصول.ای دریغ.

 اسلامی‌ ندوشن عمری دراز و با برکت یافت. زندگی‌نامه و سفرنامه و نثر ادبی و نمایشنامه و ترجمه و جستار و مقاله و کتاب نوشت. آثارش رنگارنگ است. در تمام آثارش بر مدار ایران و فرهنگ و خرد و اعتدال بوده است. هر چه نوشته معلمی است برای نوشتن نثر  فصیح و بلیغ و زنده و زاینده و زیبا. نثر او فصلی روشن از کتاب تاریخ نثر فارسی  است.  

اسلامی  شاعری شروع کرد. دفتر شعر هم چاپ کرد. مورد توجه منتقدان هم بود. اما طبع کمال‌جو و عقلش مانع شد که به قول خودش شاعری متوسط بماند. شاعری را رها کرد و به نثر پرداخت. ذوق شاعرانه و طبع زیبایی‌شناس و زیبایی‌یاب با او ماند و به نوشته‌هایش گرمی و نمک داد. گیرم که می‌کوشید نقابی از وقار و خودداری بر آن بیفکند. 

اسلامی ندوشن مردی ایران‌دوست بود بی آنکه دشمن اسلام و شوونیست باشد. بر خرد تاکید داشت بی آنکه جانب عشق را فرو بگذارد. نقاد بود بی آنکه هوچی و نفرت‌پراکن باشد. دردمند بود بی آنکه ادا دربیاورد.  گفت: گفتن نتوانیم نگفتن نتوانیم.  سخن‌ها را می‌گفت ولو شنیده نشود. بسیار سخن‌های مهم گفت که شنیده نشد. آوای نجیب او در میان هیاهوها گم شد. اما او نومید و تلخ نشد. تا وقتی که توان نوشتن داشت، نوشت و گفت. بر مدار ایران و عقل و اعتدال و فرهنگ ماند و نوشت.

اسلامی ندوشن انسان را مبنا و محور توسعه می‌دانست. فرهنگ در نگاهش مهمترین بود. ادبیات را جان فرهنگ می‌دانست. با فرهنگ غرب آشنا بود و از ادب جهان ترجمه‌ها کرده بود. سخت دلبسته به ادبیات فارسی بود. آثار فردوسی و سعدی و مولانا و حافظ و خیام را سخنگوی وجدان ایران و ملت ایران می‌دانست. چون اهل پرداختن به اصول و دریافتن لب لباب بود، بیشتر به آثار این بزرگان پرداخت. نوعی برخورد آزادوار با آثار بزرگ زبان فارسی داشت. تأویلی روزآمد. ناظر به پاسخ گفتن به پرسش‌های انسان ایرانی معاصر. اسلامی ندوشن پلی بود برای آشنایی عمومی‌تر با ادبیات فارسی. بخصوص با شاهنامه و حافظ. در این زمینه اهل تاویل بود نه شرح و تفسیر. من شک ندارم که نیاز امروز فرهنگ ایران به امثال اسلامی ندوشن، کمتر از احتیاج به فی‌المثل علامه قزوینی نیست. اگر آبراهه‌ها نباشد آب از سدها به دشت‌ها و باغ‌ها نخواهد رسید.

 آثار اسلامی ندوشن  بسیار خوانده شده و به گمانم بیشتر هم خوانده خواهد شد. چون برای سرگشتگی ایران در آثارش پاسخ‌ها هست. هر جا که به خاک سپرده شود، خاک آن بقعۀ مبارک بوی عشق به ایران خواهد داد. اما... مردم دیدۀ صاحبنظران جای تو بود و مردم دیدۀ صاحبنظران جای تو باد!

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • حمیدhami
    0

    شادروان اسلامی ندوشن راست، نمود و نماد این سخن فرزانهٔ توس در ستایش فریدون بود:
    «جهان را چو باران به بایستگی
    روان را چو دانش به شایستگی»

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها