گزارش گاردین از مرگ بیضایی | میراث شکوهمند ایرانیترین ایرانی
بهرام بیضایی، یکی از برجستهترین چهرههای هنر نمایشی و سینمای ایران، در سن ۸۷ سالگی در آمریکا درگذشت.
به گزارش خبر فوری، او که سالها از سوی نسلهای هنرمندان و اندیشمندان بهعنوان نماد هویت فرهنگی ایران شناخته میشد، با آثارش اسطوره، فولکلور، ادبیات کلاسیک فارسی و تجربههای معاصر را در هم آمیخت و جهانیان را با هویت عمیق فرهنگی ایران آشنا کرد.
در یکی از آخرین یادداشتهایی که نویسنده گاردین برای بیضایی فرستاد، تصویری بود از ویرانههای داخلی «سینما ایران» در تهران — قدیمیترین سینمای پایتخت — جایی که پوستر فیلم «شاید وقتی دیگر» او هنوز دیده میشد، آنهم در میان تکههای پارهشده تصویر سیاسی. این نشانه ویرانی نمادین، بیارتباط با مضمون آثار بیضایی نبود؛ آثاری که سینما و تئاتر را به عرصهای برای رؤیا، مقاومت و حافظه فرهنگی بدل میکردند.
بیضایی در ۲۶ دسامبر ۱۹۳۸ در تهران به دنیا آمد و از نوجوانی به نوشتن نمایشنامه و نقد تئاتر پرداخت. کتاب کلاسیک او «تئاتر در ایران» را در ۲۷ سالگی منتشر کرد، اثری مرجع درباره تاریخ و نظریه تئاتر در ایران.
بیشتر بخوانید:
خودکشی، قتل، انزوا و تبعید | سرنوشت تلخ چهار کارگردان سینمای اندیشهمحور ایران
رنجبرده از جهل | بیضایی چگونه بیضایی شد؟
در دهه ۱۹۷۰، بیضایی وارد سینما شد و با همکاری کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان، فیلمهای تأثیرگذاری ساخت که از جمله آنها «عمو سیبیلو» و «باشو غریبه کوچک» هستند. این آثار تلفیقی از رئالیسم، سمبولیسم و تحلیلهای اجتماعی بودند و ارتباط میان هویت ملی، زبان و تجربه مهاجرت و جنگ را به تصویر میکشیدند.

در اواسط دهه ۱۹۷۰، جایگاه زنان در آثارش برجستهتر شد؛ زنان در فیلمهایش نه نقشی منفعل، بلکه جستجویی برای هویت و آزادی داشتند، که گاهی حتی به چالش با ساختارهای سنتی میانجامید. نمونه برجسته این رویکرد، فیلم «چریکه تارا» بود که با دیدی نو به نقش زن در اسطوره و زندگی معاصر پرداخت.
با وجود موفقیتهای هنری، بیضایی سالها تحت فشار سانسور قرار داشت، از جمله اخراج از دانشگاه تهران؛ او که از سال ۱۹۷۳ در بخش تئاتر این دانشگاه تدریس میکرد، در سالهای بعد و در دورههای ممنوعیت، نمایشنامهها و فیلمنامههایی مینوشت که دیگران آنها را تولید میکردند. نهایتاً در سال ۲۰۱۰ به آمریکا رفت و در دانشگاه استنفورد در برنامه مطالعات ایران تدریس کرد، جایی که توانست برخی آثار ممنوعهاش را روی صحنه ببرد.
با درگذشت او، واکنشهای فراوانی از سوی هنرمندان ایرانی منتشر شد. جعفر پناهی گفت که از بیضایی آموختهاند چگونه در برابر فراموشی بایستند، و اصغر فرهادی این حقیقت را یادآور شد که «ایرانیترین ایرانی از وطن دور از وطن چشم از جهان فروبست.»
به شکل تلخی، دو هفته پیش از مرگ او، باقیماندههای سینما ایران در تهران در آتش سوخت، گویی نمادی از پایان فصلی مهم در تاریخ فرهنگی ایران. با این حال، بازسازی و مرمت فیلمهای کلاسیک بیضایی، از جمله با حمایت پروژه سینمای جهان تحت نظارت مارتین اسکورسیزی، باعث شده است که آثار او نهتنها در ایران، بلکه در سرتاسر جهان زنده بماند.
فیلمهای برجستهاش از چریکه تارا تا تا مرگ یزدگر قرار است در فصل آثار ماندگار موج نو سینمای ایران در باربیکان لندن نیز به نمایش درآیند، یادبودی بر میراث جاودانه و فراتر از مرزهای ملیِ بهرام بیضایی.