پیشتازی «یک نبرد پس از دیگری» و اولین حضور یک فیلم ایران در بخش بهترین فیلم گلدن گلوب/ بحران امکان نقد بیطرفانه حول محور فیلم جعفر پناهی / ویدئو
در اولین قسمت از برنامه سایه روشن فرهنگی، به مرور اخبار این حوزه پرداختیم.
در ادامه تولید محتوای تحلیلی در حوزه سینما و سریال، برنامه سینمایی خبرفوری با حضور امیرمهدی عسلی و آرش میرباقری بهعنوان منتقد-مجری، بهتازگی ضبط شد. این برنامه با هدف پرداختن به تحلیل و نقد فیلمها و سریالهای روز ایران و جهان شکل گرفته و تلاش دارد با فاصله گرفتن از رویکردهای سطحی یا صرفاً خبری، به بررسی عمیقتر آثار تصویری و فضای پیرامونی آنها بپردازد.
این قسمت از برنامه، ترکیبی بود از مرور اخبار مهم سینمایی، تحلیل فضای نقد و بررسی چند اثر شاخص؛ از سینمای ایران تا تولیدات بینالمللی و سریالهای شبکه نمایش خانگی.
مرور گلدن گلوب؛ پیشتازی «یک نبرد پس از دیگری» و حضور پناهی
در ابتدای برنامه، نگاهی کوتاه به نامزدهای جوایز گلدن گلوب انداخته شد. منتقدان برنامه به پیشتازی فیلم «یک نبرد پس از دیگری» در فهرست نامزدیها اشاره کردند و همزمان به نامزد شدن فیلم جعفر پناهی در بخشهای مختلف پرداختند؛ حضوری که بار دیگر نام سینمای ایران را در یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی جهان مطرح کرده و همزمان بحثهای گستردهای را در فضای رسانهای و نقد سینما برانگیخته است.
جعفر پناهی و بحران امکان نقد بیطرفانه
بخش نخست گفتوگوی تحلیلی برنامه به فیلم «یک تصادف ساده» ساخته جعفر پناهی اختصاص داشت؛ اما نه از زاویه نقد کلاسیک فیلم، بلکه با تمرکز بر فضای ملتهب و قطبیشده نقد پیرامون این اثر. در این بخش تأکید شد که برخی فیلمها، از جمله آثار پناهی، بهگونهای در مرکز کشمکشهای سیاسی و ایدئولوژیک قرار گرفتهاند که امکان مواجهه بدون برچسب با آنها عملاً دشوار شده است.
منتقدان برنامه به این نکته پرداختند که چگونه فیلم، پیش از آنکه بر اساس کیفیات سینمایی، ساختار روایت، میزانسن یا زبان بصریاش بررسی شود، در بسیاری موارد صرفاً از منظر مواضع سیاسیِ مفروض سازنده یا جایگاه بینالمللیاش قضاوت میشود. بهگفته آنها، این وضعیت نهتنها به سود فیلم نیست، بلکه به تضعیف نقد سینمایی منجر میشود و امکان گفتوگوی جدی درباره خود اثر را از بین میبرد.
در ادامه، این پرسش طرح شد که آیا «یک تصادف ساده» فیلمی است که اساساً برای یک مقطع تاریخی مشخص ساخته شده و معنا و کارکردش وابسته به همان دوره است، یا میتوان آن را اثری دانست که فراتر از زمانه خود قابل خوانش است. این بحث، به بررسی نسبت سینمای پناهی با مفهوم «اکنون» و این پرسش انجامید که آیا سینمای متعهد الزاماً باید تاریخمصرفدار باشد یا میتواند واجد معنای ماندگار نیز باشد.
«فرانکنشتاین»؛ فاصله از تراژدی کلاسیک
در بخش دوم، برنامه به فیلم «فرانکنشتاین» به کارگردانی گیرمو دلتورو پرداخت. در ابتدا، به جایگاه دلتورو بهعنوان فیلمسازی علاقهمند به جهانهای فانتزی، تاریک و هیولامحور اشاره شد و سپس خلاصهای از داستان فیلم و بازیگران اصلی آن مطرح شد؛ روایتی تازه از داستان مشهور مری شِلی درباره دانشمندی که در تلاش برای غلبه بر مرگ، موجودی مصنوعی خلق میکند.
محور اصلی نقد اما مقایسه فیلم با نسخه کلاسیک جیمز ویل (1931) بود. منتقدان برنامه بر این باور بودند که نسخه جدید، اگرچه از نظر بصری پرجزئیات و پرهزینه است، اما روح گوتیک، تلخی و تراژدی عمیق نسخه کلاسیک را در خود ندارد و بهجای آن، به نوعی بیان هالیوودی و صیقلیشده از داستان فرانکنشتاین رسیده است.
همچنین به حضور بیش از حد عنصر تصادف در پیشبرد روایت اشاره شد؛ عنصری که بهجای تعمیق درام، بسیاری از گرهها را بهصورت مکانیکی حل میکند. در کنار آن، پرداخت ناکافی شخصیتها بهویژه ویکتور، هیولا و الیزابت، از جمله ایرادهایی دانسته شد که مانع شکلگیری پیوند احساسی مؤثر میان مخاطب و داستان میشود.
«هزار و یک شب»؛ ضعف متن و اجرا
بخش پایانی برنامه به سریال «هزار و یک شب» ساخته مصطفی کیایی اختصاص داشت؛ سریالی که تاکنون دو قسمت از آن منتشر شده است. در این بخش ابتدا مروری بر کارنامه کیایی صورت گرفت و سپس به حضور نغمه ثمینی بهعنوان نویسنده اشاره شد؛ نویسندهای که پیشتر با «شهرزاد» تجربهای مهم در روایتپردازی داشته است.
نقد اصلی اما متوجه دیالوگها و ساختار فیلمنامه بود. بهگفته منتقدان، دیالوگها حالتی مصنوعی و تهی دارند و نمیتوانند حس زنده و باورپذیر به مخاطب منتقل کنند. همچنین ایرادات ساده اما پرتعداد فیلمنامهای، در کنار انتخابهای بحثبرانگیز در نورپردازی و فیلمبرداری، باعث شده ارتباط مخاطب با سریال از همان قسمتهای ابتدایی دچار اختلال شود؛ حتی پیش از آنکه عناصر معمایی داستان فرصت بسط پیدا کنند.