خاطره صحرا اسدالهی: «آرزو داشتم پدر و مادرم تو راه براشون یک اتفاقی بیوفته نیان مدرسه» / ویدئو
ویدیو مربوط به صحبتهای صحرا اسدالهی را در ادامه میتوانید تماشا کنید.

صحرا اسدالهی، بازیگر و کارگردان، اخیراً مهمان برنامه رکشو به میزبانی مجید واشقانی بود و در بخشی از این گفتگو به یکی از خاطرات تلخ خود در روز جشن الفبا اشاره کرد و گفت:
۶ سالم که بود میخواستم کندر (روستایی در شهرستان کرج) برم مدرسه با دوستام برای بابام یه کاری پیدا شد توی نیاوران که سریدار کارخونه میخسازی یزد بشه تو مژده. خب من یه دفعه از کندر اومدم مژده بکسوات کردم.
مامانم حامله بود داداشمو، میلاد رو، ما اونجا سرایدار بودیم یعنی تقریباً عید هم خونهها رو تنها نمیگذاشتیم؛ یعنی منو مامانم میرفتیم مثلاً کرج کندر عید دیدنی، بابام باید حتماً اونجا میموند.
جشن الفبام شد به بابام گفتم برای من یه مقنعه بخر با یه جفت کفش نو، فردا جشن الفبا داریم. مادرم گوشوارشو فروخت من یه جفت کفش زرشکی با یه مقنعه نو خریدم؛ گیر دادم دو تا تون باید بیاید جشن الفبا. بابام گفت من نمیتونم بیام حاجی نمیزاره، تو با مامانت برو، مامانم گفت خب من نمیام با بابات برو؛ گفتم باید دو تا تون بیاید.
ما ۳۲ تا حرف الفبا داریم، ۳۶ نفر بودیم ما، من جزو اون چهارتایی بودم که خانم برنداشت، یهو دیدم مامان بابام جلو جلو نشستن؛ باورت میشه آرزو داشتم پدر و مادرم تو راه براشون یه اتفاقی بیوفته نرسن مدرسه، نرسن و اون خفت منو نبینن؛ اصلاً بقیهاش دیگه یادم نیست، الان از این تریبون از خانممون میپرسم خانم دهکردی منو چرا برنداشتی؟ من فکر میکنم لج کرد با من.
حالاگفتن اینهاچه دردی ازت دوامیکنه جزبی عزت وخارشدن پیش همه
چرا بی عزت و خار بشه ؟ چون باباش سرایدار بوده ؟ دزد و جانی که نبوده !!.مغز و فکر و تو بی عزت و خار که نمیفهمی سرایداری بی عزتی نمیاره در ضمن آقای واشقانی سوال میپرسن ایشون جواب میدن. اسم برنامه هم هست رکشو .
اتفاقا نسبت به سن شون بازیگر خوبی هم هستند .خوبه کمی مهربون باشیم .و خودمون و فکرمون را اصلاح کنیم .
تورو خدا این کیه از کجا پیداش شده هرکس دوتا فیلم آبکی بازی کنه میشه بازیگرررررررررر چند روزه همش توخبر میزنم صحرا......کاملا معلومه ازکجا هست و ریشش چیه نمیدونم چرا اینقدر دست. رو اندازهی آدما میدارید گندش نکنید بابا