آن سوی خوانندگی چه می‌گذرد؟

یک نوازنده و خواننده پاپ درباره سلبریتی‌ها در دنیای هنر می‌گوید: منشاء این وضعیت رقابت بین مافیا‌های موجود است که برای بهتر و بزرگتر جلوه دادن خودشان و کسب درآمد‌های کلان و عجیب، هنرمند را وارد دنیای اصطلاحا «لوکس» می‌کنند. آن‌ها هستند که از یک فرد عادی در ازای یک قرارداد استثماری، سلبریتی می‌سازنند و بین فرد و هنرش دیوار بلندی می‌کشند.

آن سوی خوانندگی چه می‌گذرد؟

 با وجود آنکه تولید موسیقی در دنیا امروز به واسطه تکنولوژی و ابزار و ادوات کامپیوتری به اتفاق سهل‌تری تبدیل شده اما این به آن معنا نیست که تولید و انتشار قطعات و آلبوم‌های پاپ کاری راحت و بدون زحمت است. گرچه ورود خوانندگان، نوازندگان و آهنگسازان پاپ به فضای حرفه‌ای نسبت به قبل راحت‌تر شده و نگاهی به فهرست هنرمندان و فعالان حال حاضر موسیقی پاپ گویای همین افزایش چشمگیر است.

با این وجود در بطن ماجرا تعداد خوانندگان باصلاحیتی که بدون داشتن روابط فراقانونی و ارتباطات پشت پرده، به فعالیت حرفه‌ای مشغول هستند، کم نیست. برخی از آنها به‌طور مستقل مشغول تولید اثر در قالب آلبوم و تک آهنگ هستند و البته همه در این روند موفق نیستند به این دلیل که برای دیده شدن باید با یکی از چند تهیه‌کننده حال حاضر قرارداد ببندند و از سوی آنها حمایت شوند. 

محمد سلیمانی (نوازنده و آهنگساز پاپ) یکی از خوانندگانی است که تلاش دارد به‌طور مستقل به تولید اثر بپردازد. او تاکنون ضمن تولید و انتشار چندین تک‌‌آهنگ به تازگی آلبوم «شب رویایی» را روانه بازار کرده است.  سلیمانی ضمن توضیح درباره فعالیت‌هایش از منظر خواننده‌ای که به صورت مستقل به تولید اثر می‌پردازد، از دشواری‌هایی که در مسیرش قرار داشت، گفت.

شما به تازگی آلبوم «شب رویایی» را روانه بازار کرده‌‌اید. خودتان بهتر می‌دانید خوانندگان کمتر شناخته شده یا آنها که تازه وارد فضای حرفه‌ای شده‌اند، نمی‌توانند به راحتی آلبوم منتشر کنند.

بله درست است. من دوره نت‌خوانی را نزد استاد بابک ربوخه یاد گرفتم. ایشان رهبر ارکستر بود و به اتفاق ایشان،‌ همراهی گروه کر و خوانندگی زنده‌یاد احمد عاشورپور در تالار وحدت و فرهنگسرای نیاوران کنسرت برگزار کردیم. بعدها به اصرار و پیشنهاد خانواده و دوستان با فردی به نام آقای مرتضی لطفی آشنا شدم که آهنگساز و مدرس آواز است. ایشان بعد از شنیدن صدایم به من پیشنهاد داد آهنگی برایم بسازد و من روی آن بخوانم. او در ادامه مرا با دو شاعر به نام‌های شهاب شهرزاد و سعید معظمانی آشنا کرد. آقای شهرزاد که منتقد سینما و موسیقی هم هست در حال حاضر مجری‌گری برنامه «کافه هنر» رادیو ایران را به عهده دارد. پس از شکل‌گیری این مثلث و صد البته همیاری و همراهی دوستان، اولین آهنگ به نام «موسیقی متن» ساخته شد که بعدها به پیشنهاد خودم نامش را به «مرز جدایی» تغییر دادیم. زحمت تنظیم و میکس و مسترینگ اثر را دوست عزیزم مهدی خیرخواهی به عهده داشت. ایشان را هم آقای مرتضی لطفی به من معرفی کردند و در ادامه هم تیم‌مان چهار نفره شد. ادامه این روند باعث ساخت دوازده آهنگ دیگر شد که پس از اخذ مجوز وزارت ارشاد آنها را در قالب آلبومی با عنوان «شب رویایی» روانه بازار کردیم. لازم به یادآوری است که در طول ساخت آلبوم با دوستان دیگری آشنا شدم که برای به سرانجام رسیدن آلبوم زحمات بسیاری کشیدند. آقای مهدی کریمی که کارهای فنی ضبط صدا را در کنار آقای مهدی خیرخواهی انجام داد.

 اثری دیگری هم در دست تولید دارید؟

آهنگ دیگری دارم که هنوز آن را نخوانده‌ام و پس از به نتیجه رسیدن جزییات آن را اعلام می‌کنم.

تولید تک‌آهنگ‌ها و نیز آلبوم «شب رویایی» برایتان چه بازخوردهایی داشته؟

کارهایی که پخش شده بازخوردهای خوبی داشته و خیلی از علاقمندان مرا مورد لطف قرار داده‌اند. در همین راستا پیشنهادهایی هم در جهت همکاری‌های جدید ارائه شده است. از طرفی باعث افتخارم است که بتوانم باعث جذب نیروهای جوان و مستعد باشم و حتما از این کار هم استقبال می‌کنم.

 خودتان معمولا چه موسیقی‌هایی می‌شنوید؟

به عنوان شنونده دوست دارم زمانی که به یک موسیقی گوش می‌کنم، آن اثر حس و حال و منطق مرا تحت تاثیرات مثبت قرار دهد و اصطلاحا حالم را بهتر کند. کلا آثاری را می‌شنوم که روی اخلاق و عواطفم تاثیر مثبت داشته باشند.

برنامه و هدف شما برای ادامه فعالیت‌های حرفه‌ای‌ چیست؟

تمایلم این است که رسالتم در موسیقی، در جهت ادامه اهداف و رسالت‌ بزرگان موسیقی پاپ کشورم باشد، اما اضافه می‌کنم در دنیای امروز این کار بسیار سخت‌تر از دوران قدیم هست. اگر شخصی چون من به آثار بزرگان پاپ نسل‌های قبل علاقه دارد به دلیل ماندگاری آثارشان است. اغلب قطعات و آلبوم‌های بزرگان گذشته و حال حاضر ایران تاریخ مصرف ندارند و به همین دلیل است که نسل‌های پس از آنها هم همچنان آن آثار را زمزمه می‌کنند و جلوی فراموش شدنشان را می‌گیرند. آثار این چنینی دارای چهارچوبی قوی و اصیل در موسیقی هستند. در نهایت اینکه پلان و چشم‌انداز من تولید چنین آثاری است.

چشم‌انداز مسئله دیگری است، دغدغه‌ خودتان چیست؟

موضوعاتی مثل وطن، مسائل اجتماعی یا حتی سیاسی و اقتصادی برخی از دغدغه‌های مهمی هستند که دارم. مسلما یک هنرمند مثل بقیه مردم و هموطنانش همیشه از بطن و درون جامعه‌ای که در آن زیست می‌کند، سر بر می‌آورد. چنین فردی حتما به طورکم و بیش از مشکلات کشور و مردمش در زمینه‌های مختلف (سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی) اطلاعاتی دارد و پیشرفت کشور و هموطنانش باعث خشنودی و افتخارش خواهد شد. دیدن ضعف‌ها و اشکالات هم باعث ناراحتی و آزرده ‌خاطری او می‌شود. گرچه بعضی از هنرمندان ما ظاهرا نمی‌خواهند ببینند و بشنوند. آنها معمولا درگیر تجملات دور و برشان هستند، فارغ از دردها و مشکلات جامعه زندگی می‌کنند،‌ بنابراین لفظ تمام و کمال و جامع «هنرمند» برای این دسته از افراد کاربرد ندارد و آنها هنرمند واقعی نیستند.

عده‌ای به وجود مافیا در این هنر اعتقاد دارند. شما چه نظری دارید؟

بله مافیایی که می‌گویید وجود دارد. واقعیت این است که سایه مافیای موسیقی به شدت روی ارکان این هنر تاثیر مستقیم دارد و نتایج این روند را هم در سطح جامعه می‌بینیم؛ ‌البته نه به طور کامل. غالبا نه اشعار زیبایی می‌شنویم و نه اصواتی که در قالب یک ترانه به گوش می‌رسند زیبا هستند؛ چه در قالب ساز چه در قالب خواننده. متاسفانه سطح کیفی موسیقی به شدت پایین آمده و پیامدهای این اتفاق را در اجتماع شاهدیم. این تنزل در کیفیت حتی گوش شنونده‌ها و مخاطبان را هم تحت تاثیرات منفی قرار داده است تا آنجا که خودشان به شنیدن آثار ضعیف و بعضا سخیف تمایل نشان می‌دهند.

مافیای موجود جدا از تنزل کیفی موسیقی و پایین آوردن سلیقه مخاطبان، چه مشکلات دیگری را رقم زده؟

اتفاق بدتر این است که مافیای موجود باعث دور ماندن و هدر رفتن بسیاری از استعدادهای با ارزشی می‌شود که به دلایل نداشتن شرایط مالی مناسب، نمی‌توانند هنرشان ر آشکار کنند. یادم هست یک بار از طرف شخصی به یک گروه تولید آثار موسیقی معرفی شدم. آنها از من خواستند جهت شنیدن صدایم آهنگی را بخوانم که با روحیه و کاراکتر من جور نبود و هم‌خوانی نداشت. من در نهایت آن اثر را خواندم چون صرفا یک تست بود، اما در ادامه گفتند مدل مو و آرایش چهره و نوع لباس پوشیدن شما را هم ما باید تعیین کنیم، که خواسته‌هایشان از من و روحیات و اهدافم دور بود.

من می‌خواهم خودم باشم نه آن کسی که دیگران می‌خواهند. آن اوائل که با آهنگسازم آشنا شده بودم، ایشان گفت باید از همین اول کار خطت را مشخص کنی. او از من پرسید دوست داری برای مطرح شدن نزد مردم بخوانی یا اینکه برای دل خودت؟ گفتم می‌خواهم برای دل خودم بخوانم چون در غیر اینصورت دچار دوگانگی خواهم شد. گفتم، من همانی هستم که می‌خواهم باشم و بمانم.

 

منبع: ایلنا
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها