خاطرات ناصرالدین شاه: قالمقال غریبی بود؛ الی صبح آدم، شتر، قاطر، خر، فریاد کردند
آبگوشتی برای خودمان بار کردیم. امشب بعد از شام مردانه شد، عرفانچی و غیره آمدند، روزنامه خواند. موچولخان [و] دکتر از شهر آمده بودند.

بعد از ناهار سوار کالسکه شده راندیم. راه کالسکه بسیار بسیار بد بود. زمین زراعت، نهر و غیره. سرایدارباشی هم بود، امشب هم قاسمآباد است. راندیم رسیدیم به دینارآباد حاجی اسماعیل کدخدای ارگ طهران. از دینارآباد، جعفرآباد فرهادمیرزا، از آنجا چشمهشاهی موچولو میرزا [۱]، از آنجا دینارم وقفی، بعد سمیون حشمتالدوله [۲] و ده زن محبعلیخان، بعد قاسمآباد – منزل. حسامالسلطنه در قاسمآباد دیده شد، تازه آمده است. آقا وجیه آمده بود. آبگوشتی برای خودمان بار کردیم. امشب بعد از شام مردانه شد، عرفانچی و غیره آمدند، روزنامه خواند. موچولخان [و] دکتر از شهر آمده بودند. باشی رفت از اندرون روغن بینی بیاورد، دوید، تا رفت اندرون صدای گریهاش بلند شد. زمین خورده بود، زیر چشم راستش به میخ خورده، خدا رحم کرده بود، بد زمینی خورده بود. بعد خوابیدیم. نوشآفرین...
امشب و امروز قالمقال غریبی بود. الی صبح آدم، شتر، قاطر، خر، فریاد کردند. ببریخان [یکی از گربههای ناصرالدینشاه]، گربهها خوب بازی میکردند.
منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدینشاه قاجار از ربیعالاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۷۳-۷۲.
پینوشت
۱- سلطان احمدمیرزا معروف به موچولو میرزا و ملقب به عضدالدوله پسر فتحعلیشاه و پدر شمسالدوله زن ناصرالدینشاه بود.
۲- حشمتالدوله لقب حمزه میرزا پسر عباس میرزا نایبالسلطنه و برادر اعیانی سلطان مراد میرزا حسامالسلطنه بود.