هشت افسانه عامه‌ پسند درباره مغز

در این نوشتار باورهای رایج نادرست نسبت به عملکرد مغز که همیشه شنیده‌ ایم اما واقعیت ندارند، بررسی شده‌ اند.

هشت افسانه عامه‌ پسند درباره مغز

«در قرن نوزدهم، فیزیکدانان معتقد بودند جهان از ماده‌ای خیالی به نام «اتر درخشان» پر شده است. پزشکان هم می‌گفتند بیماری‌ها ناشی از بخارهای بدبو به نام «میاسما» است. هر دوی این افسانه‌های علمی بیش از صد سال دوام پیدا کردند تا این‌ که سرانجام با یافت‌شدن شواهد علمی به‌ طور کامل رد شدند. در حوزه عصب‌شناسی نیز افسانه‌های فراوانی در مورد مغز و عملکرد آن وجود داشته که هر چند شواهد و داده‌ها بسیاری از آنها را آرام‌آرام از بین برده‌اند اما برخی از آنها تا به امروز به حیات خود و البته عمدتا در رسانه‌ها و برخی از کتاب‌ها و جراید ادامه داده‌اند. چیزی که باعث ادامه حیات این افسانه‌ها شده است نه شواهد علمی بلکه تکرار آنها و باورپذیری‌شان بوده است.

در ادامه هشت باور نادرست درباره مغز و عملکرد آن را که شواهد علمی تاییدشان نمی‌کند، بررسی کرده‌ایم.

باعبور از ۲۰ سالگی، مغز در سرازیری قرار می‌گیرد

مطمئنا برخی از مهارت‌ها، مانند توانایی تفکر سریع و به‌خاطرآوردن اطلاعات (که به‌عنوان هوش سیال نیز شناخته می‌شود)، از الگویی آشنا پیروی می‌کنند: تا رسیدن به سن تقریبا ۱۸ سالگی اوج می‌گیرند و در بقیه عمر رو به کاهش می‌گذارند. اما نتایج تحقیقات اخیر نشان می‌دهد ما - علاوه‌ بر عاقل‌ترشدن با افزایش سن - ممکن است باهوش‌تر نیز شویم، حداقل از جهاتی. برای مثال، توانایی ما برای کارکردن با ریاضیات پایه و استفاده از دامنه لغات گسترده‌تر به احتمال زیاد تا ۵۰ سالگی تقویت می‌شود و مهارت ما در خواندن احساسات دیگران و به یاد آوردن رویدادهای اخیر تا ۳۰ سالگی کاهش نمی‌یابد.

خلاقیت را نیمکره راست مغز و منطق را نیمکره چپ مغز کنترل می‌کند

در حالی‌ که هر کدام از دو نیمکره مغز ممکن است بیشتر درگیر وظایف خاصی باشند اما هیچ‌کدام، نیمکره کاملا غالب در یک فرد نیستند - حداقل تا آن جا که ما می‌دانیم - و هیچ مدرکی برای تایید این ایده که انواع خاصی از شخصیت‌ها بر اساس نیمکره‌های مغزی غالب شکل می‌گیرند وجود ندارد. به‌ طور کلی، هیچ بخشی از مغز منحصرا به تلاش‌های هنری، استدلال ریاضی یا هر کارکرد روان‌شناختی دیگری اختصاص نیافته است. تقریبا هر اقدامی که انجام می‌دهیم و هر تجربه‌ای که کسب می‌کنیم توسط نورون‌هایی که در سراسر مغز توزیع شده‌اند محاسبه می‌شوند. یک قسمت از مغز - قشر مغزی- در واقع از دو نیمه یا نیمکره تشکیل شده است اما هر دو نیمکره به‌ طور پیچیده‌ای با بسیاری از قسمت‌های زیرقشری ارتباط دارد که بقیه مغز را تشکیل می‌دهند. بنابراین، این‌ طور نیست که برخی نورون‌ها در نیمکره چپ مغز، مهندس رایانه باشند و برخی در نیمکره راست، شاعرانه عمل کنند. به نظر می‌رسد چند عملکرد، بیشتر در یک نیمکره انجام می‌شود؛ مانند توانایی زبان‌آموزی در نیمکره چپ. اما این پدیده که در آن یک نیمکره (معمولا در سمت چپ) نسبت به دیگری دخالت بیشتری در عملکردهای زبان نشان می‌دهد در بیشتر افراد به‌تدریج در کل مغز توسعه می‌یابد.

مغز هورمون استرس و هورمون شادی تولید می‌کند

باور رایج این است که مغز با فوران کورتیزول در شریان‌های شما شرایط «پراسترس» خود را فریاد می‌زند و نورون‌ها با پاشیدن سروتونین بر سر و روی یکدیگر، احساس شادی و نشاط ایجاد می‌کنند اما واقعیت این است که ترشح هیچ هورمونی فقط یک هدف روان‌شناختی خاص (آن‌ طور که ما می‌شناسیم) ندارد و همه مواد شیمیایی که در ایجاد شرایط ذهنی شما نقش دارند، با یکدیگر هماهنگ عمل می‌کنند. به‌ عنوان‌ مثال، ترشح هورمون کورتیزول میزان گلوکز را در جریان خون افزایش می‌دهد تا در مواقعی که مغز نیاز به انرژی زیاد را پیش‌بینی می‌کند، انرژی لازم را فراهم کند و چه شما دچار استرس باشید و چه نباشید، سطح انرژی سلول‌هایتان به‌سرعت افزایش پیدا می‌کند. به عنوان مثال، مغز به غدد فوق کلیوی پیام می‌دهد قبل از ورزش یا برای بیدارشدن و برخاستن از رختخواب هنگام صبح، مقداری کورتیزول آزاد کند. بنا بر این هر چند کورتیزول ممکن است هنگام استرس هم آزاد شود اما هورمون استرس نیست.

ما با ظرفیت کامل سلول‌های مغزی متولد می‌شویم

هر چند بیشتر نواحی مغز انسان نمی‌توانند سلول‌های جدید مغزی تولید کنند اما برخی قسمت‌های آن قابلیت رشد دارند. یکی از این قسمت‌ها هیپوکامپ است که در یادگیری، به خاطر سپردن، تنظیم میزان غذا خوردن و سایر عملکردهای زیستی نقش مهمی دارد. گروهی از دانشمندان سوئدی سال ۱۳۷۷ / ۱۹۹۸ میلادی نشان دادند هیپوکامپ تا دوران پیری به ایجاد نورون‌های جدید ادامه می‌دهد و تحقیق دیگری که سال ۱۳۹۳ / ۲۰۱۴ میلادی از سوی تیم دیگری از محققان سوئدی انجام شد، نشان داد در استریاتوم یا جسم مخطط مغز نیز سلول‌های مغزی جدیدی که در کنترل حرکت، انگیزه و تصمیم‌گیری نقش دارند، تولید می‌شوند.

مغز بزرگ‌تر مساوی است با موجود هوشمندتر

به عنوان مثال روشنی از نادرست‌بودن این باور غلط می‌توان اندازه مغز یک گاو را با اندازه مغز یک شامپانزه مقایسه کرد. مغز گاوها بزرگ‌تر از مغز شامپانزه‌هاست اما آیا گاوها از شامپانزه‌ها باهوش‌ترند؟ خیر. در واقع مغز بزرگ‌تر که به معنای نورون‌های بیشتر است به‌تنهایی یک موجود را باهوش‌تر نمی‌کند. مثلا ما از نهنگ‌ها باهوش‌تریم اما مغز کوچک‌تری داریم. هوشمندی یک موجود به عوامل مختلفی از جمله نوع رابطه میان سلول‌ها و میزان کارایی آن سلول‌ها مرتبط است. برخی از طرفداران سرسخت این فرضیه معتقدند چیزی که باید با هم مقایسه شود، نسبت وزنی مغز و بدن است که به آن نسبت جرمی مغز و بدن هم گفته می‌شود اما این استدلال نیز درست نیست. در حالی‌ که تفاوت نسبت وزنی مغز و بدن انسان با این نسبت در اسب بسیار زیاد است (به ترتیب حدود ۱ به ۵۰ و ۱ به ۶۰۰) اما پستانداران کوچکی مانند موش ممکن است نسبت مغز و بدن شبیه انسان داشته باشند و در مورچه‌ها یا پرندگان کوچک این نسبت بیشتر از نسبت وزنی مغز و بدن در انسان باشد.

مغز، خاطرات را ذخیره می‌کند

مغز مانند رایانه یک فایل را ذخیره نمی‌کند تا در صورت نیاز آن را به طور کامل بازیابی کند. مغز شما خاطرات‌ شما را برحسب نیاز با استفاده از انرژی الکتریکی و مواد شیمیایی در حال چرخش در بدن، بازسازی می‌کند. ما این فرآیند را «به یاد سپردن» می‌نامیم اما در واقع این فرآیند، بیشتر شبیه جمع‌آوری است. هر بار که خاطره‌ای جمع‌آوری می‌شود، ممکن است با نورون‌های مختلف ساخته شود. این‌ که خاطرات شما با چه نورون‌هایی جمع‌آوری شوند تحت تأثیر وضعیت شما در آن لحظه قرار دارد، بنابراین ممکن است هر بار جزئیات چیزهایی که به یاد می‌آورید متفاوت باشد. به‌ همین علت، خاطرات ما بسیار تغییرشکل‌پذیر هستند. این یکی از دلایلی است که باعث می‌شود شهادت شاهدان عینی در محاکمات قانونی غیر قابل اعتماد باشد.»

منبع: ایسنا

68

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها