هر روز یک حکایت/ داستان آهنگر بیمار

حکایت‌های کهن که ریشه در فرهنگ، آداب و سنن ما دارند، مملؤ از پندها و آموزه‌هایی هستند که خواندن آنها خالی از لطف نیست. بخوانید حکایت امروز را.

هر روز یک حکایت/ داستان آهنگر بیمار

آهنگری با وجود رنج‌های متعدد و بیماری‌اش عمیقا به خدا عشق می‌ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، از او پرسید: تو چگونه می‌‌توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می‌کند، را دوست داشته باشی؟

آهنگر سر به زیر آورد و گفت: وقتی که می‌‌خواهم وسیله آهنی بسازم، یک تکه آهن را در کوره قرار می‌دهم. سپس آن را روی سندان می‌گذارم و می‌کوبم تا به شکل دلخواه درآید. اگر به صورت دلخواهم در آمد، می‌دانم که وسیله مفیدی خواهد بود، اگر نه آنرا کنار می‌گذارم.

همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خدا دعا کنم که خدایا، مرا در کوره‌ای رنج قرار ده، اما کنار نگذار.

46

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید