هر روز یک حکایت/ یک قدم تا خدا
حکایتهای کهن که ریشه در فرهنگ، آداب و سنن ما دارند، مملو از پندها و آموزههایی هستند که خواندن آنها خالی از لطف نیست. بخوانید حکایت امروز را...
ابوسعید ابوالخیر در مسجدی سخنرانی داشت. مردم از تمام اطراف روستاها و شهرها آمده بودند. جای نشستن نبود و بعضیها در بیرون نشسته بودند. شاگرد ابوسعید گفت: تو را به خدا از آنجا که هستید یک قدم پیش بگذارید.
همه یک قدم پیش گذاشتند سپس...
نوبت به سخنرانی ابوسعید رسید. او از سخنرانی خودداری کرد. مردم که به مدت یک ساعت در مسجد بودند و خسته شده بودند شروع به اعتراض کردند.
ابوسعید گفت: مردم! هر آنچه که من میخواستم بگویم شاگردم به شما گفت، شما یک قدم به جلو حرکت کنید تا خدا ده قدم به شما نزدیک شود.
46