طالبان؛ از غارنشینی تا ضیافت رسمی سفیران در تهران

به چهره نماینده طالبان نگاه کنید. چه تر و تمیز و مرتب شده است. از آن ژولیدگی طالب‌های غارنشین دیگر خبری نیست. پول و قدرت آدم‌ها را متشخص‌ جلوه می‌دهد اگرچه غار اصلی در ذهن است و تا از غارهای ذهنی بیرون نیاییم همانیم.

طالبان؛ از غارنشینی تا ضیافت رسمی سفیران در تهران

حالا دیگر حضور نماینده طالبان در دیدار رییس جمهوری ایران با سفیران و کارداران کشورهای اسلامی چندان هم عحیب نیست چون چندی است سفارت افغانستان در تهران تحویل طالبان شده در حالی که جمهوری اسلامی ایران مثل دیگر کشورهای جهان هنوز «امارت اسلامی افغانستان» را به رسمیت نمی‌شناسد و خواستار تشکیل دولتی فراگیر در این کشور است نه حکومتی که تنها پشتون‌ها و یک قرائت خاص از اسلام را نمایندگی کند.

  چنان که در تصویر می‌بینید نمایندۀ طالبان مثل یک سفیر و با ادب و طمأنینۀ دیپلماتیک و مرتب و آراسته در ضیافت افطار ابراهیم رییسی شرکت کرده و با این حساب دور و دیر نیست که ردای سفارت هم بپوشد چرا که اقتضای سیاست همین است.

  طالبان به مثابه یک واقعیت خود را به جهان تحمیل کرد هر چند که انکار نمی‌توان کرد دست‌کم در میان اکثر پشتون‌های افغانستان پایگاه اجتماعی دارد و اگر کشوری به نام پشتونستان می‌داشتیم طالبان نمایندۀ واقعی مردم خود بود و مشکل اصلی آنان با هزاره‌ها و تاجیک‌ها و ازبک‌هاست. اگرچه در میان پشتون‌ها هم تمام آنها با نگاه ایدیولوژیک غلیظ طالبان موافق نیستند.

   8 مکث می‌توان بر این عکس داشت:

       اول: به بهانۀ این عکس می‌توان به یاد آورد وقتی قریب 10 سال قبل و اول بار در خرداد سال 92 طالبان تابلو و پرچم "امارت اسلامی افغانستان"  را در قطر آویخت و برافراشت چه امر غریبی در نظرها آمد و هم خشم کابل را برانگیخت و هم اسباب شگفتی دیگران شد ولی حالا عادی شده و انسان چه زود عادت می‌کند!
   
  دوم: موقعیت و اعتبار دفتر نمایندگی همچنان با سفارت تفاوت دارد ولو عملا کارهای سفارت را انجام دهد. در مواردی که میزبان هنوز دولتی را به رسمیت نشناخته یا به رغم رابطه به دلایل مختلف داخلی یا بین‌المللی ملاحظه و رودربایستی وجود داشته باشد دفتر نمایندگی دایر می‌شود. مثل جمهوری ترک قبرس که فقط ترکیه آن را به رسمیت می‌شناسد ولی در ایران دفتر نمایندگی دارد یا دفتر نمایندگی اسراییل در رژیم پهلوی که عملا نقش سفارت را ایفا می‌کرد. چون اسراییل به صورت رسمی سفیر نداشت و ایران شاهنشاهی به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته بود. با این حال  رییس دفتر نمایندگی عملا نقش سفیر را ایفا می‌کرد و اسدالله علم هم در خاطرات خود گاه از لفظ سفیر برای او استفاده کرده است. شاه هم از نزدیکی علنی یا سفر رسمی به اسراییل به خاطر حساسیت‌های شدید داخلی پرهیز می‌کرد. به همین خاطر سفر جاری پسر او به اسراییل با رویه پدر مقایسه و یادآوری شده در دوران حکومت پدر او هم مواجهه با اسراییل در علن چنین نبوده است.
  
  سوم: اگر از خیابان پاکستان در تهران عبور کنید می‌بینید که پرچم جمهوری اسلامی افغانستان همچنان بر بام  آن در اهتزاز است یا دست‌کم تا یک هفته پیش چنین بود. در حالی که خود سفارتخانه تحویل نمایندگی طالبان شده است. به رسمیت شناختن طالبان یعنی به رسمیت شناختن پایان جمهوری اسلامی افغانستان و استقرار امارت اسلامی به جای آن در کشور همسایه. (در آستانۀ روز قدس پس از آن که پرچم طالبان در میان پرچم دیگر کشورهای اسلامی در دیوارنگارۀ میدان ولی‌عصر تهران دیده شد سازمان اوج به سرعت اعلام کرد اشتباه شده و اصلاح کردند).

   چهارم: استقبال بیشتر سفیران از افطاری رییس جمهوری ایران به نسبت سال قبل را می‌توان ناشی از آشتی‌های اخیر در منطقه و مهم‌تر از همه ایران با پادشاهی سعودی با میانجی‌گری چین کمونیست دانست. از این رو حضور نمایندۀ طالبان دیگر چندان تعجب‌برانگیز نیست چون نگاه‌ها به حضور دیگران هم بوده است.

نماینده طالبان در ضیافت افطار رییس جمهوری ایران/ 7 نکته

    پنجم: حضور نماینده طالبان در دیدار رسمی سفرا با رییس جمهوری ایران نشان می‌دهد تا به رسمیت شناختن آنان به عنوان دولت زمان چندانی باقی نمانده است. اما آیا ایران منتظر اقدام کشورهای دیگر است یا در انتظار واگذاری کرسی افغانستان در سازمان ملل به طالبان یا تحقق چند شرط اولیه خود در مذاکرات قبل از بازگشت آنان به قدرت و این موارد: مراعات حقوق شیعیان، همکاری نکردن با ضد‌انقلاب و پایگاه ندادن به آنان، همکاری با ایران در مبارزه با قاچاق مواد مخدر، حقابه هیرمند و مقابله نکردن با زبان فارسی و  دوری از اسراییل. (البته اگر دولت اصلاحات یا اعتدالی بر سر کار بود می‌شد تحصیل دختران افغان را نیز مطالبه کرد).

   تا اینجا طالبان به دو مورد خاص زبان فارسی و آب هیرمند کاملا بی‌اعتنا بوده. با شیعیان هم مهربان نشده اگرچه شیعه‌کشی را نیز ترویج نمی‌کند ولی موارد دیگر را تا اندازه‌ای رعایت کرده است. عطش و نیاز طالبان برای به رسمیت شناختن اما می‌تواند برگی در دست دیپلماسی ما باشد تا از آنان بر سر زبان فارسی و آب مردم سیستان و بلوچستان امتیاز بگیرد. این که می‌گیرد یا نه به غلظت ایدیولوژی در دستگاه دیپلماسی ما بستگی دارد.
  
    ششم: به چهره نماینده طالبان نگاه کنید. چه تر و تمیز و مرتب شده است. از آن ژولیدگی طالب‌های غارنشین دیگر خبری نیست. اقتضای غار نشینی همان بود و با سفیران نشستن این! پول و قدرت آدم‌ها را متشخص‌تر جلوه می دهد اگرچه غار اصلی در ذهن است و تا از غارهای ذهنی بیرون نیاییم همانیم.

از غارنشینی تا ضیافت رسمی سفیران

   این را هم البته نباید فراموش کرد که طالبان مثل حزب بعث عراق یا سازمان مجاهدین خلق یک گروه و سازمان به معنی متعارف نیست که همه مثل هم باشند بلکه منظور از طالبان - و چنان که افغان‌ها تلفظ می کنند طالب‌ها- یعنی آن دسته از محصلان دروس دینی  در پاکستان که با گرایش های تند سلفی به مجاهدین افغان پیوستند و چون به نسبت مجاهدین بی‌سواد و کم سواد، تحصیل‌کرده به حساب می‌آمدند پس از پیروزی مجاهدین در افغانستان بازی قدرت را از آنان ربودند و با سواد دینی به اضافه خشونت ایدیولوژیک و فریب و پول حاصل از قاچاق مواد مخدر قدرت را از چنگ برهان الدین ربانی و حتی حکمت‌یار به درآوردند و از این رو متنوع و متکثرند. طالبان زر و زور و تزویر را به هم آمیختند و در دور جدید دریافتند زور به تنهایی کافی نیست و سیاست با فریب بیشتر آمیخته تا زور.

  با این حال به طالبان باید به چشم طالب‌هایی نگاه کنیم که یک‌دست نیستند. در سال 88 یک بار از طالبی در هرات پرسیدم چرا با مراجعه به آرای عمومی مخالفید در حالی که خود شما در میان پشتون‌ها پایگاه دارید؟ در پاسخ گفت: انتخابات یعنی این که من و یک بی‌سواد با هم مساوی هستیم در حالی که در قرآن آمده که "آیا آن که می‌داند با آن که نمی‌داند مساوی است؟" پس حق رأی یعنی مساوی دانستن مردم، در حالی که مساوی دانستن امری قرآنی نیست و هر موضوعی که در آن تساوی باشد دینی نیست. چه تساویِ عالِم و عامی باشد ، چه تساوی زن و مرد، چه مسلمان و غیر‌مسلمان". منظور او از عالِم البته مفهوم مذهبی آن بود نه دانشمند در دنیای مدرن. تفسیر او از این آیه نه تکریم علم و توصیه به آموختن که تأکید بر مساوی نبودن مردمان بود و ضرورت اعمال تبعیض میان آنان. البته به آن هم بسنده نکرد و چون طالبان خود را وارث مجاهدین افغان یا همان مجاهدین می‌دانند به آیه مشهور دیگر هم استناد کرد: "فَضَّل‌الله المجاهدین علی‌القاعدین اجرا عظیما". ( مجاهدین را برنشستگان برتری داد). به او گفتم: اما این اجر عظیم در بهشت به شما وعده داده شده در حالی که شما قدرت دنیوی را همان اجر عظیم می‌دانید و به دنبال آن هستید! این را دیگر پاسخ نداد و دستی به ریش بلند خود کشید و لبخند زد.

   هفتم: چون مناسبت 17 مرداد - روز خبرنگار- در ایران شهادت دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی در مزار شریف به دست طالبان و در سال 1377 بوده است علی‌القاعده باید روایت دیگری ساخته شود یا بگویند معلوم شده کار طالب‌ها نبوده است. چون مادام که آن مناسبت برقرار است ذهنیت اصحاب رسانه در ایران درباره طالبان مثبت نخواهد شد و حدس می‌زنم خبرنگار ایرنا وقتی داشته از این جناب عکس می‌گرفته به یاد همکار شهید خود (‌محمود صارمی) افتاده است.

طالبان البته در سال های اخیر انتساب آن جنایت به خود را تکذیب کرده است. (همان طور که در فیلم‌های جنگی دیگر نمی‌گویند عراقی‌ها و بیشتر می‌گویند بعثی‌ها تا به روابط ما با دولت کنونی عراق لطمه وارد نشود شاید 17 مرداد امسال و در روز خبرنگار هم گفته شود مناسبت آن چیز دیگری بوده و خبر نداشتیم یا این طالبان با آن طالبان تفاوت دارد یا در ادامه دست‌کاری‌های تقویمی روز خبرنگار را هم از 17 مرداد به 15 آذر - روز سقوط هواپیمای حامل خبرنگاران در سال 84 - منتقل کنند تا اندک‌اندک تصویر مرحوم علیرضا افشار جای مرحوم صارمی را بگیرد.)

   هشتم: وقتی نمایندۀ طالبانی که با زبان فارسی و تشیع ناسازگارند در ضیافت افطار رییس جمهوری ایران (‌روحانی/ شیعه) شرکت می‌کند این پرسش شکل می‌گیرد که اصول‌گرایی ایرانی چرا در دعوت از سیاسیون هم‌وطن و هم‌مذهب و هم‌زبان یا چهره‌های شاخص ایرانی اما از قومیت‌ها یا با زبان‌های دیگر این اندازه بسته و با نگاه امنیتی عمل می‌کند؟ پاسخ البته قابل حدس است. با عینک قدرت هر کاری که به بقا و تحکیم قدرت یاری رساند مجاز است. همین طالبان اگر تهدید قدرت شود طرد خواهد شد. به نیروهای داخلی اما به چشم کسانی که بخشی از قدرت را مطالبه می‌کنند نگریسته می‌شود نه نیروهای خیرخواه که افکار عمومی را بازمی‌تابانند. با این نگاه با نماینده طالبان نشستن و برخاستن بهتر از چهره‌های سیاسی داخلی است. چون طالبان دنبال کیک قدرت خود است نه کیک قدرت دیگران.

منبع: عصر ایران
شبکه‌های اجتماعی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها