محمدرضا باهنر : میخواستند قتلهاي زنجيرهاي را گردن هاشمی بیندازند
دبیرکل جبهه پیروان خط امام و رهبری معتقد است: در زمان اصلاحات گروهی میخواستند قتلهای زنجیرهای را به گردن مرحوم هاشمیرفسنجانی بیندازند.
ماجراي قتلهاي زنجيره و شائبهها درباره عامليت شخصيتهاي سياسي در آنها بعد از گذشت سالها همچنان ادامه دارد. در آخرين اظهارنظر روز گذشته محمدرضا باهنر گفت: «در دولت اصلاحات توسعه سیاسی مطرح شد و بسیار خوب بود و ادبیات عوض شد ولی چهار سال وقت کشور هدر رفت و دعواهای سیاسی به وجود آمد و اطرافیان دولت علیه آقای هاشمی حرف میزدند و میخواستند قتلهای زنجیرهای را به گردن مرحوم هاشمیرفسنجانی بیندازند».
رد و ايجاب نقش هاشمي در قتلهاي دهه 70 همواره مورد بحث بوده است و درعينحال كه عموم نيروهاي سياسي در سالهاي اخير هاشمي را مبري از قتلهاي دهه70 ميدانند، مقالات افرادي مانند اكبر گنجي همچنان در حافظه تاريخ سياسي وجود دارد. سالها قبل اكبر گنجي در مقاله «عالیجناب سرخپوش و عاليجنابان خاكستري» نوشته بود: «آقای هاشمی میفرمایند در دوره مسئولیت اینجانب، وزارت اطلاعات تمیزترین دوره را داشته است؛ وزارت اطلاعات در دوره من خیلی تصفیه شد، از خیلی چیزها پاک شد».
گنجي در ادامه آورده بود: «این مدعا بههیچوجه با واقعیت انطباق ندارد؛ در دوران هشتساله صدارت آقای هاشمی حدود 80 نفر به وسیله محفلهای اطلاعاتی و به علل سیاسی به قتل رسیدند...». ادعاهاي اكبر گنجي و تنيچند از نيروهاي سياسي در سالهاي دوره نخست دولت اصلاحات عموما با واكنش مثبت نيروهاي اصلاحطلب مواجه شد و درگيريهاي سياسي جناح اصلاحات با اكبر هاشميرفسنجاني به ميزان بسياري بالا گرفت. سالها بعد و با كمشدن حساسيت خبري رخدادهاي دهه 70، بسياري از نيروهاي سياسي درباره موضوع قتلهاي زنجيرهاي زبان به سخن گشودند و جالب اين است كه اكثر آنها نقش هاشمي را در آن قتلها انكار كردند؛ چنانکه چندسال قبل درينجفآبادي در گفتوگویی تأکید کرد: «روح هاشمي هم از قتلهاي زنجيرهاي خبر نداشت. من نمیخواستم این را بگویم، اما اخیرا یکی از بچههای وزارت اطلاعات که آن زمان هم متعرض ما میشد، مصاحبه مفصلی انجام داده و گفته روح مقام معظم رهبری و هاشمی صددرصد از این موضوع مبراست، به وزارت هم ارتباطی نداشت، چهار، پنج نفر بیرون نشسته و برای خود تصمیمی گرفتند اما این موضوع سیاسی شد و پیگیری آن باید طبق مقررات انجام میگرفت و هیچ حرفی در این نیست؛ بههرحال بنده شهادت میدهم که آقای هاشمی مبرا بود».
همچنين چندي پيش نيز صادق زيباكلام گفته بود: «من نمیخواهم آیتالله هاشمی را تبرئه کنم که در فلان موضوع سهمی نداشتند، اما در دهه 70 مشکلاتی به وجود آمد که آیتالله هاشمی در آن مشکلات سهمی نداشت. بهترین تعبیر از قتلهای زنجیرهای را رئیسدولت اصلاحات بهکار برد؛ او قتلهای زنجیرهای را به واسطه عناصر خودسر میدانست و واقعیت هم همین بود. البته آیتالله هاشمی هم باید پاسخگو باشند».
قتلهاي زنجيرهاي پروندهاي ناظر به كشتهشدن تعدادي از نويسندگان و روشنفكران دهه 70 است كه تا كنون بر سر عامليت آن اختلافنظرهايي وجود دارد؛ برخي وقوع آن قتلها را منتسب به بازه زماني دولت سازندگي ميدانند و برخي ديگر آن را منتسب به دورهاي ميدانند كه اصلاحطلبان روي كار بودند اما آنچه در كنار موضوع قتلها شكل گرفت، رقابت سياسي بالاي جناح اصلاحات با هاشميرفسنجاني بود كه در آن سالها باعث نگارش تعداد زيادي مقالات و كتب عليه او شد. درعينحال كه در يك رقابت سياسي، اصلاحطلبان عليه هاشمي به توافقی غيررسمي رسيده بودند، اما با گذشت سالها اغلب نيروهاي اصلاحات به مواضع هاشمي نزديك شدند كه البته تغيير رويكردهاي سياسي هاشميرفسنجاني در چنين وفاقي را نبايد از نظر دور داشت؛ هرچند در ايام اخير مشاهده شد كه اين وفاق آنقدر نيز مستحكم نبوده است؛ چنانكه شخصي مانند موسويخوئيني در گفتوگويي درباره هاشمي انتقادهاي تندي را مطرح كرد تا به ميزاني معلوم شود كه بخشي از اختلافها در نگاه برخي از فعالان سياسي جريان اصلاحات همچنان باقي است.
منبع: شرق
22
پس رهبرشان كي بوده كه اين همه نويسنده راكشتند