رفیقدوست: راننده امام در روز ورود به ایران؛ ممکن بود ماشین را به توپ ببندند
محسن رفیقدوست اولین وزیر سپاه نظام جمهوری اسلامی از روزی برایمان روایت کرد که پشت بلیزر نشست تا امام را از فرودگاه به بهشت زهرا برساند. روزی که ممکن بود حتی ماشین را به توپ ببندند.
* از اول كه به امام پيوستيم، هيچوقت فكر نميكرديم انقلاب شود یا حكومت دست ما بيفتد یا وزير و رئيس شويم. اما حركت در مسير امام را تكليف شرعي و خودمان را مامور به وظيفه ميدانستيم نه مامور به نتيجه. يعني خيليها ميگفتند ممكن بود آن روز ماشين را به توپ ببندند همان حرفي كه در مورد هواپيما ميزدند. بالاخره خطر داشت. بعدها كه از من سؤال كردند ديدم از وقتي قرار شد راننده امام شوم تا وقتي در بهشت زهرا بيهوش شدم به تنها چيزي كه حتي يك ثانيه هم فكر نكرده بودم اين است كه اين كار خطر دارم.
* سران نهضت آزادي به قم براي ملاقات امام آمدند. در منزل امام بوديم، مرحوم خلخالي به امام گفتند رهبران نهضت آزادي آمدهاند و ميخواهند با شما ملاقات كنند. امام فرمودند بفرمايند. گفتند ملاقات خصوصي ميخواهند امام گفتند من ملاقات خصوصي ندارم. اينكه به آقاي صباغيان ميگويند از ماشين پياده شود به این خاطر بود که ايشان به يك جريان فكري منتسب است. امام ميخواست از اول كسي خودش را نزديكتر از ديگران به او نداند. نه اينكه قصد خاصي از اين كار داشته باشند.
* امام آقاي مهندس بازرگان را به نخستوزيری منصوب كنند با ايشان شرط كردند كابينه حزبي تشكيل ندهد. افراد خوبي كه بتوانند جاهاي خوبي را اداره كنند اما نبايد از نهضت آزادي باشند ولي ايشان يا نميتوانست يا نخواست غير از اين عمل كند. شخصا هيچوقت لفظ منحرف را براي جبهه آزادي نميپسندم، معتقدم نهضت آزادی گروهی غيرانقلابي بودند كه توان دويدن مثل امام و مردم را نداشتند.
* در بهشت زهرا براي من چند دقيقهاي كه با امام جدل ميكردم يكي از سختترين زمانهاي تاريخ عمرم بود. ايشان ميگفتند در ماشين را باز كن و من ميگفتم باز نميكنم. امر ايشان به من واجب بود اما اگر در را باز ميكردم ممكن بود به ايشان لطمه بخورد لذا خواهش ميكردم، گريه ميكردم و همان زمان به حضرت زهرا متوسل شدم و خدا هم برايمان كمك فرستاد.
* آیت الله هاشمی تجملگرا نبود. بهتر است اصحاب رسانه همين الان از زندگي ايشان فيلم تهيه كنيد. آدمي كه از اول ثروتمند بود و هيچ وقت محتاج ديگران نبود و دارايي او بعد از انقلاب به مراتب كمتر از دارايياش در قبل از انقلاب بود. ما با ایشان در شركتي شريك بوديم. ايشان بخش كمي از سهمش در شركت را به فرزندانش و بقيه را به طلاب بخشيد. كمكم طلبهها را خانهدار كرد. ايشان فرد بسيار خيري بود و از ما كه ادعاي خيربودن داشتيم جلوتر بود.
* هویدا شروع كرده بود مثل فردوست ميخواست مطالبي را بگويد. آنهايي كه در اعدام هويدا عجله كردند ميگفتند دولت موقتيها ميخواهند كاري كنند كه هويدا اعدام نشود درحالیکه بايد اعدام شود. میکنیم اگر فردوست فوت نميكرد دستگاه حالا حالاها او را اعدام نميكرد شايد اصلا اعدام نميكرد. كتاب خاطراتش واقعا خيلي به دردبخور است.
منبع: خبرآنلاین
15