روزنامه هم میهن درباره بیانیه‌ جبهه اصلاحات:

بدترین ایراد بیانیه‌ این بود که تندروهای به‌ حاشیه‌رفته را دوباره در مقام طلبکار و مدعی به میدان آورد

بدترین ایراد بیانیه‌ جبهه اصلاحات این بود که تندروهای به‌حاشیه‌رفته را دوباره در مقام طلبکار و مدعی به میدان آورد.

 بدترین ایراد بیانیه‌ این بود که تندروهای به‌ حاشیه‌رفته را دوباره در مقام طلبکار و مدعی به میدان آورد

 روزنامه هم میهن نوشت: تندروهایی که خود را هسته سخت نظام و پرچمدار گفتمان رسمی می‌دانستند، در ۱۵ماه اخیر مسیر اضمحلال را طی می‌کردند و هیچ حرف درست و حسابی برای اقناع حتی طرفداران منفعل خود نداشتند. طرفدارانی که به‌شدت سرخورده و ناامید هستند و احساس می‌کنند که فریب خورده‌اند. وعده‌های آخرالزمانی داده‌شده به آنها نه غلط بلکه دروغ و توخالی از آب درآمد. به همین دلیل، اتفاق‌نظر هست که باید از این وضع عبور کرد و طرحی نو در انداخت.

 این رویکرد به مذاق تندروهای بی‌منطق خوش نمی‌آید. آنان نه می‌توانند از راهبرد منتهی به شکست خود دفاع کنند و نه قادرند که راهبرد منطقی و معقولی را اتخاذ کنند. دنبال گذشت زمان هستند، بلکه فرجی حاصل شود. این وضعیت موجب شده که آنان لایه نرم‌افزاری قدرت را به‌کلی از دست بدهند. لذا فقط متکی به سخت‌افزار شده‌اند.

سخت‌افزار قدرت مثل چاقویی است که دسته ندارد. هر چقدر هم تیز باشد، دست صاحبش را هم بیشتر می‌بّرَد. قدرت نرم‌افزاری هم مثل دسته‌ای است که تیغه ندارد.

اکنون میان این دو لایه قدرت فاصله زیادی است. منتقدان قدرت نرم‌افزاری را در اختیار دارند. تندروها نیز بخش‌هایی از قدرت سخت‌افزاری را مهار می‌کنند و در میدان عمل هیچ ایده و طرح روشنی ندارند. نه قدرت دفاع از گذشته و شعارهای آن را دارند و نه جرأت و شهامت پا گذاشتن در مسیر جدیدی که خیر و صلاح مردم و کشور را تأمین کند. مترصد این هستند که ببینند دیگران چه می‌گویند تا با اتکا به سخت‌افزار قدرت خود به او حمله و تهدید کنند و رطب و یابس ببافند؛ درحالیکه هنوز چاقویشان دسته‌ای ندارد، تازه از بُرندگی آن هم کاسته شده است.

متاسفانه بدترین ایراد بیانیه‌ای که به نام جبهه اصلاحات منتشر شد، این بود که تندروهای به‌حاشیه‌رفته را دوباره در مقام طلبکار و مدعی به میدان آورد. کسانی که به لانه‌های کوچک خود خزیده بودند، اکنون با پوشیدن پوست شیر و با غرش هَل‌مَن‌مبارز می‌طلبند و با هر نقدی که راهبرد شکست را به پرسش بکشد، مخالفت می‌کنند.

مشکل امروز کشور اظهار بیان و موضع از سوی منتقدان و سیاسیون نیست؛ حتی اگر این مواضع اشکال داشته باشد. مسئله اصلی این است که برخلاف گذشته جناح حاکم هیچ ایده‌ای ندارد. گرچه اغلب مردم و فعالان با ایده‌های پیشین آنان نیز مخالف بودند و آنها را تصوراتی خام و به زیان کشور و مردم می‌دانستند و همه اینها نیز در عمل ثابت شد  ولی حداقل این حُسن را در گذشته داشتند که چیزی می‌گفتند که قابل‌فهم بود.

اکنون مشکل این است که نه چیز روشنی دارند که عرضه کنند و اگر هم چیزی بگویند، سر و ته آنها به هم نمی‌خواند. لذا فقط منتظرند دیگران چیزی بگویند که باب میل آنان‌ نباشد و به آن حمله کنند. متاسفانه دیگران هم این پاس را به آنان‌ می‌دهند.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید