قسم مسعود یا لایحه صیانت؟!/ پزشکیان واقعا «صدای بیصدایان» است؟
«هرچند «کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش» و جایی برای اندرز نیاکان باقی نمانده، در این ورق از «مسعودنامه» شما را ارجاع میدهم به نامه انوشیروان دادگر، پادشاه بزرگ ساسانی، به پسر و جانشین خود، هرمز.»

صادق زنگنه، کارشناس سیاسی، در شرق نوشت: «به آزادی برمیگردم، چون دیدهام مداخلههای نابجا و فراقانونی که گاه موجب وهن اسلام و انقلاب و نظام و نادیدهگرفتن شأن و کرامت انسان و اجتماع شده است. زنان و جوانان و صاحبان اندیشه و دانش و فرهنگ و هنر و اقوام و پیروان مذاهب و سرمایهگذاران و کارآفرینان هریک به گونهای خواستار اصلاح و بهبود وضع موجودند. ایران را نمیتوان به یک رنگ درآورد و نسلها و خواستههای نو را نمیتوان نادیده گرفت.
من متعهدم که به اعتماد شما خیانت نکنم؛ شما به من رأی دادید چون گفتم: در همهجا راست گفتهام و دروغ نمیگویم؛ از هیچ امتیاز ویژهای بهره نگرفتهام و به هیچ فسادی میدان نمیدهم. گفتم: زمام اداره و اصلاح امور را برای احقاق حقوق ملت و رفع تبعیضها و بیعدالتیها به قانون و امر کارشناسی و خرد جمعی میسپارم. گردنم همچنان در گرو این گفتههایم است و از این پس هم میثاقم با شما پایبندی به این رأی شما برای ایران خواهد بود. پس از انتخاب هم هرجا دیدید از مسیر اخلاق و انصاف و قانون یا پیگیری خواست شما خارج شدم، با مطالبه و انتقاد و اصلاح مرا به موضع حق و عدل برگردانید».
آقای پزشکیان این بخشی از بیانیه انتخاباتی شماست. بجاست که یک بار دیگر آن را بخوانید و ببینید که تاکنون چقدر به آن وفادار بودهاید! شما در این بیانیه اعلام کردهاید «صدای بیصدایان» هستید. اما چگونه؟ با فیلترینگ یا با لایحهای که برای «مقابله با محتوای خبری خلاف واقع در فضای مجازی» دودستی تقدیم مجلس کردید؟ شما با این کار صدای آنها را که صدا داشتهاند هم مسدود کردید، چه برسد به «بیصدایان».
هرچند «کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش» و جایی برای اندرز نیاکان باقی نمانده، در این ورق از «مسعودنامه» شما را ارجاع میدهم به نامه انوشیروان دادگر، پادشاه بزرگ ساسانی، به پسر و جانشین خود، هرمز.
حکیم طوس این نامه را چنین نقل میکند: شنیدم کجا کسری شهریار/ به هرمز یکی نامه کرد استوار / تو بیدار باش و جهاندار باش/ خردمند و راد و بیآزار باش/ به دانش فزای و به یزدان گرای/ که اویست جان تو را رهنمای / که نادان فزونی ندارد ز خاک/ به دانش بسنده کند جان پاک / به دانش بود شاه زیبایتخت/ که داننده بادی و پیروزبخت/ مبادا که گردی تو پیمانشکن/ که خاک است پیمانشکن را کفن / به بادافرهِ بیگناهان مکوش/ به گفتارِ بدگوی مسپار گوش / به هر کار فرمان مکن جز به داد/ که از داد باشد روان تو شاد / زبان را مگردان به گِرد دروغ/ چو خواهی که تخت تو گیرد فروغ
در این اندرزنامه، انوشیروان یک منشور حکمرانی آرمانی را برای پسرش ترسیم میکند که اساس آن بر خردمندی و دانشاندوزی استوار است. این دانش باید در عمل به برقراری عدالت و دادگستری مطلق منجر شود. در کنار اینها، دو اصل اخلاقی وفای به عهد و راستگویی، ستونهای اعتماد عمومی و مشروعیت حکمرانی را میسازند؛ زیرا پیمانشکنی، فروغ دولت را به خاموشی کشانده و آن را به نابودی میکشاند. در مجموع، این اصول یکدیگر را تکمیل کرده و راهنمایی کامل برای یک دولت پایدار، محبوب و پیروزبخت را ارائه میدهند.
نه. پزشکیان فقط یک واسطه است.