جزئیات پرونده ۲ جنایت به خاطر زن فراری
پرونده ۶ مرد که برای به دست آوردن زنی دو مرد افغان را به قتل رساندند، یکی از پروندههای پیچیده تاریخ جنایی ایران است.

این پرونده در سال ۱۳۸۵ تشکیل شد و تحقیقات پلیسی راز دو جنایت هولناک را برملا کرد.
قاضی رضوانفر، نماینده وقت دادستان تهران، در جلسهای که در دادگاه کیفری استان تهران برای رسیدگی به این پرونده تشکیل شد در توضیح ماجرا گفت: اول دیماه ۸۵ حدود ساعت یک بامداد، ماموران کلانتری باقرآباد ورامین به خودرویی که زنی بیحجاب در آن بود مشکوک شدند و بعد از دستور توقف متوجه شدند این زن ثریا نام دارد.
وضعیت ظاهری زن جوان نشان میداد با اراده خودش از خانه خارج نشده، چراکه کفش هم به پا نداشت. مرد راننده وقتی متوجه شد ماموران به او مشکوک شدهاند، پیشنهاد رشوه 300 هزار تومانی به ماموران کرد، اما ماموران قبول نکردند و متهمان به کلانتری منتقل شدند.
رضوانفر ادامه داد: ماموران در بازجویی از ثریا با توجه به لهجهای که داشت دریافتند او از اتاقکی ۱۲متری که احتمالاً دو جسد در آن وجود دارد صحبت میکند. با توجه به مسائل مطرحشده، اتاقک شناسایی شد و ماموران جسد دو مرد به نامهای ستار و عبدالله را در آنجا پیدا کردند. آنها پس از کشف جسد، مرد راننده را که همراه ثریا بازداشت شده بود تحت بازجویی قرار دادند. محمد در اعترافات خود گفت به اتفاق یک افغان و سه ایرانی آنها را به قتل رسانده تا بتواند ثریا را فراری دهد.
نماینده دادستان افزود: با دستگیری پنج متهم دیگر و بازجویی از آنها، دادسرا مجرم بودن آنها را احراز کرد.
محمد، متهم ردیف اول این پرونده، نیز در دادگاه وقتی اتهام مباشرت در قتل عبدالله و آدمربایی به او تفهیم شد، گفت: عبدالله را من نکشتم.
البته میخواستم عبدالله و ستار را اذیت کنم و زن مورد علاقهام به نام ثریا را که یک زن فراری بود با خودم بیاورم، می خواستم با ثریا فرار کنم. روز حادثه هم وقتی من از منزل خارج شدم عبدالله زنده بود و نمیدانم چه کسی او را کشت.
او ادامه داد: وقتی غلام همدستم در را باز کرد به داخل منزل رفتم، دهان عبدالله را بستم و ثریا را با خودم بیرون آوردم و دیگر متهمان یعنی غلام، مهدی و عباس او را کشتند. البته اگر دادگاه مرا محکوم کند، حتماً دیه را میپردازم.
سپس حامد، متهم ردیف دوم، در جایگاه حاضر شد تا در برابر اتهام معاونت در قتل عمدی عبدالله و آدمربایی از خود دفاع کند. او گفت: عباس یکی از دوستانم به من گفته بود ثریا همسر محمد مدتی است که در خانه پدریاش به سر میبرد و پدر ثریا اجازه نمیدهد آنها با هم زندگی کنند. او از من خواست برای کمک به محمد و بردن ثریا همراهشان باشم. من نمیدانستم ماجرا چیست و برای کمک به او رفتم.
او در توضیح روز حادثه گفت: وقتی غلام در را باز کرد همگی وارد خانه شدیم. من، محمد و کمال سراغ عبدالله رفتیم. عباس، غلام و مهدی- متهمان دیگر- نیز سراغ ستار رفتند. کمال دست، من پا و محمد دهان عبدالله را با دستمال بسته بودیم و سپس محمد، ثریا را برداشت و رفت. از طرفی عباس با روسری دهان و غلام دست ستار را بسته بود و با چاقو به او ضربه میزد. وقتی از خانه خارج شدیم ستار در حال جان دادن بود.
در ادامه قاضی عزیزمحمدی «کمال» ۲۳ساله را فراخواند و با استناد به کیفرخواست صادره اتهام معاونت در قتل «عبدالله» و معاونت در آدمربایی را به او تفهیم کرد که متهم در دفاع از خود گفت: من فقط پای عبدالله را با طناب بستم، محمد پارچه را در دهان او کرده بود. ما قصد کشتن کسی را نداشتیم.
سپس قاضی عزیزمحمدی عباس ۲۶ساله را فراخواند و با استناد به کیفرخواست صادره اتهام مباشرت در قتل عمدی «ستار» و معاونت در آدمربایی را به او تفهیم کرد که متهم گفت: اتهامات را قبول دارم. عباس توضیح داد: به من گفته بودند عبدالله و ستار از زن محمد سوءاستفاده میکنند و میخواستیم ثریا را نجات دهیم.
او در تشریح شب حادثه گفت: غلام در منزل را باز کرد و همگی داخل اتاق شدیم، من و غلام و مهدی به سراغ ستار رفتیم و سه نفر دیگر نیز سراغ عبدالله رفتند، دهان ستار را با روسری بستم تا سروصدا نکند. او ادامه داد: نیت قتل نداشتیم، اگر نیت کشتن داشتیم مجهز میرفتیم تا موضوع زود تمام شود.
در جریان درگیری غلام با چاقو قصد کشتن ستار را داشت که من به او سیلی زدم و گفتم ما برای کشتن نیامدهایم. محمد روی سر عبدالله نشسته بود و حامد و کمال دستوپای او را بسته بودند.
قاضی سپس غلام ۲۲ساله را فراخواند و اتهام معاونت در قتل عمدی ستار و معاونت در ربودن ثریا و ایراد جرح به مقتول در زمان حیات را به او تفهیم کرد که متهم گفت: من اتهامات را قبول ندارم و تاکنون تحت فشار به اتهامات انتسابی اقرار کردهام. غلام خطاب به قضات گفت: من هیچیک از این متهمان را نمیشناسم و در قتل نقشی ندارم.
بعد از آن، قاضی عزیزمحمدی مهدی ۳۵ساله را فراخواند و اتهام معاونت در قتل عمدی ستار و آدمربایی را به او تفهیم کرد که متهم گفت: تحت فشار اقرار کردم.
او نیز در تشریح حادثه گفت: از باغ میبد همگی با هم به سمت محل حادثه حرکت کردیم. غلام در را باز کرد اما من داخل منزل نرفتم. این متهمان قصد دارند تمام تقصیرها را به گردن من بیندازند. متهم افزود: طبق قرار قبلی قرار بود دستوپای عبدالله و ستار را ببندیم و ثریا را فراری بدهیم تا او به همراه محمد و غلام برود.
او ادامه داد: من پشیمانم که چرا گول چنین رفقایی را خوردم. نمیدانم محمد با چه هدفی ما را بدبخت کرد و به ما گفت این زن آشنای من است و عبدالله و ستار او را دزدیدهاند و میخواهیم او را با خود ببریم. نمیدانم چه دشمنیای با من داشتند که این بلا را سرمان آوردند.
رسیدگی به این پرونده در نهایت با صدور حکم برای متهمان به پایان رسید.