زنم، فرزندمان را نمیخواهد؛ طلاق میگیریم
سالار و همسرش قصد جدایی از هم را دارند. درخواست طلاق را سالار داده است. او برای اعتمادآنلاین از دلایل طلاق میگوید.

او از دلایل طلاق میگوید.
*چند سال با همسرت زندگی کردی؟
ما ۱۳ سال است ازدواج کردهایم.
*در این مدت مشکلی نداشتید؟
نه. ما خیلی هم خوشحال زندگی میکردیم.
*پس چرا تصمیم به طلاق گرفتید؟
یک روز به خانه آمدم و دیدم همسرم پسر معلولمان را کتک زده است. از آن روز دیگر نتوانستم همسرم را ببخشم.
*فکر نمیکنی با کمی صبر و حوصله موضوع حل میشد؟
نه. چون وقتی اعتراض کردم، همسرم گفت بچه را به بهزیستی بسپار! این حرف من را نابود کرد.
*چرا همسرت نمیخواهد از بچه مراقبت کند؟
من دوست داشتم بچه داشته باشم. همسرم دوست نداشت. وقتی من اصرار کردم و بچهدار شدیم، بچه معلول شد. همسرم هم بچه را دوست ندارد. وقتی دیدم او را کتک میزند، بسیار ناراحت شدم. حالا هم توافق کردهایم از هم جدا شویم.
*تنهایی چطور از بچه مراقبت میکنی؟
برایش پرستار میگیرم. کارم طوری است که میتوانم از شرکت دورکاری بگیرم و پیش بچه باشم.
* معلولیت بچه در چه حدی است؟
او فقط قدرت راه رفتن ندارد. بچه بسیار باهوش و دوستداشتنیای است.
*همسرت رضایت داده است؟
او میخواهد پی زندگی خودش برود. معلوم است راضی است.