روایت زندگی شهید علی هاشمی ؛

سردار هور طراح عملیات خیبر و بدر/ شهید سلیمانی تنها یار خانواده شهید

طی یازده ماه کار شناسایی در هـور توسط شهید هاشمی عملیات خیبر و بدر طراحی شد. ثمره عملیات خیبر تصرف دو جزیره شمالی و جنوبی مجنون بود که دارای ۵٨ حلقه چاه نفت بود.

سردار هور طراح عملیات خیبر و بدر/ شهید سلیمانی تنها یار خانواده شهید

شهید علی هاشمی ملقب به سردار هور دانشجوی دندانپزشکی بود که به جبهه رفت.

شهید علی هاشمی   متولد دی ماه 1340 در اهواز فرمـاندهی سپـاه امـام جعفـرصـادق ، فرمـاندهی قـرارگـاه نصـرت،فرمـاندهی سپـاه سوسنگـرد و فرمـاندهی تیـپ ٣٧ نـور را در کارنامه دانشگاه جبهه خود دارد .

علی در سال 1367 در جزیره بید مجنون به شهادت می رسد ولی بعد از 22 سال گمنامی در آرامستان بهشت آباد اهواز آرام میگرد .

طی یازده ماه کار شناسایی در هـور توسط شهید هاشمی عملیات خیبر و بدر طراحی شد. ثمره عملیات خیبر تصرف دو جزیره شمالی و جنوبی مجنون بود که دارای ۵٨ حلقه چاه نفت بود.

دانشگاه جبهه

قبل از انقلاب دیپلم گرفت. در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته دندان پزشکی قبول شد. شرایط بورسیه اش فراهم شده بود که جنگ که شروع شد، تحصیل را رها کرد و راهی جبهه شد. آنقدر ماند تا هم به وظیفه اش عمل کرده باشد و هم در کنکور الهی شرکت کرده باشد.

 

با دو تا نون سپاه ورشکست نمیشه!

خاطره همسر شهید از روحیه او جالب توجه است ؛ در این خاطره آمده است ؛

یک روز صبح که طبق معمول عازم منطقه جنگی بود، پرسیدم: شب برای شام هستی؟ گفت: باخداست، کاری نداشتم حتما می آیم. برای اولین بار گفتم : آمدی نان هم بگیر.

با لبخندی گفت: اگر یادم ماند، چشم.

تا ساعت 12شب منتظر ماندم بالاخره با دو، سه تا نان سرد آمد

گفتم: این ها را از کجا گرفتی؟

گفت:جلسه طول کشید و این نان ها را از سپاه آورده ام، یادت باشد به جای آن ها نان ببرم.

به شوخی گفتم : با این دو سه تا نان که سپاه ورشکست نمی شود.

گفت: موضوع این نیست. موضوع بیت المال مسلمین است که باید رعایت کنیم.

 

بی رنگ و بی ریا

شنیدن روایت یکی از همرزمان شهید هاشمی از بی ریا بود او درس آموز است. در این روایت آمده است ؛  برای عملیات ناامن کردن جاده خندق پرسیدن چند نفر نیروی تخریب می خواهی؟

گفتم: حداقل چهار نفر.

چهار نفر را حاضر کرد.

پرسیدند:چه موقع شروع کنیم؟

گفتم: حاج علی باید بگوید

گفتند:کدوم حاجی؟

باتعجب گفتم : کی شما را تا اینجا آورد؟

گفتند: یک پسر جوان با یک وانت خاکی رنگ، مثل خوده ما بسیجی بود. انگار ماموریت داشت. چون هر پاسگاه و هر دژبانی او را می دید، بفرما می داد. ما هم راحت اومدیم تا اینجا.

گفتم:او خود حاج علی بوده...!

و آنها را رها کردم. حاج علی آنها را مثل یک راننده آورده بود

 

بیت المال

دوست شهید از حساسیت وی نسبت به رعایت بیت الملل نیز شنیدنی است . در این روایت آمده است؛

سال 67 جزیره مجنون بودیم

دشمن پاتک زد جزیره رو ازمون بگیره

درگیری شدیدی ایجاد شد

دشمن رو سر بچه هامون گاز سیانور پاشید

بچه های لشکر کبود و خشک شدن از شدت سیانور عین هیروشیما

توی اون درگیری علی هاشمی منو کشید کنار

گفت باید بری اهواز، من مخالفت کردم

ولی با اصرار فراوان علی قبول کردم

گفتم حالا برای چه کاری باید برم؟

گفت آبگرمن خونمون برای سپاهه

برو اونو در بیار تحویل سپاه بده

من اون روز رفتم و کاری که گفت رو انجام دادم وقتی برگشتم دیگه علی هاشمی رو ندیدم تا 22 سال بعد

احترام به همسر

همسر شهید از احترام زیاد وی به  خود روایت می کند؛ رابطه همسرم با من بسیار خوب بود و همیشه با احترام زیاد با من برخورد می کرد به خصوص در حضور فرزندانمان. هیچ وقت به اسم کوچک مرا صدا نمی زد و همیشه در همه جا با گفتن حاج خانم مرا صدا می زد و یادم نمی آید که یک بار با صدای بلند صحبت کرده باشد و اگر اشتباهی از من یا خانواده اش می دید جلوی جمع خانوادگی مطرح نمی کرد و در جای خلوت نصیحت مان می کرد.

 

22 سال اتهام جاسوسی و خیانت!!

بعد از عملیات که اثری از علی هاشمی نبود

حدس میزدند او توسط عراقی ها اسیر شده باشد.

و از آن روز نام علی هاشمی جزء اسامی ممنوعه شد تا مبادا تحت فشار احتمالی قرار بگیرد و توجیهاتی در اون زمان مطرح کردند.

برداشت خانواده اینطور است که دوستان علی از او دفاع نکردند.

آنهایی که سال ها از او شناخت داشتند و میدونستند علی نمیتواند جاسوس و خیانت کار باشد.

همین مهجوریت هم باعث شد خانواده شهید هیچ جایگاهی نداشته باشند

تصور کنید بیش از آنکه به شهیدشان که همسر، پدر و فرزندشان محسوب می‌شد احترام گذاشته شود، نسبت به او یک بدبینی وجود داشت که خانواده‌اش را بسیار آزار می‌داد. خیلی از این نگاه‌ها عذاب کشیدند.

ولی تنها یک نفردر آن دوران هوای خانواده شهید را داشت . ایشان یکی از فرمانده‌های ارشد جنگ بود که برای ۲ عملیات بزرگ طراحی و جمع‌آوری اطلاعات کرده بود. ولی به‌نسبت این جایگاه، بعد از شهادت و در این ۲۲ سال چه در افکار عمومی و چه در سازوکارهای رسمی خانواده شهدا، هیچ جایگاهی نداشت.

به گفته خانواده شهید تنها فردی که در آن سال‌ها بهشون سر می‌زد، سردار شهید

حاج قاسم سلیمانی بود. همیشه با شجاعت، انصاف، مرام و معرفت به این خانواده سر می‌زد و هوای‌شان را داشت.

بعدها که مشخص شد علی هاشمی شهید شده است، همه پای کار آمدند که دیگر اهمیتی نداشت!!

گمنام ترین سردار

نحوه شهادت شهید علی هاشمی نیز روایتی متاثر کننده دارد که از زبان همرزم شهید بخوانید ؛ علت این گمنامی نامشخص بودن شهادت وی در آخرین روزهای سقوط جزیره شمالی عراق از جزایر خیبر است. وی تا آخرین لحظات مقاومت کرد، و تنها زمانی که در قرارگاهش جز 15 نفر کسی نمانده بود و چون من مکرر توصیه می کردم که جای مقاومت نیست، تصمیم گرفت به عقب برگردد، دشمن در سه راهی جاده جزیره شمالی با هلی کوپتر نیرو پیاده می کند، و در نتیجه آنها کاملا محاصره می شوند، از آن 15 نفر 2 نفر اسیر شدند که بعدها آزاد شده و به کشور برگشتند. علی هاشمی و 3 نفر دیگر مفقودالاثر شدند، و بقیه هم خود را به آب و نیزار ها زده و به ایران بازگشتند.

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید