روایت زندگی شهیدی که 35 سال خانه نشین بود؛
از شوخ طبعی های شهید آملی تا عبادات های شبانه روزی
همسر شهید حاج سید حسین آملی ، دلیل خوشبختی خود را پاک زندگی کردن شهید میداند.

شهید حاج سید حسین آملی از جمله شهدایی است که 35 سال را با عوارض جانبازی سپری کرد و در 29 فروردین 1398 به فیض شهادت نایل آمد .
شهید حاج سید حسین آملی متولد 1344 در ساری بود. در سال 1363 در مریوان کردستان قطع نخاع گردنی می شود و پس از 35 سال در بیمارستان امام خمینی ساری بر اثر درد و رنج ناشی از جانبازی به شهادت می رسد و در مزار امامزاده یحیی آرام می گیرد.
شهیدی که شوخ طبع هایش فراموش نمی شد
همسر شهید در بیان خاطرات وی به شوخطبعیهایش اشاره می کند و می گوید؛ هر وقت میخواست به من بگوید که یک لیوان آب میخواهد، وقتی میدید من به خاطر کارهای خانه و بیرون و ... خستهام چون مسئولیت کارهای زیادی در زندگی با من بود، میگفت که حاج خانم، شما میدانی اگر یک لیوان آب به شوهرت بدهی، چه ثوابی در انتظارت است و بهشت بر شما واجب میشود؟ بهشت را دوست نداری؟ این مسئله را یک جوری میگفت که خستگی از تنم بیرون میرفت و با رضایت قلبی بلند میشدم و برایش آب می بردم. با این اخلاق و شوخ طبعیهایش، نمیگذاشت که خستگی به تن من بماند.
زندگی پاک شهید دلیل خوشبختی همسر
وی با بیان اینکه بیشتر اوقات زندگیمان را در بیمارستان بودیم، ادامه می دهد: بیشتر اوقات زندگیمان را در بیمارستان بودیم، چه در تهران و چه در ساری. هر وقت ما میرفتیم بیمارستان شاید ۲ تا ۳ ماه هم طول میکشید. بارها ایشان تبولرز میگرفت و باید سریع منتقل می شد به بیمارستان، سنگ کلیه هم داشت. یکی از پاهایش را بهخاطر جراحت و دیگری را بهخاطر دیابت از دست داد. بعدها، مثانه و کلیهاش هم از کار افتاد.به علت مجروحیت جنگی گهگاهی که حالشان به وخامت میرفت، باید خودمان با قاشق غذا را در دهانشان میگذاشتیم و خودش قادر به این کار نبود.
همسر شهید حاج سید حسین آملی ، دلیل خوشبختی خود را پاک زندگی کردن شهید میداند. او می گوید؛ شهید قبل از هر چیزی خود را از آلودگی و پلیدی حفظ میکرد و زندگی معنوی خوبی داشت.
روایت همسر شهید از زندگی معنوی وی جالب توجه است . وی در این باره می گوید؛ شهید آملی، معمولا نیم ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شد و با وجود شرایط خیلی سخت و مشکلات جسمیاش، عاشقانه نماز میخواند. ایشان همیشه روی سینه بود و سجده رفتن برایش خیلی سخت بود ولی با همین شرایط، سجدههای طولانی داشت. من معلم هستم و بارها قبل از رفتن به سر کار، به من میگفت که حاج خانم، اول من را رو به قبله قرار بدهید تا اگر به هردلیل دیرآمدید، نماز اول وقت من قضا نشود. همیشه هم نمازش اول وقت بود.
همسر شهید آملی در خصوص انجام عبادت این شهید در جریان سفر هایش اینگونه ادامه می دهد؛ بارها پیش میآمد موقع نماز در خودرو بودیم، می گفت که همینجا توقف کنیم تا نمازم را بخوانم. در خودرو، صندلیها را برداشته بودیم تا یکطوری شبیه آمبولانس بشود. ایشان را با تخت داخل ماشین قرار میدادیم. از اذان صبح و نماز تا ساعت ۸ صبح به اعمال بعد از نماز و تعقیباتش مثل ادعیه مثلا زیارت عاشورا که همیشه با صد لعن و سلام و ... میخواند، مشغول می شد. واقعا در معنویات خیلی مقید بود و همیشه به من میگفت که این مسائل را از دیگران مخفی کن و به کسی دربارهاش نگو. من هم تا زمانی که زنده بود، در این باره به کسی چیزی نمیگفتم. زبانم از بیان حالات معنوی او از آن نظر که شهید در شبانه روز ساعات زیادی را حداقل ۱۶ ساعت رو به قبله در سجده میماند، قاصر است.»
روایت شب شهادت
همسر شهید آملی در بیان خاطره شب شهادت وی ادامه می دهد؛ شبی که فردایش ایشان دیالیز داشتند و حال مناسبی نداشتند از دوستان مدافع حرم به منزل ما آمده بودند. شهید کنار مهمانها بگو بخندی داشتند که گویی بیمار نیستند و بعد از رفتن دوستانشان از ایشان پرسیدم مگر حال شما بد نیست و درد ندارید، گفتند: «دلم نیامد بچهها با دیدن ناراحتی من ناراحت شوند و با ناراحتی از پیشم بروند.
آن شب آخرین شب زندگی با هم بودنمان بود و مدام از خواب بیدار میشدند. شهید لیوانی مدرج داشت چون دیالیزیها نباید زیاد آب بخورند. ایشان هر بار با درخواست آب به مقدار ۵ سیسی و ۱۰ سیسی، از خواب بیدار میشدند و تا صبح به همین منوال میگذشت. یادم هست با شرمندگی به من گفته بود که خانم ببخشید مدام بیدارت میکنم که من گفتم این چه حرفی است، ما داریم با هم زندگی میکنیم. صبح ۲۹ فروردین سال ۹۸ که ایشان را برای دیالیز به بیمارستان بردیم، دیگر بدنشان حین دیالیز دوام نیاورد و به کما رفت و به درجه رفیع شهادت نایل آمدند.