نقش پوزیتیویسم ایرانی در عملکرد حوزه و دانشگاه

استاد دانشگاه شهید بهشتی در دومین نشست هم اندیشی همکاری حوزه و دانشگاه گفت: آنچه از پوزیتیویسم در ایران می‌توان دید، اصل دوم پوزیتیویسم و ارزش آزاد بودن علم است.

نقش پوزیتیویسم ایرانی در عملکرد حوزه و دانشگاه

به مناسبت ۲۷ آذر روز وحدت حوزه و دانشگاه و در سالروز شهادت آیت الله مفتح، دومین نشست هم اندیشی همکاری حوزه و دانشگاه با حضور اساتید مطرح حوزه و دانشگاه برگزار شد.

جمیله علم‌الهدی، استاد دانشگاه شهید بهشتی، در این نشست درباره نقش پوزیتیویسم ایرانی در عملکرد حوزه و دانشگاه به ارائه سخن پرداخت و گفت: پوزیتیویسم ایرانی با پوزیتیویسم به معنای عمومی خود، تفاوت‌هایی دارد و اگر دو اصل مهم پوزیتیویسم را در نظر بگیریم که یکی تمرکز بر روش‌های تجربی و دوم بحث ارزش آزاد بودن علم است، این مورد دوم در ایران بیشتر تأثیرگذار بوده است. روان شناسی در ایران رشد خوبی داشته است، اما یک آزمایشگاه روانشناسی تجربی نداریم. مطالعات تجربی دشوار هستند و شاید با سرعتی که ما در دانشگاه‌ها داریم و دانشجویان را وارد می‌کنیم، دشوار است که بتوانیم به این مسئله پرداخت خوبی داشته باشیم.

وی افزود: در رشته‌های غیر علوم انسانی، به نظر می‌رسد که آزمایشگاه‌هایی دارند، اما با این حال بهترین رشته‌های فنی نیز، مهارتی که در کشورهای دیگر تولید می‌شود را مورد استفاده قرار می‌دهند. بنابراین آنچه از پوزیتیویسم در ایران می‌توان دید، اصل دوم پوزیتیویسم و ارزش آزاد بودن علم است. اگر بگوییم اشخاص حاضر در دانشگاه خیلی دین باور هستند، باز هم می‌توانید دانشگاهیان را به چند دسته تقسیم کنید؛ یک گروهی که این ارزش آزاد بودن علم را قبول دارند و تولید علم را فارغ از ارزشهای اجتماعی دنبال می‌کنند.

علم الهدی در ادامه سخنانش اظهارکرد: این‌ها نیز خود دو دسته هستند؛ یکی اینکه ارزش‌های دینی را اهمیت نمی‌دهد و گروه دوم، آن‌هایی هستند که خیلی معتقدند، ولی دقیقاً دین را در امر شخصی خود محترم می‌دانند، یعنی وجوهات شرعی می‌دهند و به مراسم دینی می‌روند، اما در کار حرفه‌ای، خیلی نگران مداخله اعتقاد دینی نیستند و گروه سوم نیز اقلیتی هستند که می‌خواهند باورها و اعتقادات دینی را در امر حرفه‌ای درگیر کنند. این گروه معمولاً تلاش می‌کنند تا در کار حرفه‌ای از آن بنیه دینی کمک بگیرند که تعدادشان نیز زیاد نیست.

این محقق و نویسنده کشورمان گفت: یکسری بحث‌ها مانند علم دینی هست که شاید مورد علاقه این جمع هم باشد، اما تأثیرگذاری آن در گفتمان کلی دانشگاه زیاد نیست، یعنی از این بحث‌ها استقبال می‌کنند، اما در اصل، در فضای گفتمانی دانشگاه خیلی نقش اساسی ندارد. آنچه مهم است اینکه دانشگاه و تا حدی حوزه، به این سمت می‌رود که بر اساس اینکه گزاره علمی را با روش علمی دقیق اثبات یا ابطال کند، به تولید و توزیع دانش دست بزند، یعنی حوزه نیز به این فضا می‌رود که در تولید و توزیع علم مانند دانشگاه، با روش‌های پیشرفته تحقیقی، کار دقیق و درستی انجام دهد.

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: این تفکر پوزیتیویستی، تقریباً به این معناست که علم، همگن و قطعی است، برخلاف دین که به نظر می‌رسد، از ابتدای تربیت دینی در مدرسه، علم را به عنوان فکت آموزش می‌دهند، اما به دین که می رسیم بحث‌های عاطفی و اختلاف نظرهای متنوعی مطرح می‌شود و دانشجویی که در دانشگاه تحصیل می‌کند در مورد علم شکی را به خود راه نمی‌دهد. اینکه دین را همگن تلقی کنیم و علم را نیز همگن بدانیم و بخواهیم بین اینها رابطه برقرار کنیم، ابتدای همه مسائل است. روانشناس از روش تجربی دفاع می‌کند، اما خودش از روش تجربی استفاده نمی‌کند، بلکه پرسش‌نامه‌ای دارد که کمتر بر مشاهدات مبتنی است.

دانشگاه علاوه بر اینکه اندیشمند پرورش می‌داد، روشنفکر نیز پرورش می‌داد و انتظار مارکسیستها این بود که روشنفکر دانشگاهی، پیشرو باشد و تغییراتی ایجاد کند

وی با بیان اینکه چیزی که از پوزیتیویسم ایرانی به ارث رسید، تغییر مأموریتی بود که در حوزه و دانشگاه ایجاد شد، گفت: دانشگاه علاوه بر اینکه اندیشمند پرورش می‌داد، روشنفکر نیز پرورش می‌داد و انتظار مارکسیستها این بود که روشنفکر دانشگاهی، پیشرو باشد و تغییراتی ایجاد کند. تاریخ و تحولاتی که دانشگاه دارد، یک مقدار تاریخ متفاوتی است و در واقع حضور دانشگاه در ایران، مقدار زیادی با حمایت حکومت همراه بوده و با تاریخ حوزه متفاوت است. به این معنا که حوزه، کمتر مورد حمایت حکومت‌های قبلی بوده و بر پایه ارتباطات مردمی کار می‌کرده است، اما اتفاقی که می‌افتد، اینکه مأموریت حوزه نیز گویا تغییر کرده و تحت تأثیر گفتمان پوزیتیویستی که حاکم است و ارتباطی که با دانشگاه دارد این تغییر رخ داده است.

علم الهدی تصریح کرد: در زمانهای گذشته تخصص‌های علمی کم بودند و بنابراین طبقه علما و عوام را داشتیم. طبقه عوام، مشورت‌پذیر بودند و علما راهنمایی می‌کردند، اما اخیراً بعد از گسترش علم، تخصص‌ها نیز متنوع شدند و دیگر دو طبقه عوام و علما را نداریم، بلکه فوق‌تخصص چشم پزشکی داریم که در تربیت و علوم دینی، عوام است، اما توهم عالم بودن نیز دارد. تخصص‌هایی داریم که به جهت تخصص، طرف باسواد است، اما در سایر رشته‌ها عوام محسوب می‌شود، لذا دو طبقه مجزای عوام و علما نداریم، بلکه عالم و عوام بودن در هم رفته و کار را دشوار کرده است.

وی اضافه کرد: تأسیس دانشگاه‌های آزاد و شرکت‌های مجاز آموزشی و مدارس عالی و آموزش مجازی نیز به این دلیل است که مزایای مادی علم مد نظر قرار می‌گیرد، نه فضیلت علم. آنچه که می‌خواهم تاکید کنم، وضعیت حوزه قبل از انقلاب و بعد از انقلاب است. به نظر می‌رسد حوزه، راهبری دیدگاه‌های مردم را عهده‌دار است و این چیزی است که به رشته خاصی محدود نمی‌شود، حتی اغلب فلسفه دانان می‌گویند که فلسفه باید برای زندگی و هستی، معنا تعریف کند، اما این بحث‌ها بین اساتید و دانشجویان فلسفه رد و بدل می‌شود و در مردم تأثیری ندارد، اما حوزه‌ها این توانمندی را داشتند و راهبری اجتماعی می‌کردند و تأثیر اجتماعی می‌گذاشتند.

این استاد دانشگاه در پایان سخنانش تصریح کرد: در تحلیل‌های خود از ملت و رهبر خوب حرف می‌زنیم، در حالی که نقش‌های واسطه‌ای حوزه‌های علمیه بر اینکه بتواند این رهبری را ممکن کند، شاید نادیده گرفته می‌شود، اما این اتفاقی بود که خیلی خوب رقم خورد و در مبارزات سیاسی جلو رفتیم و توانستیم آن مبارزه را داشته باشیم. در مرحله بعد که امام فرمودند نوبت انقلاب فرهنگی است، در اینجا نتوانستیم مانند قبل کار کنیم.

منبع: مهر

66

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها