عددسازی برای انکار «خط فقر»؟ /کمالی: 60 درصد بازنشستگان زیر خط فقر هستند/ 70 درصد حقوق کارگران صرف هزینه مسکن می‌شود

حسین کمالی، دبیرکل حزب اسلامی کار در واکنش به اظهارات سخنگوی دولت درباره خط فقر 6 میلیون تومانی برای هر فرد، گفت: طبق همین معیار دولت، نزدیک به ۶۰ درصد از بازنشستگان تامین اجتماعی که در حال حاضر حداقل حقوق ۱۲ میلیون تومانی دریافت می‌کنند، همگی زیر خط فقر هستند.

عددسازی برای انکار «خط فقر»؟ /کمالی: 60 درصد بازنشستگان زیر خط فقر هستند/ 70 درصد حقوق کارگران صرف هزینه مسکن می‌شود

اعلام رقم ۶ میلیون و ۱۲۸ هزار تومان به‌عنوان خط فقر برای هر نفر در سال 1403 توسط سخنگوی دولت، نه‌تنها موجب تعجب ناظران اقتصادی شد، بلکه موجی از انتقادات را از سوی فعالان حوزه کارگری به‌دنبال داشت. آنچه محل اختلاف است، نه صرفا یک عدد، بلکه مبنای محاسبه آن است. فعالان این حوزه این سوال را مطرح می‌کنند که آیا این رقم بر پایه سبد معیشت واقعی خانوار ایرانی تنظیم شده و هزینه‌های مسکن، درمان، آموزش، حمل‌ونقل و سایر اقلام ضروری در آن دیده شده است؟

آن‌گونه که فعالان صنفی هشدار داده‌اند، رقم اعلام‌شده نه تنها توان بازتاب واقعی معیشت نیست، بلکه خطر پاک‌کردن صورت مسئله فقر را از طریق آمارسازی در پی دارد. بسیاری از منتقدان معتقدند، این رقم نه‌تنها هزینه‌های واقعی زندگی یک فرد یا خانواده را پوشش نمی‌دهد، بلکه موجب نادیده گرفتن بخش زیادی از جمعیت زیر خط فقر، به‌ویژه کارگران حداقل‌بگیر و بازنشستگان تأمین اجتماعی می‌شود.

حسین کمالی دبیرکل حزب اسلامی کار و وزیر کار و امور اجتماعی ایران در دولت‌های ششم، هفتم و هشتم در گفتگویی به این نکته اشاره کرد که «نمی‌توان با تغییر ابزار سنجش یا پایین آوردن عدد خط فقر، واقعیت فقر را از جامعه پاک کرد؛ بلکه راه‌حل در بهبود تولید، افزایش بهره‌وری و رشد درآمدهاست، نه بازی با اعداد و آمار».

مشروح گفتگو  با حسین کمالی دبیرکل حزب اسلامی کار را در ادامه بخوانید؛

***

* آقای کمالی! سخنگوی دولت اخیرا اعلام کرده که خط فقر برای هر نفر ۶ میلیون و ۱۲۸ هزار تومان است، می‌خواستم نظر شما را درباره این آمار بدانم. این رقم بر اساس چه معیاری اعلام می‌شود و آیا این رقم، نمایانگر وضعیت واقعی اقتصاد و معیشت مردم است؟

این مسئله به تعریف دقیق سبد هزینه زندگی بستگی دارد. به اینکه در سبد هزینه‌ای که برای یک نفر یا یک خانواده، چه اقلامی لحاظ می‌شود و چه معیارهایی برای تعیین این اقلام وجود دارد. برای مثال، ممکن است در سبد هزینه، اقلامی مانند نان، گوشت، مرغ، تخم‌مرغ و دیگر مواد غذایی اساسی گنجانده شوند. همچنین، هزینه‌های مسکن، مانند اجاره‌بهای خانه، یا هزینه‌های جانبی نظیر پوشاک، درمان و حتی مسافرت نیز می‌تواند در نظر گرفته شود.

اما در برخی از محاسبات، ممکن است هیچ‌یک از این اقلام در سبد هزینه گنجانده نشود و فقط یک سفره کاملا ساده و حداقلی با ضروریات بسیار جزئی مورد توجه قرار گیرد. در چنین حالتی، ممکن است خط فقر به گونه‌ای تعریف شود که فردی که تنها نان خالی برای خوردن ندارد، فقیر است.

این تفاوت‌های اساسی در نحوه تعریف سبد هزینه، می‌تواند تأثیر زیادی بر محاسبه خط فقر و تبیین وضعیت معیشتی مردم داشته باشد و باعث شود که برخی از اقشار جامعه در محاسبات خط فقر نادیده گرفته شوند یا در دسته‌بندی‌های اقتصادی به درستی جای نگیرند.

* با توجه به نکاتی که مطرح‌ کردید، آیا خط فقر اعلام‌شده از سوی دولت با واقعیت‌های موجود هم‌خوانی دارد؟

خط فقر اگر این گونه که دولت اعلام کرده بخواهد تعریف شود، می‌تواند از همین ۶ میلیون تومان هم کمتر باشد، یا حتی مقادیری مانند چهار میلیون یا پنج میلیون تومان را نیز می‌توان به‌عنوان مرز خط فقر در نظر گرفت. اما اگر منظور از خط فقر، زندگی معمولی باشد و افراد با درآمد پایین‌تر از آن را فقیر فرض کنیم، باید شاخص‌های زندگی معمولی مشخص شود. دولت نیز باید به‌طور شفاف اعلام کند که بر اساس چه معیارها و محاسباتی به این عدد و رقم رسیده است.

دولت باید خط فقر را مطابق با تورم محاسبه کند اما...

* آیا این کاهش در آمارها به دلیل تغییر در معیارها و نحوه محاسبه خط فقر بوده یا واقعاً وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بهبود یافته است؟

اعداد و ارقامی که از چند سال پیش به‌عنوان خط فقر اعلام شده‌اند، با عددی که امسال اعلام می‌شود، تفاوت قابل توجهی دارد. با توجه به تورم بالایی که در سال‌های اخیر به‌وجود آمده و همچنان ادامه دارد، انتظار می‌رود که خط فقر نیز افزایش یابد. اما ظاهرا دولت به جای اینکه خط فقر را مطابق با تورم محاسبه کند، به‌نوعی بر این باور است که تعداد فقرا کاهش یافته است. به نظر می‌رسد که شرایط به‌طور کلی تغییر کرده و آن‌طور که باید، واقعیت‌ها در نظر گرفته نشده‌اند.

60 درصد بازنشستگان زیر خط فقر

نکته دوم این است که با همین معیاری که آقایان اعلام کرده‌اند، یعنی خط فقر برای هر نفر ۶ میلیون و ۱۲۸ هزار تومان در نظر گرفته شده، بر این اساس، برای یک خانواده چهار نفره، تقریبا ۲۴ میلیون تومان باید در نظر گرفته شود. این مسئله نشان می‌دهد که طبق این معیار، نزدیک به ۶۰ درصد از بازنشستگان تامین اجتماعی که در حال حاضر حداقل حقوق ۱۲ میلیون تومانی دریافت می‌کنند، همگی زیر خط فقر قرار دارند.* با توجه به نکاتی که مطرح‌ کردید، آیا خط فقر اعلام‌شده از سوی دولت با واقعیت‌های موجود هم‌خوانی دارد؟

خط فقر اگر این گونه که دولت اعلام کرده بخواهد تعریف شود، می‌تواند از همین ۶ میلیون تومان هم کمتر باشد، یا حتی مقادیری مانند چهار میلیون یا پنج میلیون تومان را نیز می‌توان به‌عنوان مرز خط فقر در نظر گرفت. اما اگر منظور از خط فقر، زندگی معمولی باشد و افراد با درآمد پایین‌تر از آن را فقیر فرض کنیم، باید شاخص‌های زندگی معمولی مشخص شود. دولت نیز باید به‌طور شفاف اعلام کند که بر اساس چه معیارها و محاسباتی به این عدد و رقم رسیده است.

دولت باید خط فقر را مطابق با تورم محاسبه کند اما...

* آیا این کاهش در آمارها به دلیل تغییر در معیارها و نحوه محاسبه خط فقر بوده یا واقعاً وضعیت اقتصادی و معیشتی مردم بهبود یافته است؟

اعداد و ارقامی که از چند سال پیش به‌عنوان خط فقر اعلام شده‌اند، با عددی که امسال اعلام می‌شود، تفاوت قابل توجهی دارد. با توجه به تورم بالایی که در سال‌های اخیر به‌وجود آمده و همچنان ادامه دارد، انتظار می‌رود که خط فقر نیز افزایش یابد. اما ظاهرا دولت به جای اینکه خط فقر را مطابق با تورم محاسبه کند، به‌نوعی بر این باور است که تعداد فقرا کاهش یافته است. به نظر می‌رسد که شرایط به‌طور کلی تغییر کرده و آن‌طور که باید، واقعیت‌ها در نظر گرفته نشده‌اند.

60 درصد بازنشستگان زیر خط فقر

نکته دوم این است که با همین معیاری که آقایان اعلام کرده‌اند، یعنی خط فقر برای هر نفر ۶ میلیون و ۱۲۸ هزار تومان در نظر گرفته شده، بر این اساس، برای یک خانواده چهار نفره، تقریبا ۲۴ میلیون تومان باید در نظر گرفته شود. این مسئله نشان می‌دهد که طبق این معیار، نزدیک به ۶۰ درصد از بازنشستگان تامین اجتماعی که در حال حاضر حداقل حقوق ۱۲ میلیون تومانی دریافت می‌کنند، همگی زیر خط فقر قرار دارند.

علاوه بر این، کارگرانی که حداقل حقوق دریافت می‌کنند نیز در همین وضعیت قرار دارند. مثلا اگر حقوق کارگران ۱۸ درصد افزایش یافته باشد، این افزایش هنوز هم باعث نمی‌شود که بسیاری از آنها از زیر خط فقر خارج شوند. به عبارت دیگر، درصد زیادی از جمعیت شاغل و فعال اقتصادی کشور با وجود این افزایش‌ها، همچنان در فقر به سر می‌برند.

مشکل فقر با بازی کردن با اعداد حل نمی شود

*پس عدد اعلام شده برای خط فقر مبنای مشخصی ندارد؟

ما نمی‌توانیم با چک کردن ظاهری جمعیت و پایین آوردن عدد خط فقر، مشکل فقر را حل کنیم. این روش تنها به یک بازی عددی می‌ماند که هیچ تأثیری در بهبود شرایط واقعی ندارد.

برای حل این مسئله، باید به صورت اساسی به افزایش تولید، بهره‌وری، درآمد و سوددهی توجه کنیم. ایجاد یک اقتصاد پررونق و فراهم کردن شرایط مطلوب برای جامعه، کلید اصلی رفع فقر است. در غیر این صورت، هرگونه تغییر در معیارهای اندازه‌گیری، تغییر در ابزارهای سنجش یا حتی دست‌کاری اعداد، تنها یک پدیده سطحی و ظاهری خواهد بود که در بلندمدت، نه تنها مشکل فقر را حل نمی‌کند، بلکه ممکن است جامعه را به اشتباه بیندازد.

زمانی که بخواهیم فقط با تغییر اعداد و آمار یا به‌عبارتی با عددسازی به مردم گزارش دهیم که وضعیت بهبود یافته است، در حالی که این اعداد با واقعیت روز تطابق ندارند، قطعا مشکل فقر همچنان پابرجا خواهد ماند. برای حل واقعی این بحران، باید ریشه‌ای به مشکلات اقتصادی پرداخته و تغییرات ساختاری و پایدار ایجاد کنیم.

70 درصد حقوق کارگران صرف هزینه مسکن می شود

*متر و معیارهای تعیین خط فقر چه باید باشد تا...

تعریف هزینه‌های زندگی، در کشورهای مختلف متفاوت است و هر کشور بر اساس معیارهای خود، هزینه‌ها را در حداقل‌ترین سطح ممکن محاسبه می‌کند. برای مثال، وقتی که به اجاره‌خانه نگاه می‌کنید، این سؤال مطرح می‌شود که اجاره‌خانه چند درصد از دستمزد یک فرد را تشکیل می‌دهد؟ مثلا در مورد فردی که در مجموعه‌های کارگری مشغول به کار است، فکر می‌کنم حدود ۷۰ درصد از حقوقش صرف هزینه مسکن می‌شود.

در مورد گزارشی که دولت اخیراً ارائه داده است، باید این سؤال را پرسید که مبنای محاسبه هزینه‌ها چیست؟ بر اساس چه معیارهایی این آمار به دست آمده است؟ آیا این سنجش‌ها بر اساس نمونه‌گیری دقیق و سرشماری رسمی صورت گرفته و یا اینکه آمار کلی گرفته شده‌اند؟ متاسفانه گزارش‌ها بسیار مبهم و ناقص هستند و به نظر می‌رسد که در مجموع، این ابهامات در آمارهای کشور به‌طور کلی وجود دارد. این مسئله می‌تواند شک و تردیدهایی را ایجاد کند که این آمارها از دقت کافی برخوردار نیستند.

منبع: اقتصاد نیوز
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 1
  • ناشناس

    اساسا کشور ما در همه زمینه ها بر مبنای دروغ و فریب‌کاری و تظاهر اداره میشودو این بزرگترین شکاف بین مردم و حاکمیت را به وجود آورده که دیر یا زود متاسفانه شاهد اثرات فاجعه بار آن خواهیم بود.....