دزفول ایستاده بدرقه کرد؛ تشییع باشکوه سپهبد شهید رشید و فرزندش در قلب خوزستان

هزاران نفر از مردم خوزستان صبح امروز با حضور در خیابان‌های دزفول، پیکرهای مطهر سپهبد شهید غلامعلی رشید و فرزندش حجت‌الاسلام امین‌عباس رشید را تا آستان حضرت سبزقبا بدرقه کردند؛ وداعی با شکوه، پرشور و آمیخته با احترام، که بازتابی از عزت ملی و همبستگی مردمی در برابر ترور ناجوانمردانه دشمن بود.

دزفول ایستاده بدرقه کرد؛ تشییع باشکوه سپهبد شهید رشید و فرزندش در قلب خوزستان

- وداعی در قد و قامت یک ملت

از نخستین ساعات صبح، میدان حاج‌مرادی دزفول مملو از جمعیت شد. مردم از شهرهای اطراف آمده بودند؛ پلاکاردها در دست، اشک در چشم، اما صلابت در گام‌ها. پیکر دو شهید که در واقعه تروریستی اخیر به شهادت رسیده بودند، بر دستان مردم تا حرم مطهر حضرت سبزقبا تشییع شد. دمام‌زنی، نوحه‌خوانی محلی، فریادهای «لبیک یا زینب» و «مرگ بر اسرائیل» فضای شهر را دربرگرفته بود.

عزت خوزستان، در بدرقه دو شهید مقاومت تبلور یافت.

photo_2025-06-30_18-43-43

- چهره‌هایی از سطوح ملی و محلی در کنار مردم

مراسم با حضور شخصیت‌هایی چون علی لاریجانی (مشاور رهبر انقلاب)، مخبر دستیار رهبر معظم انقلاب، استاندار خوزستان، فرمانده سپاه حضرت ولیعصر، آیت‌الله موسوی جزایری، حجت‌الاسلام احمد عابدی، فرماندهان نظامی، خانواده شهدا و مسئولان محلی برگزار شد. نماز میت بر پیکر شهیدان را آیت‌الله جزایری اقامه کرد. در بخشی از سخنانش، لاریجانی گفت: «دشمنان تصور می‌کردند با این ترور، ضربه‌ای به اراده ملت وارد می‌کنند، اما پاسخ امروز مردم خوزستان، خود یک بیانیه ملی بود؛ بیانیه‌ای از جنس ایمان، عزت و ایستادگی.»

برخی دیگر از شخصیت های سیاسی و مسئولان سابق استانی همچون غلامرضا شریعتی و عبدالحسن مقتدایی استانداران سابق خوزستان نیز در این مراسم حضور داشتند.

photo_2025-06-30_18-56-06 (2)

- صحنه‌هایی که از ذهن تاریخ پاک نخواهند شد؛ بغض‌ها، اشک‌ها، فریادها

در مسیر تشییع، لحظاتی رقم خورد که نه صرفاً حزن‌انگیز، بلکه تاریخ‌ساز بودند؛ صحنه‌هایی که دوربین‌ها همه ابعادشان را ثبت نکردند، اما در حافظه جمعی مردم دزفول حک شدند. مادری سالخورده، با چادر خاکی‌رنگ، در سکوتی شکسته از اشک، عکس جوان شهیدش را بالا گرفته بود؛ چشمانش به تابوت خیره مانده، و لب‌هایش در تکرار آرام "قربان پسرت بشوم رشید" می‌لرزیدند.

کمی آن‌سو‌تر، کودکی هفت‌ساله با چشمان پر اشک و صورت غبارگرفته، با دستانی کوچک به تابوت گل‌پوش نزدیک شده بود؛ مادرش با نگرانی نگاهش می‌کرد و او آرام می‌پرسید: «باباش هم شهید شده؟»photo_2025-06-30_18-56-06

پیرمردی از جانبازان سال‌های دفاع مقدس، با چشمان خیس، عصای خود را بالا گرفته و فریاد می‌زد: «شهید عزیز، ما ایستاده‌ایم!»

اما اوج صحنه، جایی بود که گروهی از نوجوانان دزفولی، با لباس‌های مشکی و چفیه بر گردن، در کنار تابوت پدر و پسر شهید حلقه زدند و یکی از آنان، با صدایی بغض‌آلود فریاد زد: «به خدا قسم راهت را ادامه می‌دهیم... اگر دشمن فکر کرد جای تو خالی می‌ماند، اشتباه کرده!»

ترکیب این صحنه‌ها، نه صرفاً سوگواری، که آمیزه‌ای بود از اندوه و سربلندی؛ تقاطع عاطفه و معنا. این‌جا دزفول بود: شهری که سال‌ها پیش در زیر آتش بمباران، پایمردی آموخته بود، و امروز با همان روح، دو شهید را تا خانه ابدی بدرقه کرد. غم در نگاه‌ها بود، اما افتخار در صدای مردم موج می‌زد.

پیرمردی با چفیه‌ای خیس از اشک در گوشه‌ای زمزمه می‌کرد:

> «این همان دزفول است که در جنگ تحمیلی هم ایستاد… هنوز ایستاده‌ایم.»

photo_2025-06-30_18-56-02 (2)

- فراتر از سوگواری

آنچه امروز در دزفول رخ داد، صرفاً یک آیین وداع نبود؛ یک پیام ملی بود. این مراسم، میدان ابراز ناخودآگاه جمعی مردمی بود که علی‌رغم همه تفاوت‌ها، بر سر یک اصل، هم‌صدا شدند: دفاع از خاک، دفاع از عزت.

در میان شعارها، هیچ نشانی از جناح‌بندی نبود. وحدت، نه از جنس رسمی، بلکه از دل مردم و بستر تاریخ برآمده بود.

پیکر سپهبد رشید، فرمانده‌ای که بخش مهمی از راهبردهای دفاعی کشور را در سکوت و فروتنی طراحی کرده بود، اکنون در خاکی آرمیده که خود در نوجوانی‌اش، زیر بمباران ایستاده بود. کنار او، فرزند برومندش، که لباس دین و شرافت بر تن داشت، نیز آرام گرفت.

و شاید این جمله، تصویر امروز را بهتر ترسیم کند:

در دزفول، پدر و پسر رفتند، اما «نامشان» از همیشه بلندتر ایستاده است.

photo_2025-06-30_18-56-02

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید