«آخرِ دهِ باباعلیخان ناهار خوردیم. حاجی میرزاعلی و همه پیشخدمتها بودند. صحبت همه از آتش بود. یک تیهو روی هوا زدم.…
«در مسئله دعاوی ارضی گفتوگو کردیم و اطلاعاتی که از طهران و لندن داشت گفت و مشکلات این مسئله را حلاجی کردیم و بالاخره…
«روی اسب، جلوی تیپ و روبهروی هزار تازی [نوعی سگ شکاری] و توله، در تاخت، خرگوش خوبی زدم. همه تعجب کردند.»
«شاه در نوئی خانهای دارد برای عیاشی و هر روز به اسبدوانی هم میرود و برد و باخت هم میکند. در طهران به یکی از علما…
«در تئاتر فرانسه بلیط برای پنجشنبه و دوشنبه خریدم. ازدحام مردم هم برای بلیط خریدن در تئاتر فرانسه چیز غریبی است. از…
«قدری برف بارید. شب بعد از شام قُرُق شد. ادیبالملک، حاجی میرزا علی، میرزا علیخان [و] افشاربیک بودند. اشعار کتاب…
«به تئاتر فمینا رفتیم. آتلیهای برای منفعت مجمع تعاون اطفال بود. موزیک و رقص و آواز بود. تازگی آن برای من رقص مادام…
«با وحیدالملک به رستوران ایطالیایی رفته شام خوردیم و به اُپرا رفتیم. بازی «طائیس» بود. عجب موزیک! عجب رقص و آواز! عجب…
در یادداشتهای محمدعلی فروغی، شنبه ۷ آذر ۱۲۹۸ آمده است: به سفارت خودمان رفتیم. تکلیف کرد شام بمانم. قرقاولهای شکار…
«خسته و مانده از سیلاب بزرگ برگشتم. آخر سیلاب، در سرخیها افتادیم. چای خوردیم، انار خوردیم. به غروب چیزی نمانده بود؛…