عملیات بغداد بهروایت خلبان از مرگ برگشته | پرواز بر فراز جهنم!
۳۰ تیر سالروز عملیات غرورانگیز بغداد است که سال ۱۳۶۱ توسط دو فروند از فانتومهای نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران انجام شد.

اینماموریت جاودانهشدن نام عباس دوران بهعنوان یکی از شهدای دفاع مقدس و نیروی هوایی ارتش را به دنبال داشت و با هدف ناامن کردن آسمان بغداد به عنوان میزبان کنفرانس کشورهای جنبش عدم تعهد انجام شد. بنا بود فانتومهای ایرانی با بمباران پالایشگاه الدوره در جنوب بغداد و سپس پرواز بر فراز شهر، دود ناشی از سوختن پالایشگاه و غرش موتورهای خود را به رخ خبرنگاران خارجی حاضر در بغداد بکشند تا میزانی کنفرانس از صدام حسین گرفته شود.
در ماموریت مورد اشاره، فانتوم عباس دوران و منصور کاظمیان، به دلیل اشکال در سیستم ناوبری با ۳۰ درجه اختلاف نسبت به هدف یعنی پالایشگاه الدوره، به جنوب بغداد رسید و مورد هدف موشکهای مرگبار پدافند زمین به هوای عراق قرار گرفت. اما فانتوم دیگر با خلبانی محمود اسکندری و کابین عقبش ناصر باقری موفق به بمباران و سپس عبور از آسمان بغداد شد. این عبور عجیب و غریب که از بین ساختمانهای شهر و از ارتفاع پایین انجام شد، به یک تجربه به یادماندنی برای خبرنگار شبکه BBC منجر شد که گفت کلاه خلبانی خلبان ایرانی را از نزدیک دیدم!
رفتن ۲ فانتوم به ماموریت با بازگشت یکی از آنها، منجر به شهادت عباس دوران، اسارت کابین عقبش منصور کاظمیان و جانبازی دوباره محمود اسکندری و کابین عقبش ناصر باقری شد. اما برگزاری کنفرانس عدم تعهدها در بغداد هم بهواسطه اینعملیات شهادتطلبانه که اقبال برگشت از آن تنها یک یا دو درصد بود، لغو شد.
سالروز شهادت عباس دوران بهانه خوبی برای مرور ماموریت شهادتبار برای او و افتخارآمیز برای ایران است.
در مطلبی که در ادامه میآید این، ماموریت از دید امیر جانباز خلبان ناصر باقری کابین محمود اسکندری در آنپرواز مرور میشود. اینمطالب براساس گفتههای راوی به نویسنده مطلب و همچنین خاطرات وی در کتاب «ناصر ایجکت نکن!» نوشته مهدی بابامحمودی تدوین شدهاند. اما نکته مهم درباره ماموریت بغداد، غلبه میدان بر دیپلماسی است و نیروی هوایی ایران، زمانی اینماموریت را انجام داد که وزارت امور خارجه از رسیدن به راهحلهای دیپلماتیک برای لغو برگزاری کنفرانس در بغداد، ناامید شده بود.
تذکر یکنکته مهم دیگر نیز پیش از شروع مقاله، بیلطف نیست و آن اینکه عباس دوران بهعنوان یکی از دلاوران نیروی هوایی، پیش از اجرای ماموریت اعلام کرده بود که در صورت وجود وضعیت اضطراری اقدام به اجکت و ترک هواپیما نخواهد کرد. اما در روایت واقعی و غیرشعاری ماجرا، او هیچوقت هواپیمای آتشگرفته خود را به هتل الرشید بغداد نکوبید و در حالی که بین شعلههای آتش گرفتار بود، با هواپیمای خود سقوط کرده و بهدلیل عدم استفاده از بمب و مهمات هواپیمایش، آتشی عظیم در میدانی در حومه بغداد به پا کرد که در کنار آتش بمباران پالایشگاه الدوره، قرار گرفت و لغو کنفرانس عدم تعهدها را موجب شد.
چگونگی لغو کنفرانس عدم تعهد/خلاصه قصه
پس از پیروزیهای ایران در عملیاتهای ثامنالائمه (آزادسازی آبادان)، طریقالقدس (آزادسازی بستان)، فتحالمبین و سپس الیبیتالمقدس که به آزادسازی خرمشهر انجامید، با وجود اینکه هنوز بخشهایی از خاک ایران در اشغال دولت بعثی عراق بود، صدام حسین، شروع به استفاده از ابزار دیپلماتیک کرد تا چهره ایران را در عرصه بینالملل تضعیف و جنگ را به نفع خود تمام کند. تلاش برای کسب عنوان میزبانی هفتمین کنفرانس جنبش عدم تعهد یکی از این تلاشها بود که در مقابل، ایران هم تلاش زیادی در عرصه دیپلماسی انجام داد تا میزبانی این کنفرانس به عراق نرسد. البته ایران، پس از فتح خرمشهر، عملیات رمضان برونمرزی را در دستور کار قرار داد که به گفته صاحبنظران، اگر به اهداف از پیشتعیینشده (یعنی تهدید شهر بصره بهعنوان دومین قلب اقتصادی و نظامی عراق) میرسید، برپایی اجلاس جنبش عدم تعهد در بغداد، حتماً تحت تاثیر آن قرار میگرفت. همچنین موفقیت عملیات رمضان میتوانست عراق را برای پایاندادن به جنگ و پرداخت غرامت به ایران، سر میز مذاکره بکشاند. اما این عملیات به نتایج موردنظر نرسید.
در آن زمان، بین کشورهای مختلف تنها وزیر امور خارجه سوریه بود که اعلام کرد کشورش با ایران همصداست و صدام، یا باید سرنگون شود یا محل اجلاس کشورهای عضو جنبش عدم تعهد تغییر کند. آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت هم در مصاحبهای در روز ۲۱ فروردین ۶۱ با شبکه تلویزیونی TBS ژاپن گفت ارتباط تاثیرناپذیر کشوری چون عراق با کشورهای صددرصد متصل به آمریکا مثل اردن و… در حدی است که اصلاً نمیتوان آن را یککشور غیرمتعهد نامید و ایران، عراق را یککشور غیرمتعهد نمیداند. در نتیجه اگر کنفرانس در بغداد برگزار شود، در آن شرکت نخواهد کرد.
با وجود همه تلاشهای دیپلماتیک ایران، کارشکنیهای عراق و حمایت حامیانش در عرصه بینالملل، باعث شد خبر اعلام برگزاری هفتمین اجلاس عدم تعهد در این کشور منتشر شود. صدام هم با ارسال نامهای به آیتالله خامنهای از وی خواست در این اجلاس که بهزودی در بغداد برگزار میشد، شرکت کند.
علیاکبر ولایتی وزیر وقت امور خارجه ایران برای جلوگیری از این اتفاق، ۶ ملاقات با سران کشورها، ۳۰ ملاقات با وزیران امور خارجه و ۱۳ ارسال پیام برای ۱۳ وزیر امور خارجه داشت و به گفته خود وی، برای جلوگیری از میزبانی عراق، در مجموع ۳۵۰ ملاقات انجام شد. اما با ناکامی در این زمینه، ولایتی در نامهای به تاریخ ۵ تیر ۶۱ به آیتالله خامنهای، اعلام کرد سرنوشت محل برگزاری کنفرانس عدم تعهد را یکحرکت نظامی روشن میکند.
در نتیجه طی دستوری از شورای عالی دفاع به نیروی هوایی ارتش، عملیاتی برای روز ۳۰ تیر ۶۱ طراحی شد که بهتعبیری، سیاسیترین حمله هوایی تاریخ ایران محسوب میشود و باعث شد بغداد میزبانی کنفرانس مورد اشاره را از دست بدهد. بمبگذاری مخالفان صدام در ساختمان وزارت برنامهریزی عراق هم که پیش از آن صورت گرفت، باعث شکلگیری تردیدهایی درباره صلاحیت بغداد برای میزبانی از اجلاس شده بود.
نتیجه عملیات هوایی ایران در ۳۰ تیر ۶۱ این شد که ۱۷ شهریور آن سال، هفتمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد بهجای بغداد در دهلینو برگزار شد.
ماموریتی که از قبل لو رفته بود
شهر بغداد سهحلقه یا رینگ پدافندی داشت که با عکسهایی که فانتومهای شناسایی ایران از این حلقهها گرفتند، توپهای راداری شیلکا، سایتهای موشکی کروتال، رولند و گونههای مختلف سایتهای SAM در آنها به کار گرفته شده بودند. در نتیجه فانتومهای بمبافکن ایرانی باید برای نفوذ به آسمان بغداد، از تکنیک پرواز چسبیده به زمین با سرعت بالا استفاده میکردند تا توسط رادارهای پدافندی شناسایی نشوند البته این تکنیک فقط درباره سامانههای پدافندی ارتفاع بالا موثر بود. پدافند سنگین و مجهز عراق پس از جنگ ایران هم به کار صدام آمد و به دیگر دشمنانش ضربات زیادی وارد کرد. ازجمله در جنگ کویت، با وجود بمبارانهای سنگین متحدین غربی کویت علیه عراق، این شبکه پدافندی توانست ۳۹ فروند هواپیما را ساقط کند.
عملیات حمله هوایی ایران به بغداد به ۲ دلیل از پیش لو رفته بود؛ از یکطرف دولت بعث در اقدامی پیشگیرانه، بغداد را مجهز به ۳ رینگ پدافندی بیسابقه کرده بود و از طرف دیگر، با ناکامی عملیات رمضان و سپس صحبتهای سخنگوی وزارت خارجه ایران درباره ناامنی عراق، امکان زیادی داشت که ایران درصدد اجرای یک حمله هوایی به آسمان بغداد (محل برگزاری اجلاس) باشد.
استارت و تیکآف!
در نهایت، ۳ فروند هواپیمای فانتوم F4 برای اجرای عملیات بغداد در نظر گرفته شدند؛ دو فروند اصلی و یکفروند رزرو؛ هواپیمای شماره یک عباس دوران در کابین جلو و منصور کاظمیان در کابین عقب، هواپیمای شماره دو اکبر توانگریان در کابین جلو و خلبان خسروشاهی در کابین عقب و هواپیمای رزرو محمود اسکندری در کابین جلو و ناصر باقری در کابین عقب. دوران بهعنوان لیدر و اسکندری بهعنوان رزرو این عملیات در نظر گرفته شده بودند.
با رسیدن خلبانان به هواپیماها و شروع عملیات، دوران از روی باند تیکآف کرده و توانگریان بهعنوان خلبان شماره دو با کد رمز در رادیو اعلام میکند هواپیمایش دچار نقض فنی شده و قادر به پرواز نیست.
ماموریت موردنظر ابتدا بمباران پالایشگاه الدوره و سپس عبور از روی آسمان بغداد از سمت غرب به شرق در مسیر بازگشت به ایران بود که قسمت دوم ماموریت، به اندازه قسمت اول آن اهمیت داشته است. در این ماموریت استفاده از بمبهای تاخیری در دستور کار قرار گرفت. چون اینگونه بمبها پس از رهاشدن از هواپیما، با بالچههای خود کمی دیرتر به هدف برخورد میکنند و خلبان بمبافکن نیاز به گرفتن ارتفاع، کاهش سرعت و ارائه سینه پرنده به رادار دشمن و گلوله و موشکهای پدافند ندارد.
فانتومهای دوران و اسکندری که از پایگاه سوم شکاری در همدان برخاسته و بهسمت مرز پرواز کرده بودند، با ورود به خاک دشمن، بهجز سایتهای موشکی با توپهای ضدهوایی هم مواجه بودند که از اطراف و روبرو بهسمتشان شلیک میکردند. بهگفته سرتیپ خلبان دوم ناصر باقری (کابین عقب اسکندری در این عملیات) پدافندهای کناری بهدلیل سرعت بالای ۹۰۰ کیلومتر در ساعت، توان تطبیق محل قرارگیری لحظهای هواپیماها با رد رگبار خود را نداشته و گلولههایشان از هواپیماها جا میماندند و دیواره آتش توپهای پدافندی روبرو نیز با تغییر جزئی مسیر توسط هر دو خلبان کابین جلو، بیاثر شده و راه به جایی نمیبردند.
نکته مهم درباره اینپرواز این است که در بدو ورودِ دو پرنده ایرانی به خاک عراق، پدافند ضدهوایی شروع به کار کرده و عملاً حالت غافلگیرانه حمله از بین رفته بوده است. امیر خلبان ناصر باقری (کابین عقب محمود اسکندری در ماموریت) گفته: همین که ما جنوب مهران را برای حرکت به سمت عراق انتخاب کرده بودیم، پیشاپیش هدف نهاییمان برای دشمن آشکار شده بود. علت اشاره باقری این است که در آن روزها، هر دسته پروازی هجومی که از ایران از سه استان کرمانشاه، ایلام و خوزستان وارد آسمان عراق میشد، برای رادار دشمن تردیدی باقی نمیگذاشت که در صدد بمباران نقطهای در بغداد است.
فانتومها در مواجهه با پدافند مرگبار دشمن
موشکهای SAM2 و SAM6 و موشکهای کوچک SAM7 ازجمله سلاحهای پدافندی بودند که پس از ورود دو فانتوم ایرانی به عراق، سمت آنها شلیک شدند که تعدادی از آنها بهعلت سرعت بالای هواپیماها، در فاصله نسبتاً دوری از آنها خودکشی کرده و منفجر شدند. با گذشت ۳ دقیقه از ورود جنگندههای ایرانی به خاک عراق، سامانه هشداردهنده راداری فانتومها از فعالیت رادار چندجنگنده رهگیر خبر داد که حاکی از تلاش این هواپیماها برای کشف موقعیت پرندههای ایرانی بود. در طول جنگ، پرندههای رهگیر عراقی از پایگاههای مختلفی برخاسته و برای بمبافکنهای ایرانی ایجاد مزاحمت میکردند که بین آنها، تهدید اصلی پایگاه هوایی عبیدبنجراح معروف به پایگاه کوت بود. سامانه هشداردهنده فانتومها در آن لحظات، فعالیت رادار میراژهای F1 عراقی را هشدار داده بود. امیر خلبان باقری در این باره هم گفته است: در حالی میخواستیم به طرف بغداد حرکت کنیم که علاوه بر نیروهای پدافندی ارتش عراق، پایگاه هوایی کوت، خلبانان جوان و با انگیزه و میراژ F1 های نو و تازهساختشان، در آمادهباش عملیاتی صددرصد به سر میبردند.
در این شرایط دو عامل سرعت بالا و ارتفاع پست جنگندههای ایرانی نتیجه داد و میراژهای رهگیر عراقی از رسیدن به فانتومها و رهگیری آنها بازماندند. در نتیجه با وجود لو رفتن مسیر حرکت فانتومها، بهدلیل ارتفاع پست و سرعت زیادشان، میراژها نتوانستند آنها را در برد مفید موشکهای حرارتی یا راداری خود قرار دهند. هر دو فانتوم بهسلامت به ۷۰ کیلومتری بغداد رسیدند. اما پس از این لحظات، وارد محدوده رهگیرهای پایگاه هوایی الرشید شدند. در اینمرحله دو فروند MIG23 به استقبال فانتومها آمدند. اما ایستگاه رادار زمینی دشمن که از کشف موقعیت دقیق فانتومها عاجز مانده بود، نتوانست بهخوبی هدایتشان کند و خلبان میگها بهناچار با چشم در آسمان دنبال فانتومها میگشتند. در آن لحظات پراضطراب که باقری عبور MIG های ۲۳ را از بالای فانتومها به اطلاع اسکندری رساند، با این پاسخ روبرو شد: «اوکی! به ما نمیرسن.»
هواپیماهای عباس دوران و محمود اسکندری در مسیر رفت به سمت بغداد، با چندین دسته پروازی MIG23 روبرو شدند اما با همانترفند پرواز پست با سرعت بالا توانستند از سد آنها عبور کنند.
ورود به اولین و دومین رینگ پدافند بغداد
فانتومها، پس از عبور از سد میراژها و میگها به حومه بغداد و اولین رینگ پدافندی رسیدند. با ورود به این محدوده، رهگیرهای دشمن برای امنیت خود و قرار نگرفتن در برد پدافند سنگین بغداد، از تعقیب فانتومها دست برداشتند که به این ترتیب چراغهای قرمز هشدارِ رهگیری هوایی (سامانه هشداردهنده راداری) فانتومها خاموش شد. حالا نوبت روشنشدن چراغهای هشدار SAM بود که همراه با آن، هشدار صوتی خطر شلیک موشکهای SAM3 و SAM6 در کلاه پروازی خلبانها به صدا درآمد. موشکهای SAM3 و SAM6، ویژه درگیری با پرندههای مهاجمی بودند که در ارتفاع پست و ارتفاع متوسط پرواز میکردند و ارتش عراق در آنمقطع، بهتازگی تعداد زیادی از آنها خریداری کرده بود.
در این مرحله خلبانهای کابینعقب یعنی باقری و کاظمیان، از سامانه جنگ الکترونیک هواپیما استفاده و رادارهای این موشکها را دچار اختلال کردند.
پدافند حلقه دوم هم شدت آتش بهمراتب بالاتری داشت و باعث برخورد ۵ تا ۶ گلوله ضدهوایی به زیر بدنه هواپیمای اسکندری و باقری شد. حین عبور از رینگ دوم، باقری با وضوح کامل، یکسایت موشکی SAM3 را میبیند که روی هر پرتابگرش ۳ موشک آماده شلیک به سمت ایران قرار داشته اما ارتفاع شدیداً پست و سرعت بهشدت بالای فانتومها باعث شد رادار کشف و شناسایی این سایت موشکی، از انجام وظیفه خود باز بماند.
با وجود اینکه سایتهای موشکی از هدفقراردادن فانتومها باز ماندند، دوباره تعدادی گلوله ضدهوایی به زیر بدنه هواپیمای اسکندری و باقری برخورد کرد که باقری میگوید در مرتبه دوم حداقل ۲۰ گلوله به زیر شکم هواپیما خورد. در هرصورت اسکندری ترجیح میدهد هواپیمایش گلوله بخورد اما مسیر رسیدن به هدف را برای از دست ندادن زمان، طولانی نکند.
تسلیحات جدید فرانسوی، گریبانگیر فانتومها
مشکل بزرگ خلبانان اینعملیات، رویارویی با موشکهای پدافند کروتال و رولند بود که عراق، آن زمان از فرانسه و آلمان خریداری کرده بود. عراق وقتی با تاکتیک پرواز در ارتفاع پایین بمبافکنهای ایران روبرو شد، اقدام به خرید این سامانههای موشکی کرد تا پرندههای بمبافکنی را که در ارتفاع پایین با سرعت بالا حرکت میکردند، شکار کند.
سامانه رولند از کروتال، پیشرفتهتر و بهروزتر بود و یکی از تسلیحات مرگبار پدافند موشکی ارتفاع پایین جهان محسوب میشد. مشکل هواپیماهای اسکندری و دوران هم در مقابله با این سامانهها در این بود که سامانههای هشداردهنده راداری فانتوم با استانداردهای رزمی آمریکا علیه شوروی تنظیم شده و نسبت به پدافندهای ساخت شوروی واکنش نشان میداد. در نتیجه مقابل دیگرپدافندهای غربی یعنی موشکهایی مثل رولند و کروتال واکنشی نشان نمیداد. اما به هرحال، باز هم پرواز پست و سرعت ۹۰۰ کیلومتری هواپیماهای دوران و اسکندری باعث شد چه سایتهای موشکی، چه موشکهای دوشپرتاب و چه سامانههای رولند و کروتال در مسیر رفت به سمت بغداد، مشکل زیادی برای آنها ایجاد نکنند.
مرگ و برگشت خلبان کابین عقب به زندگی
در ماموریت بمباران پس از رسیدن به هدف، هر هواپیما باید عملیات فرار را انجام داده و اقدام به نجات خود کند. درنتیجه هرکدام از دو فانتوم باید تنها و مستقل اقدام به فرار از آسمان بغداد میکردند. در واقع میتوان گفت گردش به راست شدیدی که اسکندری در این مرحله از ماموریت انجام داد، باعث نجات هواپیمایش از جهنم بغداد شد. از طرف دیگر، سیستم ناوبری معیوب هواپیمای دوران هم باعث شد به درستی روی هدف درنیامده و موفق به بمباران پالایشگاه الدوره نشود. او در همان لحظات مورد هدف قرار گرفت و سقوط کرد.
در حین گردش به راست شدید بر فراز آسمان بغداد و عبور از روی پل الجمهوریه، به ناگاه یکگلوله دو زمانه ضدهوایی کاناپی هواپیمای اسکندری و باقری را شکافته و با رسیدن مقابل صورت باقری منفجر میشود. در نتیجه خلبان کابین عقب هواپیمای اسکندری برای لحظاتی، مرگ را تجربه کرده و از هوش میرود. او در خاطرات خود میگوید: «با اصابت این گلوله به درون کابین خلبانان، در مورخه ۳۰ تیرماه ۶۱، پس از ۲۱ ماه به همرزمان شهیدم پیوستم.» و در ادامه خاطراتش گفته: «…صدای ناله ممتد موتورها و تقوتق اجزا و متعلقات کابین که در اثر مانورهای شدیدی که جناب اسکندری به پرنده وارد میکردند و در گوشم میپیچید، قطع و همهچیز ساکت شد و من آماده عروج، پرواز نهایی و جداشدن روح از بدنم شدم.»
تصاویر و تجربیات ماورایی باقری در لحظاتی که اسکندری مشغول نجات هواپیما و خارجکردنش از آسمان بغداد بود و برای باقری مدتی طولانی طول کشیدند، بهقول خودش، یک مرگ موقت بودند. پس از این مرگ موقت، باقری با صدای اسکندری در رادیوی هواپیما به هوش میآید. اسکندری که بهطور ممتد نام باقری را در رادیوی هواپیما تکرار میکرد با درک اینکه باقری به هوش آمده، خطاب به او میگوید: «ناصر ایجکت نکن! هواپیما تحت کنترله!» لحظاتی پس از بههوشآمدن و بازگشت دوباره باقری به زندگی، صدای عباس دوران در رادیوی هواپیما شنیده میشود: «شماره دو! ما رو زدن! هر دو موتور ما آتیش گرفته!» که اسکندری در پاسخ میگوید: «ما رو هم زدن!»
هواپیمای اسکندری و باقری در آن لحظات، هم از ناحیه شکم و هم پشت، هدف گلولههای کالیبر سنگین ضدهوایی قرار گرفته بود و بهقول باقری، آبکش شده بود. اما هواپیمای عباس دوران به دلیل اصابت موشک، آتش گرفته و هر دو موتور آن شعلهور شده بودند. باقری میگوید دوران نیز میدانست که برگشتی در کار نخواهد بود و با بیان آن جمله خواست اسکندری و او (باقری) در صورت برگشت موفق به ایران، از فرجام کار او و منصور کاظمیان خبر دقیقی داشته باشند.
گردش به راست برای عبور از آسمان بغداد، مهمترین عاملی است که به تعبیر باقری باعث شد هواپیمای عباس دوران مورد اصابت موشک قرار بگیرد. چون با قرارگرفتن شکم یا پشت هواپیمای بزرگی مثل فانتوم مقابل امواج رادار کشف و شناساییِ سایت موشکی مهلکی چون رولند، این سایت بهسرعت و با دقت زیاد موشک خود را بهسمت هواپیما شلیک میکند. تحلیل باقری از ماجرای هدفقرار گرفتن هواپیمای دوران و کاظمیان این است که تفاوت در نقطهای بود که هرکدام از دو هواپیما گردش خود را به راست آغاز کردند و به بیان ساده، هواپیمای اسکندری و باقری در مسیر و شعاعی که شدیداً بهراست گردش کرد، با سایت موشکی رولند روبرو نشد.
چالش بازگشت فانتوم زخمی به ایران
پس از اجکت کاظمیان و سقوط دوران، هواپیمای اسکندری و باقری با عبور از آسمان بغداد، برای بازگشت به ایران با ۳ تهدید از ۳ جهت مختلف روبرو بود. این تهدیدها دستههای پروازی MIG23 بودند که انتظار فانتوم ایرانی را میکشیدند. اسکندری پس از عبور از بغداد، زمانی که باقری با برگشت به حالت نسبتاً عادی، مشغول کنترل و بررسی سامانههای هواپیما شده بود، در رادیو خطاب به کابین عقب گفت: «ناصر! آماده باش!» و با این جمله کوتاه، باقری را نسبت به وجود یکپادگان لجستیکی بزرگ که وسط بیابانها در تیررس دیدش قرار گرفته بود، آگاه کرد. باقری میگوید در آن حال که هواپیما مورد اصابت گلولههای پدافند قرار گرفته بود، ضمانتی وجود نداشت دو خلبانش را حتی به مرز برساند. همچنین مشخص نبود پادگان پیش رو، مجهز به پدافند هست یا نه. با این حال اسکندری با تنها مهماتی که برای هواپیمایش باقی مانده بود، یعنی ۶۰۰ فشنگ ۲۰ میلیمتریِ توپ دماغه، اقدام به شیرجه بهسمت این پادگان ناشناخته و بزرگ کرد. او ادوات و خودروهای این پادگان را به رگبار بست و خسارت زیادی به این منطقه وارد کرد.
پس از این حمله، فانتومِ اسکندری و باقری به ۱۰۰ کیلومتری مرز و محدوده پوشش میراژهای پایگاه کوت رسید که در این مسیر حداقل دو بار با دو دسته پروازی میراژ روبرو شد. اما با همان ترفند پیشین، از سد آنها عبور کرد و خود را تا ۳۰ کیلومتری مرز ایران رساند. زمانی که تنها ۲ دقیقه تا رسیدن به مرز باقی مانده بود، چراغ هشدار اتمام سوخت هواپیما روشن شد که باقری علت آن را استفاده مکرر و بیوقفه از پسسوز (AfterBurner) برای فرار از آسمان بغداد میداند.
در آن حال که رهگیرهای عراقی هنوز از تعقیب فانتوم زخمی ناامید نشده بودند، اسکندری شروع به افزایش ارتفاع کرد تا با تبدیل سرعت به ارتفاع، علاوه بر کاهش مصرف سوخت، در صورت خاموششدن موتورها بتواند از حداکثر گلاید و شیرجه برای حرکت بهسمت ایران استفاده کند. او در وهله اول تصمیم گرفته بود در فرودگاه پایگاه هوانیروز کرمانشاه فرود بیاید. اما همزمان با افزایش ارتفاع، او و باقری با کمال تعجب به عقربه نشاندهنده سوخت نگاه کردند که در حال حرکت به سمت بالا بود. در نتیجه چراغهای هشداردهنده کمبود سوخت خاموش شدند. علت این پدیده هم این بود که گلولههای پدافند هوایی دشمن، باعث اختلال در سامانه سوخترسانی شده و این سامانه در ارتفاع پایین، توانایی ایجاد فشار هوای لازم برای سوخترسانی از مخزن به موتور هواپیما را نداشته است. به این ترتیب با مشخصشدن میزان سوخت بیشتر هواپیما، فرود در پایگاه هوانیروز کرمانشاه لغو، و بنا بر فرود در پایگاه همدان گذاشته شد.
با شروع حرکت عقربه نشاندهنده سوخت از ۲ هزار پوند و رسیدنش به ۶ هزار، قرار ملاقات با تانکر سوخترسان هم لغو شد و فانتوم زخمی اسکندری بهطور مستقیم بهسمت پایگاه هوایی همدان حرکت کرد و در نهایت پس از یکساعت پرواز نفسگیر در آشیانه خود به زمین نشست.
گلوله دو زمانهای که وارد کابین عقب اینفانتوم شد، مکانیزم صندلی پرّان اسکندری را متلاشی کرده بود. این گلوله همچنین میلهای که کاناپی خلبان را بالا و پایین میبرد دو نیم کرده بود. در نتیجه اسکندری پس از رسیدن به پایگاه نتوانست کاناپی خود را باز کرده و از هواپیما خارج شود. اما نکته مهم این است که آسیب گلوله ضدهوایی به صندلی اسکندری باعث شده بود اگر در موقعیت اضطراری قرار گرفت، قابلیت اجکت نداشته باشد و البته خود او، از این ماجرا خبر نداشت و پس از فرود متوجه آن شد.
اسکندری پس از پیادهشدن از هواپیما، متوجه جراحت صورت و سینه باقری میشود و هنگامی که نیروهای پایگاه هوایی همدان تصمیم میگیرند باقری را به بیمارستان ببرند، اسکندری میگوید او هم بهخاطر سوزش پشت گردنش به بیمارستان میآید. در نتیجه باقری پشت گردن اسکندری را بررسی کرد و متوجه سوختگی، تاول شدید و خونریزی آن شد که ناشی از اصابت ترکش همان گلوله ضدهوایی بوده است.
طولانی بود. مختصر بنویسید تا قابل خواندن باشه
ای جانم
وقتی ماجراهای خلبانان هوانیروز میخونم و يا فیلمی از رشادتهای این بزرگان ارتش میبینم احساس غرور میکنم.
عجب مردان بزرگی ای جانم
روح شهید عباس دوران شاد و قرین رحمت واسعه الهی
روح عقاب آسمان ایران ،مرد روزهای سخت ،خلبان دلیر و نابغه فانتوم شادروان محمود اسکندری،شاد و قرین رحمت واسعه الهی 😭😭😭😭🖤🖤🖤🖤
حیف از اون همه رشادتها که با نادانی بعضی مدعیان بی ثمر ماند .!!