روزنامه هم میهن:
برای حفظ وحدت مورد نظر رهبر انقلاب، چارهای جز تغییر رویکرد صداوسیما، ابطال قوانینی مانند انتصاب به مشاغل حساس وجود ندارد
اگر میخواهیم و باید این وحدت را حفظ کنیم؛ باید ارادهای جدی در جهت حرکت در این مسیر از ساختار سیاسی نشان داده شود.

سخنان دیروز مقامرهبری چند نکته مهم داشت. نخست اینکه، کار بزرگ مردم از جنس اعتمادبهنفس و عزم بود. این توصیف دقیقی از کنش مردم در این جنگ بود. دوم؛ مردم با ظاهرها و چهرهها و لباسهای گوناگون جهتگیریهای سیاسی مختلف، با وزنهای مذهبی ناهمسان، این عزم و اراده را به نمایش گذاشتند.سوم؛ این وحدت ملی را حفظ کنید و نگه دارید. این در کنار هم ایستادنِ برای دفاع از یک حقیقت است، دفاع از کشور است، دفاع از نظام است، دفاع از ایران عزیز است.تحلیل اولیه و توصیه و دستور پایانی ایشان تقریباً گزاره مشترک همه اهل سیاست و مردم است.
پرسش اساسی این است که چگونه میتوان چنین اتحادی را حفظ کرد و قوام داد؟ و مهمتر اینکه چگونه میتوان این رفتار مردم را در دفاع از ایران و کشور، همزمان دفاع از نظام نیز دانست؟
از دومی آغاز میکنیم. دفاع از هر دو هنگامی ممکن است که همپوشانی کاملی میان مردم، ایران و نظام باشد ولی این همپوشانی چگونه محقق میشود؟ جمله مهم دیگری در سخنان مقام رهبری وجود دارد که کلید حل معما است. آنجا که گفته شد: «این خیلی مهم است. کسی باور نمیکرد و شد و اتفاق افتاد».
در واقع، رفتار مردم غیرمنتظره بود. مردمی که به هر دلیلی قهر کرده بودند. چرا به میدان آمدند و چنین عزمی را نشان دادند؟ در واقع، آزمونی فراتر از ذهن و تجربه عادی بود و اکنون نوبت حکومت است که گامی موثر بهسوی آنان بردارد. چگونه؟ قاعده مهمی در حقوق و زندگی وجود دارد که در فقه هم پذیرفته شده است. این قاعده و فرض: «کسی که غنیمت میبرد، باید هزینه بدهد» و برعکس: «هر که هزینه میدهد، باید بهرهمند شود.»
این یکی از اصول مهم در تحلیلهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی است و در نظریههای عدالت، سیاستگذاری عمومی، مالیات، جنگ، بهرهبرداری از منابع طبیعی و مسئولیت اجتماعی مطرح میشود.
این اصل برای جلوگیری از سواری مجانی است. افرادی که بهره میبرند، ولی سهمی در هزینه نمیدهند یا هزینه میدهند و سهمی در امور ندارند، ناشی از وجود بیعدالتی است.
در اینجا به چند نمونه از نقض فاحش این قاعده اشاره میشود؛ چند نمونهای که اتفاقاً سهم مهمی در بروز وضعیت کنونی داشتهاند.
نمونه اول؛ قانون انتصاب به مشاغل حساس است. اینکه یک ملت در برابر دشمن و جنگ تحمیلی آن، عزم و اراده استوار نشان دهد و هزینه آن را بهطور کامل همه مردم تحمل میکنند ولی هنگام گزینش و بهطور مشخص انتصابات با موانعی روبهرو میشود که بعید است حتی ۵درصد از این مردم هم بتوانند از این فیلترهای خودساخته عبور کنند؛ بهطور قطع، نقض فاحش قاعده مذکور است. این قانون اکثریت قاطع مردم را از گردونه سیاست و مشارکت حذف کرده است و مثال روشنی از نقض فاحش آن قاعده اخلاقی، منطقی و عادلانه است.
نمونه دوم؛ وضعیت صداوسیماست. نگاهی به اخبار با سوگیریهای شدید و نیز تحلیلها و تحلیلگران عجیب آن که افراد به نسبت ثابت آن هم معمولاً سخنان گمراهکننده کم ندارند، واقعیت را نشان میدهد، و به دلیل عملکرد این رسانه مرجعیت رسانهای را در داخل کشور بلاموضوع کرده است. واقعاً تلویزیون بسیار پرهزینه است که همه بار هزینه آن بر دوش ملت است ولی بهرهمندان و سودبران آن افراد اندکی هستند. این نیز نقض فاحش این قاعده ملازمه سود بردن و هزینه دادن است.
نمونه سوم؛ مجلس است که دیگر کار آن از تحلیل گذشته است. مجلسی که نمایندگان آن با آرای اندک و در تهران با ۳درصد وارد شدهاند و بهجای مردم مصوبات پرهزینه و بدون سود را بیرون میدهند. مصوباتی چون حجاب، فرزندآوری، انتصاب مشاغل حساس، صیانت، مصوبه جلوگیری از احیای برجام در سال۱۴۰۰ و.... دارند و در همه این موارد هزینهها بر دوش مردم و سود هم برای مجموعههایی محدود است.
اکنون اگر میخواهیم و باید این وحدت را حفظ کنیم؛ باید ارادهای جدی در جهت حرکت در این مسیر از ساختار سیاسی نشان داده شود و این تنها راه برای تداوم و حتی تقویت و گسترش این اتحاد ایجاد شده است. اجرای مصوبه مشاغل حساس را متوقف کنید؛ چراکه فساد و ناکارآمدی زیادی در آن است. رویکرد حاکم بر صداوسیما را هم رسانهای و حقیقتمحور کنید. مجلس هم راه دارد. اگر این دومورد انجام شود؛ امید به توافق برای مورد سوم هم هست.