چگونه با ترس های مان رو به رو و از بند آنها خلاص شویم؟
گاهی آنقدر میترسیم که جرأت نمیکنیم از آن حرف بزنیم! بنابراین سرکوبش میکنیم تا دیگر از وجودش آگاه نباشیم. آنقدر به زندگی با ترسهایمان عادت میکنیم که گاهی حتی وجودشان را از یاد می بریم. و به همین سادگی ترس ها کنترل زندگی مان را به دست میگیرند و حبسمان میکنند.

ترس احساسی بیگانه نیست!همه ترس را میشناسند، احساسش میکنند و میترسند. با این حال، احتمالاً تعجب خواهیم کرد اگر بفهمیم که چقدر از رفتارهای روزانهی ما ناشی از نیاز به کاهش ترسهایمان است، نه مقابله با آنها.
و از آنجایی که ترس اغلب به عنوان یک ضعف تلقی میشود، صحبت کردن در مورد آن "قابل قبول" نیست. ما نه تنها در مورد ترسهایمان صحبت نمیکنیم، بلکه اغلب حتی اعتراف نمیکنیم که می ترسیم.
ما آنها را سرکوب میکنیم تا دیگر از وجودشان آگاه نباشیم. آنقدر به زندگی با ترسهای مان عادت میکنیم که گاهی اوقات دیگر از آنها آگاه نیستیم.
در نتیجه، بسیاری از مردم با ترسهای شان روبرو نمیشوند و در عوض اجازه میدهند زندگیشان را کنترل کنند.
به ترس های مان گوش دهیم
هشدار ترس اغلب نجاتبخش است
بسیاری اوقات ترسیدن یادآوری می کند که چیزی کسی را که دوست داریم تهدید میکند. برای مثال، فرض کنید فرزندتان میخواهد بدون نگاه کردن از خیابان عبور کند، صدای دزدی را در خانهتان میشنوید، درد شدید قفسه سینه دارید یا زلزله را احساس میکنید.
در چنین مواردی، ترس ارزشمند است زیرا شما را به اقدام کردن - برای نجات کسی، دریافت کمک پزشکی، فرار یا دفاع از خود به نحوی - ترغیب میکند.
ما باید به این ترسها گوش دهیم و به آنها پاسخ دهیم. آنها میتوانند ما را زنده و ایمن نگه دارند.
ترس های بازدارنده
اما نوع دیگری از ترس وجود دارد، ترسی که میخواهم در اینجا روی آن تمرکز کنم.
اینها ترسهایی هستند که مانع از زندگی ما میشوند - ترسهایی که ما را مسدود میکنند، مانع از برآورده شدن نیازهای مهم ما میشوند.
آنها مانع از عملکرد کامل ما میشوند، چه در یک محیط حرفهای و چه در یک محیط شخصی.
آنها میتوانند زندگی ما را مختل کنند. آنها علت اصلی بسیاری از مشکلات ما هستند.
ترسهای حل نشدهای که پتانسیل زندگی مان را محدود می کنند
ترس از اشتباه کردن یا گرفتن یک تصمیم مهم
ترس از دست دادن شغل یا ترک یک شغل ناموفق
ترس از شروع یا پایان دادن به یک رابطه عاشقانه
ترس از صحبت کردن در ملاء عام
ترس از عصبانی شدن یا عصبانی شدن دیگران از شما
ترس از تنها بودن یا انجام کارها به تنهایی
ترسهایی که در ما ایجاد میشوند به تجربیات فردی گذشته ما بستگی دارند. برخی از آنها نسبتاً جزئی هستند، در حالی که برخی دیگر میتوانند زندگی را تغییر دهند.
وقتی با ترسهایمان روبرو نمیشویم چه اتفاقی میافتد؟
کاری که اغلب وقتی یکی از این ترسها بروز میکند انجام میدهیم این است که از آن یک فاجعه میسازیم. سپس به ترس اجازه میدهیم افکار، کلمات و اعمال ما را کنترل کند. اگر مجبور به عمل باشیم، بدترین حالت را تصور میکنیم و در نتیجه، اجازه میدهیم ترس ما را فلج کند.
از آنجا که ترس اغلب با ناشناختهها - برای تغییر - مرتبط است، ما تصمیم میگیریم که محتاط و ایمن باشیم و به آنچه میدانیم پایبند باشیم.
ما خود را از پذیرفتن چالشهای خاص، انجام اقدامات خاص و تشکیل روابط خاص باز میداریم.
ما با موقعیتهای ناخوشایند، بد یا ناسالم سازگار میشویم، زیرا این کار راحتتر از مواجهه با ناشناختههاست.
به طور کلی، میتوانیم این را «ترس از زندگی» بنامیم.
بیشتر مردم با احتیاط در زندگی پیش میروند و سعی میکنند به سلامت به مرگ برسند.
دکتر روشل مایرز
مشکل این است که وقتی دائماً تصمیم میگیریم از موقعیتهایی که ما را مضطرب میکنند اجتناب کنیم، فرار کنیم یا با آنها سازگار شویم تا اینکه آنها را حل کنیم، دنیای ما کوچک میشود.
وقتی تصمیم میگیریم از مواجهه با موقعیتهایی که ما را میترساند اجتناب کنیم، به جای اینکه از آنها عبور کنیم، زندگی خود را محدود و محصور میکنیم.
یک دقیقه وقت بگذارید و در مورد زندگی خودتان تأمل کنید. آیا موقعیتهایی وجود دارد که دوست ندارید اما تصمیم میگیرید تغییر نکنید زیرا به نظر میرسد زندگی با آنچه میدانید آسانتر از ریسک تغییر - چیزی ناشناخته - است که میتواند زندگی شما را بهبود بخشد یا غنی کند؟
در مورد این ترسها چه کاری میتوانیم انجام دهیم؟
ترس مانند هر مشکل دیگری است: فقط در صورتی میتوان به آن پرداخت و آن را حل کرد که کاملاً از آن آگاه باشیم. تصمیم بگیریم با آن روبرو شویم، از طریق آن کار کنیم و در نهایت بر آن غلبه کنیم.
شکی نیست که والدین تأثیر زیادی بر نحوهی نگرش و مدیریت ترس ما دارند. همانطور که کودکان بسیاری از نگرشها و ارزشهای خود را از والدینشان میآموزند، ترسهای خود را نیز میآموزند.
به همان اندازه مهم، آنها با مشاهدهی نحوهی کنار آمدن والدین شان با ترس، مدیریت آن را یاد میگیرند. اگر والدین در مواجهه با ترس ناتوان عمل کنند، کودکان با این باور که نمیتوانند با آن کنار بیایند، یاد میگیرند که از موقعیتهای ترسناک اجتناب کنند.
وقتی والدین در مواجهه با یک موقعیت ترسناک شجاعت نشان میدهند، کودکان یاد میگیرند که آنها نیز میتوانند با ترس روبرو شوند.
خبر خوب این است که آنچه آموختهاید، میتوانید فراموش کنید. ترسها را میتوان فراموش کرد. و تحقیقات زیادی برای اثبات این موضوع وجود دارد.
بسیاری از ترسها، حتی ترسهای شدید، میتوانند کاهش یافته یا از بین بروند.
در حالی که ممکن است همیشه اینطور به نظر نرسد، ما هر زمان که با موقعیتی روبرو میشویم که ما را میترساند، حق انتخاب داریم.
حق انتخاب وقتی که می ترسیم
میتوانیم اجازه دهیم ترس زندگی ما را محدود و محصور کند، یا میتوانیم انتخاب کنیم که با آن روبرو شویم و بر آن غلبه کنیم.
همانطور که همه ما میدانیم، انتخاب اجتناب و عدم مواجهه با ترس، راه حل خوبی نیست، زیرا ترسی که تصدیق و با آن روبرو نشویم، از بین نمیرود. و نه تنها باقی میماند، بلکه اغلب با گذشت زمان بدتر میشود.
وقتی ترسهای خود را در آغوش میگیریم، میتوانیم آنها را رام کرده و بر آنها غلبه کنیم. شجاعت به معنای فقدان ترس و اضطراب نیست - بلکه به معنای داشتن توانایی حرکت به جلو حتی زمانی که میترسیم است. این پشتکار با وجود ترس است.
شجاعت "انجام دادن آن به هر حال" را پیدا کنید. این با درک این موضوع شروع میشود که ترسهای خاصی سد راه شما هستند؛ آنها مانع از عملکرد کامل و مؤثر شما به شکلی که میخواهید میشوند.
سپس تمایل به خارج شدن از منطقه امن خود به وجود میآید - منطقه امن شامل تمام کارهای روزمرهای است که هر روز انجام میدهیم و میگوییم و احساس راحتی و امنیت میکنیم.
ما به آن منطقه امن نیاز داریم، شکی در آن نیست و باید بیشتر اوقات آنجا باشیم. ما باید احساس امنیت و راحتی کنیم. اما برای یادگیری، رشد و توسعه به چالشها و تغییراتی نیز نیاز داریم و خارج شدن از منطقه امن برای رسیدن به این هدف ضروری است.
چگونه از منطقه امن برای رسیدن به هدف مان خارج شویم؟
تهیه لیستی از ترسهایتان - چیزهایی که از انجام دادن یا گفتن آنها میترسید - میتواند مفید باشد.
به ترسهایی فکر کنید که زندگی شما را مختل میکنند، چیزهایی که مانع از عملکرد کامل شما میشوند.
این ترسها ممکن است شامل مواردی مانند موارد زیر باشد:
ارائه یک سخنرانی برای یک مشتری جدید بالقوه.
رفتن به تنهایی به مکانی که قبلاً هرگز در آن نبودهاید.
شروع گفتگو با افراد جدید در موقعیتهای حرفهای یا اجتماعی.
صحبت کردن با کسی که با او اختلاف یا مشکلی دارید.
به دنبال شغل جدید هستید.
یادگیری انجام کاری که همیشه آرزوی انجام آن را داشتهاید، مانند اسکی، آواز خواندن، پرواز با هواپیما، نوشتن یا شنا در اقیانوس آزاد.
ترس های مان را بشناسیم، تعریف کنیم و بر آنها غلبه کنیم
هرچه ترس خود را دقیقتر تعریف کنید، احتمال غلبه بر آن بیشتر است. پس از اینکه برخی از ترسهای خود را به وضوح تعریف کردید، در اینجا سه مرحله وجود دارد که میتوانید برای غلبه بر آنها بردارید.
1. از نترس ها الگو بگیرید
یعنی افرادی را که به آنها احترام میگذارید یا تحسین میکنید و در کاری که از انجام آن میترسید موفق هستند، مشاهده کنید. افرادی را پیدا کنید که از انجام کاری که شما را میترساند نمیترسند و آنها را مشاهده کنید. تا حد امکان، افراد بیشتری را مشاهده کنید. همچنین، در صورت وجود، به موفقیتهای گذشته خود در زمینههای مرتبط فکر کنید.
2. تمرین یا مرور ذهنی
این راهی برای امتحان کردن رفتارهای جدید در ذهن شماست قبل از اینکه آنها را در زندگی واقعی انجام دهید. خود را در حال انجام یا گفتن آنچه از آن میترسید با موفقیت تصور یا تجسم کنید.
مهم است که خود را در حال انجام کاری که میخواهید ببینید. در صورت امکان، در زندگی واقعی بدون فشار، مثلاً جلوی آینه یا با یک دوست، تمرین کنید. در طول این مرحله، بسیار مهم است که آگاهانه آرامش خود را حفظ کنید تا تنش خود را کاهش دهید.
۳. انجامش دهید!
سعی کنید کاری را که از آن میترسیدید انجام دهید یا بگویید.
وجود ترس میتواند به جای یک مشکل ناراحتکننده که باید از آن اجتناب کنید، نشاندهنده یک فرصت یا یک چالش باشد.
وقتی ترسها را بتوان به همین شکل نامگذاری و پذیرفت، رام کردن آنها امکانپذیر میشود.
حتی ممکن است از وجود آنها به عنوان فرصتی برای تبدیل شدن به فردی که میخواهید باشید، استقبال کنید.