نظر یک جامعه شناس ایرانی درباره وقایع اخیر؛ زمان چرخش

به باور یک جامعه شناس این اعتراضات، ریشه در جنبش‌هایی مانند جنبش زنان، جنبش سبک زندگی، جنبش نوجوانی، جنبش دموکراسی‌خواهی،جنبش عدالت‌خواهی،جنبش دانشجویی و جنبش مهاجران دارد.

نظر یک جامعه شناس ایرانی درباره وقایع اخیر؛ زمان چرخش

دکتر نعمت‌الله فاضلی، جامعه‌شناس و استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انســانی و مطالعات فرهنگی اســت. او دکترای خــود را در رشته انسان‌شناسی اجتماعی از مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی دانشــگاه لندن در سال ۱۳۸۳ اخذ کرد. در این گفت‌وگو آقای فاضلی به ریشه‌های اعتراضات اخیر پرداخته ۷ جنبشی که‌سبب به‌وجود آمدن این اعتراضات شده را بررسی کرده است.

به باور او این اعتراضات، ریشه در جنبش‌هایی مانند جنبش زنان، جنبش سبک زندگی، جنبش نوجوانی، جنبش دموکراسی‌خواهی،جنبش عدالت‌خواهی،جنبش دانشجویی و جنبش مهاجران دارد. او تاکید دارد که مطالبه اصلی حتی ضرورتا سیاســی نیست و پیش از آنکه خواهان جایگزینی نظام سیاسی بدیل به جای نظام سیاسی موجود باشد، خواهان تغییرات موثر در حکومت است.

امروزه شاهد نگاه‌های مختلفی به سلسله اتفاقاتی که از مهر ماه در ایران آغاز شد، هستیم. برخی می‌کوشند بگویند ماجرای غم‌انگیز مهسا امینی علت اصلی این جریانات بوده است و برخی نیز با اشاره به هشتگ «برای» می‌کوشند چنین ادامه دهند که علل بیشتری در پشت وقایع است، در عین حال مسئولان اجرایی کشور نیز تعریف خود از واقعه دارند، نظر شما به‌عنوان جمع‌بندی ابتدایی از جریان تعاریف چیست؟

در وهله اول لازمه درک این اعتراضات، در نظر گرفتن بســتر کلی ملی و بین‌المللی و توجه عمیق به بافت تاریخی و اجتماعی تکوین و توسعه و تداوم آن است. اعتراضات اکنون از سطح اتفاق یا حادثه‌گذرا فراتر رفته و همچون پدیده اجتماعی تام،کلیت جامعه و سیاست و تاریخ ما را درگیر خود کرده است.

پدیده‌های اجتماعی تام، لایه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی،فرهنگی را به هم می‌بافند و پیوندی محکم و هستی‌شناختی میان همه لایه‌ها ایجاد می‌کنند. نظریه پردازان اجتماعی برای فهم این پدیده‌ها از مفهوم‌کلیت و فرهنگ استفاده می‌کنند.کلیت بیان‌کننده این است که لازمه فهم اجزا، فهم نســبت هــر جزء با کلیت آن اســت. برای فهم ایــن اعتراضات لاجرم نیازمند درکی از کلیت آن هســتیم. کلیت اعتراضات اخیر را مفهوم جنبش‌های اجتماعی جدید بیان می‌کند. جنبش‌های اجتماعی جدید مانند جنبش زنان، جنبش محیط زیست گرایان، جنبش مهاجران، جنبش دانشــجویی، جنبش‌سبک زندگی،جنبش عدالت‌خواهی وجنبش‌های مدنی دیگر با انقلاب‌های سیاسی درمعنای کلاسیک‌آن تفاوت دارند.

این جنبش‌ها را نه احزاب و نه ایدئولوژی‌های سیاسی کلاسیک بلکه مجموعه کنشگری‌ها و مطالبات گروه‌های اجتماعی زنان، دانشجویان، جوانان و فعالان مدنی متعدد شــکل داده و به پیش میبرند. اعتراضات اخیر دستکم تا این لحظه جنبشِ جنبش‌هاست.

با توجه به آنچه شما جنبش جنبش‌ها خواندید،روایت جدیدی را می.شنویم که رسانه ســعی دارد از کنار آن بگذرد. برای آغاز نظر شما در مورد روایات اصلی از وقایع اخیر چیست؟

به صورت کلی دو روایت رقیب از اعتراضات فعال با یکدیگر می‌جنگند. روایت رسمی جمهوری اسلامی بخش‌هایی از این اعتراضات را اغتشاش می‌نامد و ریشه‌ها و شاخه‌های آن را دشمنان حکومت می‌داند؛ دشمنانی که عمدتا خارج از ایرانند و از طریق رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بر نارضایتی‌های اقتصادی و اجتماعی شهروندان بنزین می‌پاشند.هدف این روایت، مدیریت بحـران و خاتمه دادن به آن در کمترین زمان ممکن است.این روایت از طریق مقامات، رسانه‌ها و حامیان حکومت بیان می‌شود، می‌کوشد این‌اعتراضات را گذرا، کم‌اهمیت، بدون نتیجه، توطئه دشمنان‌ و کوچک نشان دهد.

روایت دیگر، روایت دشمنان حکومت است اعتراضات را انقلاب مردمی می‌خوانند و ریشه‌ها و شاخه‌های آن را تضاد ساختاری فلسفه و ایدئولوژی حکومت با مردم می‌شناسند و تلاش می‌کنند تا مردم و معترضان تغییر رژیم از اصلاحات ناامید شده و می‌خواهند حکومتی سکولار دموکراتیک ایجاد شود، شعار محوری‌اعتراضات را زن، زندگی، آزادی می‌دانند.

به باور آن‌ها انقلابی تمام‌عیار در حال وقوع است و تلاش می‌کنند، شعله‌های اعتراضات را روشن نگه دارند و اعتراضات را امری ریشه‌ای، پایدار و خاموشی‌ناپذیر و همگانی نشان دهند. این دو روایت اگرچه برخی واقعیت‌ها را گزینشی برجسته می‌کند اما هدف آن‌ها توضیح واقعیت اعتراضات‌نیست هردوجانب‌داری‌های سیاسی دارند که مانع از فهم چیستی، چگونگی و چرایی و حتی سرانجام این اعتراضات می‌شود. نیازمند روایت سومی هستیم که نسبتا بی‌طرف و مستقل‌تر باشد.

اکنون اما روایت دیگری نیز وجود دارد که اعتراضات جاری را جنبش می‌داند و می‌کوشــد نشان دهد این جنبش مانند دیگر جنبش‌ها خواهان تغییر است، ایدئولوژی و کنشگرانی دارد و از وضع موجود ناراضی است و بر زمینه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در سطح داخلی شکل گرفته است. این‌جنبش ابتدا شورش شهری بود که در واکنش به مرگ مهسا امینی آغاز شد اما این شورش به سرعت تغییر فاز داد.

چه چیزی در این اتفاقات باعث می.شود تا شما آن را امتداد جنبش‌های پیشین بنامید و مناسبت آن به صورت مصداقی با دیگر جنبش‌ها چیست؟

اتفاقات اخیر به عنوان جنبش، ایدئولوژی دموکراسی خواهی دارد؛ خواهان تغییرات در حکمرانی است؛ در بستر جامعه‌ای رسانه‌ای شده و شبکه‌ای سازماندهی می‌شود؛ گروه‌های متعدد اجتماعی کنشگران‌جنبش‌اند؛ به‌ویژه زنان و نسل‌های جوان‌تر و دیجیتال  آن نقش اصلی را ایفا می‌کنند. این جنبش افراد بیش از احزاب؛ مطالبات فرامادی بیش از مطالبات مادی‌ اهمیت دارد.

این جنبش همچنین ماهیتا تاریخی و فرآیندی اسـت؛ و ریشه در تحولات ســاختاری در جامعه ایران دارد و برآیند تناقضات ساختاری در ارزش‌ها و نگرش‌های سنتی و مدرن است. جنبش‌ها، پدیده‌های نوظهوری نیستند و سراسر قرن بیستم تا امروز اغلب کشــورها درگیر جنبش‌ها بوده و هســتند. البته معنای فراگیری و جهانی بودن جنبش‌ها این نیست که عزای جمعی، عروسی است! جنبش‌هایی که ثبات و پایداری سیاسی کشورها را به هم می‌ریزند، هزینه سنگینی دارند و زندگی فردی تک‌تک شـهروندان و سرشت و سرنوشت جمعی ملت‌ها را دگرگون می‌کنند.

همین کفایت می‌کند برای کوشش فهم این جنبش‌ها. اعتراضات در ایران،برآیند و تلفیق جنبش‌های اجتماعی جدیدی است که طی دهه‌های اخیر در ایران و دیگر کشورهای جهان رایج شده‌اند. نخستین این‌ها جنبش زنان است. این جنبش در ایران از انقلاب مشـروطیت آغاز شد و در هر دوره‌ای از تاریخ معاصر ایران شکل و شــمایل ویژه تاریخی متناسب با زمانه و زمینه‌اش را پیدا کرد. آرمان مشـترک جنبش زنان در همه کشورها، دفاع از حقوق زنان و مبارزه برای ایجاد برابری و عدالت جنسیتی است. در جنبش اعتراضی جاری، جان باختن دختری جوان این ظرفیت نمادین را داشت که فعالان‌حقوق زنان را وارد میدان‌کند،مطالبات تاریخی و سیاسی زنان از جمله مساله حجاب را مجددا در حوزه عمومی در پیشخوان و ویترین اعتراضات قرار دهد. اما مساله حجاب صرفا نمادی است از کل مطالبات زنان و درگیر کردن تمام جامعه و مردان با مساله حقوق زنان و برابری جنسیتی. شـعار محوری زن، زندگی، آزادی به طور آشــکاری برجستگی جایگاه زنان در این جنبش را نشان می‌دهد.

دومین جنبش اجتماعی جدید که در جنبش اعتراضی درگیـر اســت جنبش سبک زندگی«است. این جنبش خواهان به رسمیت شــناختن تفاوت‌ها و سلیقه‌ها و ذائقه‌های گروه‌های گوناگون اجتماعی است. 

فرآیندهای مصرفی شدن،رسانه‌ای شدن و جهانی‌شدن تغییرات مهم و معناداری در جامعه‌ایران شکل داده‌اند. این فرآیندها تحولات‌آشکاری در ارزش‌ها و نگرش‌های افراد به‌ویژه نسل جوان ایجاد کرده‌اند و میل به‌فردیت و خودهویتی را در آن‌ها به شدت تقویت کرده‌اند. 

گرایش گستردهای میان افراد به‌ویژه نسل جوان برای خودتحقق‌ بخشـی و خودهویتی در زمینه انتخاب‌های فردیشــان در مدیریت بدن، مصرف فرهنگی و زیبایی شناختی وجود دارد.جمهوری اسلامی در دهه‌های اخیر با سیاست فرهنگی هویت‌ساز حول محور هویت شیعی- انقالبی، آزادی‌های مدنی و فردی را محدود و به شــدت کنترل می‌کرد. این سیاست، کش‌مکش‌ها و برخوردهای شدیدی با ذائقه‌های فردی، سـلیقه‌های مصرفی و گرایش‌ها و نگرش‌های در حال ظهور جامعه داشت. این کش‌مکش‌ها بیش از هر چیز در مساله حجاب بروز و ظهور عینی داشت،تنش‌های گشت‌ارشاد با زنان گاه‌وبیگاه علنی می‌شد.

اما کلیت واقعیت‌ محدود به پوشش زنان نبود و این تنش حوزه‌های مصرف فرهنگی و سبک زندگی را به طور کلی شــامل می‌شد. جنبش سبک زندگی در شعار زن، زندگی، آزادی و برخی شعارهای دیگر معترضان انعکاس دارد. سومین جنبش تأثیرگذار در اعتراضات اخیر جنبش کودکی و نوجوانی است. دردهه‌های اخیر کودکی مسأله جهانی شده و گروه سنی تا 18 سال، فرهنگ کودکی تازه‌ای را خلق کرده است. این نسل که در فضای دیجیتال بزرگ شده و از طریــق رسـانه‌ها و فضای مجازی بالیده است، تصوری متمایز از نسل‌های پیشین مقولات بنیادی چون بدن،لذت،جامعه،خانواده، ارزش‌ها و نگرش‌ها دارد.

این نسل نمی‌تواند با ارزش‌های سنتی بزرگسالار و مردسالار کنار بیاید خواهان عاملیت و فردیت بیشتری است. سرمایه‌های نمادین و سرمایه‌های نسلی این کودکان، نوجوانان متمایز برنامه درسی رسمی مدارس است،برخی از سیاست‌های آموزشی رامغایر خواسته‌ها و نیازهای خود می‌داند. این موضوع به‌ویژه برای دختران، شدت و اهمیت بیشتری دارد. تعارضات میان این نسل با فرهنگ رسمی و سیاست آموزشی،فرهنگی حاکم، آن‌ها را به کش‌مکش‌های اجتناب‌ناپذیر سوق می‌دهد.مشارکت این نسل در اعتراضات اخیر جلوه‌ای از این کش‌مکش است. جنبش دموکراسی‌خواهی چهارمین جنبش فراگیری اســت که جهان از نیمه قرن بیستم با آن درگیر است،در ایران نیز عمیقا اثرگذار بوده و است.

انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ متأثر از این‌ جنبش بود و به همین دلیل جمهوریت جایگزین سلطنت شد و در قانون اساسی جمهوری اسلامی سازوکارهای گوناگون جمهوریت در کنار اسلامیت نظام سیاسی درج شد. اما این بعد از ساختار حکومت عمال با فراز و نشیب‌هایی همراه شد و خواســته جامعه برای دموکراسی و آزادی نتوانست به میزان و شیوه قابل قبول و موثر در نظام حکمرانی تحقق یابد. نه تنها ساختار حزبی و مشـارکت نهادینه به طورموثر شکل نگرفت بلکه مشارکت‌مشروط نیز در آخرین انتخابات مجلس و ریاست جمهوری به حداقل چهار دهه اخیر کاهش یافت.

جنبش عدالت‌خواهی یکی دیگر ازجنبش‌های‌اجتماعی فراگیر و جهانی در دهه‌های اخیر است. این جنبش در کشورهای گوناگون معانی،مصادیق خاص خود را دارد. جنبش‌های ضدسرمایه‌داری و ضدجهانی‌شدن و ضدنئولیبرال جلوه‌هایی ازجنبش جهانی عدالت‌خواهی است. درایران نیز مساله نابرابری‌ها به‌ویژه فقر گسترده در سال‌های اخیر مطرح بوده است.گسترش فسادها و ظهورطبقه یا گروه‌ثروتمندان بزرگ که تحت سیاست‌ها و رانت‌ها، بخش بزرگی از سرمایه‌های اقتصادی را تصاحب کرده‌اند به شدت خشم گروه‌های فرودست جامعه را برانگیخته است. درجنبش اعتراضی اخیر اگرچه شعارهای اقتصادی مطرح نمی‌شود اما خواهی‌نخواهی ناراضیان اقتصادی و وجود بحران‌های مادی، زمینه‌ســاز و انگیزه بخش معترضان است. این موضوع ویژه برای جوانان که محروم هستند وآینده‌ای روشن از نظر اشتغال و مسکن و نیازهای حیاتیشان نمی‌بینند بسیار مهم است.

جنبش دانشجویی از دیگر جنبش‌های اجتماعی بزرگ قرن بیســتم است. این جنبش در ایران ریشــه‌های تاریخی و فرهنگی دارد. دانشجویان در انقلاب اسلامی نقش مهمی داشتند و در دوره پسـاانقلاب نیز همواره این جنبش زنده بوده به‌ویژه در سال ۱۳۷۸ اثرگذار بود. جامعه ایران اکنون 14 میلیون دانش‌آموخته و سه‌ میلیون دانشجو دارد. این جمعیت بزرگ متأثر از ارزش‌ها و نگرش‌های فرهنگی علم مدرن‌اند وانتظارات و ذهنیت جمعی مشــترکی دارند که بسیاری از آن‌ها را در مقابـل ایدئولوژی دینی حاکم قرار می‌دهد. علاوه بر این، دانشــجویان عموما نسل جوان و دیجیتال‌اند و شکاف‌های جنسیتی، نسلی و دیجیتال میان آن‌ها و نظام سیاسی، موجب نارضایتی عمیق آنها می‌شود. سنت تاریخی جنبش دانشجویی وجود دارد که الهام بخش دانشجویان برای فعالیت سیاسی اسـت. پایین بودن کیفیت آموزش و بحران‌ها و چالش‌های درونی نظام آموزش عالی نیز نارضایتی دانشجویان را تشدید می‌کند. مجموع این عوامل، جنبش دانشجویی را شعله‌ور کرده و در صف اعتراضات قرار داده است.

جنبش مهاجران نیز دراعتراضات اخیر نقش جدی‌دارد. مهاجران ایرانی ساکن خارج ایران از انقلاب مشــروطه تاکنون از بازیگران مهم جنبش‌ها و انقالب‌ها بوده و هسـتند. اما در گذشـته اغلب نخبگان مهاجر کنشگران اصلی بودند اما در جنبش اعتراضی اخیر توده مهاجر مشارکت دارند. جمعیت‌بیش از ۷میلیون‌نفری‌مهاجران ایرانی اکنون ایران کوچکی بیرون از مرزهای جغرافیایی کشور تشکیل داده‌اند.این جمعیت با تکیه بر رسانه‌ها، شبکه‌های اجتماعی و موقعیت‌های سیاسی واجتماعی و اقتصادی که در کشورهای گوناگون دارند از توانایی‌ها بزرگی برخوردارند. بخش قابل توجهی از این جمعیت مهاجر،ناراضیان سیاسی هستند بخش‌های دیگر نیز با مطالبات جنبش‌های اجتماعی همدلی و اشتراک دارند. مهاجران هم از طریق رسـانه‌ها و هم با برگزاری اجتماعات در میادین شهرهای بزرگ جهانی و هم تشکیل کمپین‌های متعدد توانسته‌اند همسو با معترضان داخل‌کشور عمل کنند،صدای جنبش‌اعتراضی را جهانی کنند. سـایر جنبش‌های اجتماعی جدید مانند جنبش محیط‌زیست‌گرایی و جنبش‌های قومی ومدنی نیز در جنبش اعتراضی کنونی اثرگذارند و می‌توان رد و نشــان آن‌ها را در شعارها، شـهرهای قومی و گفتمان جنبش اعتراضی مشــاهده کــرد. در مجموع می‌توان وجه مشــترک همه جنبش‌های جدید را در فرهنگی بــودن آن‌ها دید. مطالبه اصلـی جنبش‌های جدید در ابتدا و ضرورتا سیاسی نیست و بیش از اینکه خواهان جایگزینــی نظام سیاســی بدیل به جــای نظام‌های سیاسی موجود باشــند، خواهان تغییرات ساختاری در حکومتها هستند؛ تغییراتی که مطالبات آنها را به نحو واقعی و موثر تأمین کند.این جنبشها به صورت جنبش اعتراضی ظاهر می‌شوند و خواهان پذیرش به رسمیت شناختن تفاوت‌ها،هویت‌ها،فرهنگ‌ها و ارزش‌های‌همه گروه‌های موجود در جامعه‌اند. جنبش اعتراضــی اخیر در ایران نیز از همین جنبش‌هاست اگرچه شــعارهای معترضان فراتر از مطالبات مدنی و فرهنگی است اما واقعیت این جنبش‌تفاوت بنیادی،جنبش‌های‌اجتماعی جدید ندارد. سیاسی شدن این جنبش ریشه در این واقعیت دارد که گفتمان سیاسی رسمی ایران، حوزه‌های فرهنگــی و اجتماعی را در امر سیاســی و ایدئولوژی خود ادغام کرده و استقلال نهادی قلمروهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را نپذیرفته است. نتیجه این وضعیت، سیاسی شدن رادیکال جنبش اعتراضی اخیر است. سرنوشـت این جنبش به واکنش نظام سیاسی به آن وابسته است. همانطور که اشـاره کردم، جنبش‌های اجتماعی جدید ریشه‌های تاریخی وجهانی دارند و به سادگی آرام نمی‌شــوند مگر اینکه جامعه در مسیر تحقق مطالبات این جنبش‌ها حرکت کند.

نظام‌های سیاسی در صورتی پایدار می‌شوند، می‌مانند که تطابق و سازگاری لام با مطالبات این جنبش‌ها را نشان دهند و راه‌های تحقق تدریجی مطالبات آنها را باز کنند. این موضوع برای ایران اهمیتی مضاعف دارد، زیرا نظام سیاســی مجموعه تنش‌های بین‌المللی و منطقه‌ای نیز دارد و کشورهای رقیب و متخاصم با ایران از هرفرصتی برای تضعیف و بی‌ثباتی سیاسی آن استفاده می‌کنند. در جنبش اعتراضی اخیر نیز نمی‌توان این موضوع را نادیده گرفت. عملکرد برخی رسانه‌های فارسی‌زبان آشکارا نشان‌دهنده همین واقعیت است. اما چیزی که اهمیت دارد، رسانه‌ها و عملکردهای سایر کشورها نیست بلکه مطالبات گروه‌ها و جنبش‌های اجتماعی است؛ زیرا در صورت تحقق این مطالبات، رســانه‌ها و کشــورها نمی‌توانند در جامعه نفوذ کنند و زمینه بی‌ثباتی و شورش را فراهم سازند.

با توجه به آنچه تاکنون مرور کردیم، پاسخ به چنین جنبشی چگونه ممکن میشود؟ یا به عبارتی یک نظام سیاســی برای آغاز یک خود اصلاحی به چه ابزارهایی نیاز خواهد داشت؟

نظام سیاسی برای مواجهه با جنبش‌های اجتماعی جدید نیازمنـد چرخش گفتمانی اســت که درکی واقع بینانه و همدلانه از این جنبشها بدست آورد و با زبانی تازه نظــام حکمرانی را معطوف به گسترش آزادی‌های مدنی، آزادی بیان،سیاست تفاوت و تقویت ارزش‌های دموکراتیک و ارتقای مشارکت سیاسی و اجتماعی همه گروهها بنماید. شرح و تحلیل دقیق این چرخش گفتمانی موضوع سخنم در اینجا نیست؛ اما اگر تحلیل اعتراضات به مثابه جنبش فرهنگی درست باشد، بدون چرخش گفتمانی نمی‌توان پایداری سیاسی ایجاد کرد. ممکن است با روش‌های امنیتی، اعتراضات اخیر را از خیابان‌ها جمع کرد اما قطعا نمی‌توان از این طریق پاسخ پایدار به جنبش‌های اجتماعی جدید داد. آینده این جنبش را گفتمان رسمی حاکم تعیین می‌کند. 

هرقدر گفتمان رسمی از پذیرش اعتراضات پرهیز کند و به برخورد بیشتری اتکا کند، گفتمان جنبش اعتراضی به مقابله خشونت‌بار و تند سوق می‌یابد. جنبش اعتراضی کنونی نیز ابعاد نرمتر و آرام‌تری میداشت اگر طی دهه‌های اخیر صداهای جامعه و گروه‌های اجتماعی شنیده می‌شد و اصلاحات و سازگاری‌های ضروری در زمان مناسب انجام شده بود. طرد و انکار این صداها در نهایت نمی‌تواند واقعیت وجود آن‌ها را از بین ببرد.واضح است که برای نظام سیاسی حاکم در موقعیت کنونی انجام اصلاحات ساختاری در مرز ناممکن قرار دارد؛ اما بعید می‌دانم ثبات و پایداری سیاسی بدون انجام برخی از اصلاحات مهم ممکن شود. حتی در صورت خاموش شدن خیابان‌ها، دیر یا زود جنبش اعتراضی مجدد شعله‌ور می‌شود و شاید نوبت بعد دیر شده باشد و بحران‌های بزرگ و لاینحل ایجاد شود. 

منبع: سازندگی
شبکه‌های اجتماعی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها