نقد سریال «شغال»؛ ترکیبی شکست خورده و زشت از ایدههای مختلف
سریال «شغال» تلاش میکند دنیایی متلاطم از قدرت و فساد را در لایههای مختلفی از جامعه نشان دهد، اما بیشتر شبیه اثری است که نماهای ژست دار و دیالوگهای سنگین را به هم چسبانده است.

اخیرا قسمت سوم سریال «شغال» از شبکه نمایش خانگی منتشر شد، این سریال روایتگر زندگی خانواده کاویان است که درگیر ماجراهای مختلفی میشوند.
مخاطب با شنیدن نام سریال و خواندن خلاصه اولیه ممکن است تصور کند با یک داستان مهیج، جذاب و پرتنش مانند سریال انگلیسی «روز شغال» رو بهرو است. در حالی که این تصور کاملا اشتباه است، این دو اثر هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. «شغال» به کارگردانی بهرنگ توفیقی یک داستان جنایی است که با انتقادات فراوانی از سوی مخاطبان مواجه شده است. در ادامه نقدی کوتاه بر این سریال خواهیم داشت.
این سریال به وضوح ضعف بنیادی خود را نشان میدهد. فیلمنامهای بدون ستون فقرات که خط کنشهای داستان را به سمت تکرار میبرد. در این سریال اطلاعات از دل اتفاقات به وجود نمیآیند، بلکه شبیه به بیانیهای از پیش آماده شده از زبان کاراکترها شنیده میشود. متن نه به بازیگر انگیزه میدهد و نه جهان درونی قصه را به وضوح نشان میدهد. «شغال» را میتوان نمونه بسیار مفید برای دانشجویان کارگردانی و سینما دانست تا بدانند چگونه نسازند. این اثر در مسائل فنی ضعفهای جدی دارد، موسیقی به جای القای ترس و درد به مخاطب، شبیه آهنگهای سریالهای دهه 70 و 80 شمسی است که برای رساندن احساس ترس به بیننده از صداهای حیواناتی مانند کلاغ یا جیغ استفاده میکند. در عین حال کیفیت صدابرداری در سکانسها یکسان نیست و جنس صدای یک کاراکتر در صحنههای مختلف با یکدیگر متفاوت است.
مهدی سلطانی تبدیل به کاراکتر کلیشهای و تکراری شده است، او در این سریال همان تیپ شخصیتی را اجرا میکند که در آثاری مانند «آقا زاده» و «مادرانه» داشت. تیپ یک پدر ثروتمند و نگران فرزندان که برای حفظ آبرو هر کاری میکند. «شغال» را میتوان نماینده آشکار ورود شبکههای نمایش خانگی به الگو برداری از سریالهای ترکی دانست. سریالی که با تهمایه تجاوز شکل میگیرد و خط روایی آن و کاراکترها شبیه به سریالهای ۸۰ قسمتی « فاطماگل» است که زمانی توسط شبکههای ماهوارهای نمایش داده میشد، دختری که به او تجاوز شده و گروهی تلاش میکنند این موضوع را کم اهمیت جلوه دهند. همچنین این سریال مانند رمانهای اینترنتی دهه 80 شمسی تجاوز را قصهای رمانتیک نشان میدهد، دختری که به او تجاوز شده و دیگران سعی دارند تا پسر را مجبور به ازدواج با او کنند و در نهایت عشق میان آنها شکل گیرد.
سکانس تجاوز معمولا از هولناکترین و دردناکترین صحنهها در سینما است اما این سریال به گونهای آن را نمایش میدهد که گویی یک اتفاق ساده جنایی رخ داده است. کامیار بعد از این موضوع به زندگی عادی برمیگردد و آوا نیز به راحتی از شکایت خود صرفنظر میکند. در حقیقت مخاطب با این سکانسها نه احساس همدردی و نه احساس نگرانی برای کاراکتر آوا میکند. «شغال»، تلاش میکند تا ایدههای مختلف، مانند قتل، زمینخواری، تجاوز و طلاق را در کنار هم قرار دهد، با این حال تبدیل به آش نپختهای شده که کسی از آن لذت نمیبرد.