علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

شب جعفر والی با سخنان حسرت بار علی نصیریان برگزار شد و جواد طوسی هم اظهار تاسف کرد که قدر بازیگری مانند جعفر والی دانسته نشد.

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

«شب جعفر والی» به همت مجله بخارا با اجرای علی دهباشی، نویسنده، پژوهشگر و سردبیر این مجله، شامگاه یکشنبه شانزدهم آذر ماه در تالار استاد جلیل شهناز (بتهوون) خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

این شب به مناسبت اکران فیلم مستند «آی باکلاه» ساخته سارا عابدی که پرتره‌ای از جعفر والی ـ کارگردان و بازیگر فقید تئاترـ است، برپا شد.

در آغاز این برنامه که در آستانه سالروز درگذشت جعفر والی برگزار شد، علی نصیریان به عنوان نخستین سخنران، با ابراز خوشنودی از برگزاری این برنامه گفت: باز هم جای شکرش باقی است که هموطنان و ایرانیان برای فرهنگ و هنر دور هم جمع می‌شوند و بانیان خیری مانند آقای دهباشی و دیگران، مجالس فرهنگی برگزار می‌کنند که در آن از کسانی یاد بشود که قبلاً بوده‌اند و اتفاقاتی را رقم زده‌اند.

این هنرمند پیشکسوت با تاسف از درگذشت بسیاری از هم‌نسلان خود افزود: هم‌دوره‌ای‌های من که همه فوت کرده‌اند و فقط من مانده‌ام.

نصیریان با اشاره به همکاری‌های خود با جعفر والی ادامه داد: ایشان پیش از ما فعالیت خود را آغاز کرده بود و با او در تئاتر سعدی آشنا شدم. آن زمان دو تئاتر جامعه باربد به مدیریت اسماعیل مهرتاش و سعدی زیر نظر عبدالحسین نوشین فعال بودند اما از آنجاکه نوشین عضو حزب توده بود، بعد از کودتای ۲۸ مرداد او را زندانی کردند و در زندان کتاب «هنر تئاتر» را نوشت که تنها کتاب تئاتر آن زمان بود. آن زمان آقای خیرخواه به عنوان استاد بازیگری تئاتر سعدی فعالیت می‌کرد ولی این تئاتر را در کودتای ۲۸ مرداد آتش زدند و ما هم به هنرستان هنرپیشگی رفتیم.

او با اشاره به آشنایی خودش با شاهین سرکیسیان به واسطه فهیمه راستکار از دوره‌ای یاد کرد که توسط این هنرمند آموزش دیده است.

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

نصیریان اضافه کرد: بعد از ماجراهای تئاتر سعدی، آقای والی را در خانه سرکیسیان دوباره دیدم. من و او برای بازی در نمایش «جنون» تمرین می‌کردیم. با وجود یک سال تمرین، فرصت اجرای آن فراهم نشد چون نه پولی داشتیم و نه سالنی و کسی به ما جوانان ۱۶، ۱۷ ساله اعتنایی نمی‌کرد. ما در آوارهای مجاور پارک شهر تمرین می‌کردیم. سرکیسیان با دست خالی ما را دور هم جمع کرد و این بزرگترین کار او بود.

این هنرمند با اشاره به دیگر تلاش‌های هم‌نسلان خود برای اجرای تئاتر در آن مقطع یادآوری کرد: در سالن سمعی بصری نور بستیم و سه نمایش کوتاه تک‌پرده‌ای اجرا کردیم و بعد من نمایش «بلبل سرگشته» را بر اساس داستان صادق هدایت تنظیم و اجرا کردم که در چند شهر اجرا شد و در فستیوال تئاتر ملل هم در پاریس روی صحنه رفت. در تمام این دوران آقای والی با ما بود تا اینکه در سال ۱۳۳۶ که اداره هنرهای دراماتیک به سرپرستی دکتر مهدی فروغ که فردی بسیار فرهیخته بود، تاسیس شد، فعالیت خود را در آنجا ادامه دادیم. بیشترین ثمربخشی دکتر فروغ برای تئاتر ما، سواد او و بخش استادی‌اش بود و نه کارگردانی‌اش چراکه کار هنری، خلاقه است و کمتر کسی مانند آقای سمندریان هم استاد چیره‌دستی است و هم کارگردانی خلاق.

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

نصیریان اضافه کرد: دورانی که ما گذراندیم، دوران جریان‌سازی بود و والی یکی از سرپرستان گروه‌های اداره هنرهای دراماتیک بود و گروه تئاتر شهر را اداره می‌کرد. هر یک از ما سرپرست یک گروه بودیم، من گروه تئاتر «مردم» را اداره می‌کردم، داود رشیدی سرپرست گروه «امروز» بود و عباس جوانمرد سرپرست گروه «هنر ملی» ولی این مانع فعالیت ما در گروه‌های دیگر نمی‌شد و این گونه بود که در تمام اجراهایی که والی از سعدی روی صحنه برد، همکاری کردم.

او همچنین با یادآوری پخش زنده تئاترهای تلویزیونی در دهه ۴۰ ادامه داد: از اواخر دهه ۴۰ ، هر یک از ما که نمایشی تهیه می‌کردیم، به صورت زنده و سیاه و سفید از تلویزیون پخش می‌شد.

نصیریان با ارایه خاطراتی از اجرای نمایش‌های «گاو» و «هالو» افزود: اولین کارهایی که من و والی کار کردیم، نمایشنامه‌های بسیار زیبای ساعدی درباره مشروطه بود که نمایشنامه «از پا نیفتاده‌ها» یکی از زیباترین‌هایش بود.

او از نمایشنامه‌های بهمن فرسی هم به عنوان دیگر هنرمند پیشرو آن زمان یاد کرد و افزود: در آن دوره، جعفر والی در کارهای رشیدی و پری صابری بازی کرد. اگر نقشی از نظر فیزیکی به او می‌خورد، آن را بسیار درخشان بازی می‌کرد چراکه بازیگر بسیار توانمندی بود.

نصیریان با اشاره به اجرای نمایشنامه‌های متعدد ساعدی با کارگردانی والی گفت: والی کارهای اساسی خود را در تالار سنگلج با اجرای نمایش «چوب به‌دست‌های ورزیل» ساعدی شروع کرد و یکی مهم‌ترین کارهای او بود که با بازیگران بسیار خوبی همچون فنی‌زاده، مشایخی، انتظامی و ... روی صحنه برد.

او ادامه داد: یکی از دلایل موفقیت کارهای ما در آن دوران این بود که با هم کار می‌کردیم چون تئاتر کار جمعی است و ما گروه بودیم و در کارهای یکدیگر بازی می‌کردیم. والی، اغلب نمایشنامه‌های ساعدی را اجرا کرد و بسیار خوب کار می‌کرد زیرا بسیار باسواد بود و در رشته‌های گوناگون پشتوانه علمی داشت. بدون این داشته‌ها، کار هنری کم‌اثر می‌شود اما والی هم دانشگاه رفته بود و هم نزد استادان بزرگ دنیا آموزش دیده بود و یاد گرفته بود بیاموزد. متاسفانه ما کمتر استادی داریم و الان وقتی به کسی می‌گویند استاد، بیشتر برای احترام است اما خود من وقتی می‌خواهم کاری را شروع کنم، مثل شاگرد کلاس اول، از ابتدا شروع می‌کنم چون دیگر سواد قبلی به کارم نمی‌آید و ابزار بازیگری در هر کار باید پرورش پیدا کند.

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

نصیریان، از والی به عنوان یکی از پایه‌های اساسی تئاتر ایران یاد و خاطرنشان کرد: مرده‌پرستی نمی‌کنم اما چون با والی، کار و زندگی کرده‌ام و او را می‌شناسم، با اطمینان می‌گویم که او به درستی یکی از پایه‌های اساسی نئاتر ما بود چون هم سواد و استعداد و هم شوق کار داشت. حتی در آخرین روزهای زندگی‌اش در بستر بیماری و روی تخت بیمارستان می‌خواست دوباره نمایش «آی با کلاه...» را کار کند. به او گفتم همه آن گروه قبلی از دنیا رفته‌اند. تو اول فکر سلامتی خودت باش. چه کسی می‌تواند دوباره آن نقش‌های را بازی کند. تجدید اجرای این کارها مقدور است ولی آن اجرای قبلی نمی‌شود ولی والی دوست داشت همان اجرای قبلی را تکرار کند که شدنی نبود.

او با ارایه توضیحاتی درباره ساخت فیلم «گاو» به عنوان یکی از آثار موج نو سینمای ایران یادآوری کرد: قبل از ساخت نسخه سینمایی «گاو»، ما و والی این کار را به صورت تلویزیونی کار کردیم. البته فیلم «گاو» و نگاه مهرجویی کاملا متفاوت بود. او سینما را به ما یاد داد و کارگردان مولفی بود. بعد از اینکه پیشنهاد مهرجویی را برای بازی در فیلم «اجاره‌نشین‌ها» رد کردم، با من قهر کرد و ۴۰ سال قهر بود تا اینکه سر «لامینور»، بدون خواندن فیلمنامه با او کار کردم چون استادم بود و سینما را اولین بار او به من یاد داد و باید قدر کسانی را که چیزی به ما آموخته‌اند، بدانیم.

 

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

این هنرمند پیشکسوت تاکید کرد: برای همه رفتگان آرزوی آرامش دارم ولی رفتگانی مانند مشایخی و انتظامی و رشیدی ،نخبه و بی‌نظیر بودند، نه اینکه جایگزین نداشته باشند چون هر نسلی چهره‌های مستعد خود را دارد، مانند همایون غنی‌زاده که دو فیلم با او کار کرده‌ام. اگر او که جوان بسیار مستعدی است، تئاتری مانند «ددالوس و ایکاروس» یا فیلمی مانند «مسخره‌باز» را می‌سازد، حاصل زحمات امثال «والی‌»هاست و محرومیت‌هایی که ما کشیدیم. ما خون دل خوردیم. خوشبختانه امروز هم جوانان توانمندی مانند همایون غنی‌زاده در تئاتر و سینما کار می‌کنند.

نصیریان که اخیرا بازی‌اش در فیلم «آه چه روزهای خوشی بود!» در جشنواره تالین مورد توجه قرار گرفته، با ارایه توضیحاتی درباره این فیلم اضافه کرد: همایون غنی‌زاده این فیلم را با موبایل ساخته که در جشنواره تالین خیلی مطرح شد و بسیار جذاب است.

او با ارایه توضیحاتی درباره داستان این فیلم و نقشی که خودش در آن بازی می‌کند، ادامه داد: هنرهای نمایشی، انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف اجتماع است، زخم‌هایی که باز می‌شود و تماشاگر خود را در آن می‌بیند و اینکه بشر چه ویژگی‌هایی می‌تواند داشته باشد.

او با قدردانی از علی دهباشی در برگزاری شب جعفر والی افزود: کاش والی خودش هم زنده بود و حضور داشت ولی باز هم کار شایسته و در خور تقدیری است.‌

دیگر سخنران برنامه، جواد طوسی بود که او نیز با قدردانی از دهباشی در برگزاری این شب ابراز تأسف کرد که حق مطلب درباره والی ادا نشده است.

او ادامه داد: در این وضعیت که به دلیل مشکلات اجتماعی و سیاسی، حوزه فرهنگ دچار فترت شده، برگزاری تجمعاتی مانند شب‌های بخارا می‌تواند برای انجام کارهای هنری، انگیزه‌بخش باشد.

این منتقد پیشکسوت با تقدیر از سخنان نصیریان درباره والی افزود: این ‌آموزنده است که نسبت به هم‌دوره‌ای خود نگاه درست و منصفانه‌ای داشته باشیم.

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

طوسی با اشاره به نقش مهم والی در اجرای نمایشنامه‌های ساعدی و بیضایی از حضور ثابت او در فعالیت‌های نمایشی گفت و افزود: جای پرسش است که چرا ایشان از سال 57 به بعد نمی‌تواند به فعالیت هنری خود ادامه بدهد. سیاستگذاران وقت فرهنگ، اگر کارنامه او را بررسی می‌کردند، باید به او خوشآمد می‌گفتند.

او در ادامه سخنانش ابراز تاسف کرد: متاسفانه جامعه ما فاقد رفتارشناسی حرفه‌ای بوده و متاسفانه یک بازیگر را حتی با وجود توانمندی‌هایش در یک مدل نقش،کلیشه می‌کند. در فضای هنری ما بازیگر باید منتظر پیشنهاد کارگردان بماند و اگر این اتفاق نیفتد، به انزوا کشیده می‌شود و این اتفاق درباره والی افتاد و سیاستگذاری محافظه‌کار ما نخواست این فضا را تغییر بدهد و این چنین است که بازیگری مانند والی تن به مهاجرت می‌دهد ولی این جایی بودن او همواره مشهود بود.

طوسی با اشاره جایگاه بازیگران دیگر هم‌عرض والی افزود: در حال حاضر هم بازیگرانی مانند اکبر زنجانپور، بهزاد فراهانی یا ایرج راد که باقی مانده‌اند همچنان با این شرایط مواجه هستند و اراده‌ای برای تغییر این نگاه وجود ندارد.

این منتقد ادامه داد: جعفر والی تنها یک فیلم ساخت که در شرایط بسیار بدی اکران شد و با اینکه فیلم ارزشمندی بود، دیده نشد. همچنانکه این مسأله درباره بهزاد فراهانی هم رخ داد که فیلمش به دلیل همان نگاه پر سوء تفاهم، هنوز فرصت اکران نیافته است.

طوسی با انتقاد از بی‌توجهی نهادهای مرتبط با سینمای مستند نسبت به ساخت مستندهای پرتره گفت: این پرسش مهم مطرح است که چقدر نسبت به شمایل‌نگاری هنرمندانی که در قید حیات هستند، تلاش کرده‌ایم. در کم‌کاری نهادهای مرتبط، دغدغه‌های شخصی افرادی که خودجوش دست به ساخت این آثار می‌زنند، جای تقدیر دارد.

طوسی به نقش‌های موفق والی در سینما و سریال اشاره و یادآوری کرد و افزود: در یک پیوستگی زمانی، او می‌توانست در سینما و تلویزیون هم حضور بیشتری داشته باشد ولی متاسفانه این اتفاق نیز رخ نداد.

علی نصیریان: ما خون دل خوردیم

در بخش پایانی برنامه که با اجرای علی دهباشی، مدیر و سردبیر مجله بخارا برگزار شد، سارا عابدی، کارگردان مستند «آی با کلاه» که کتابی هم درباره جعفر والی دارد، در سخنان کوتاهی به مشکلاتی که برای ساخت این فیلم متحمل شده، اشاره کرد و از انتشار کتابش با عنوان «آی بی‌کلاه، والی» که از سوی نشر وزان به مدیریت فرزاد فره‌وشی، تولید شده است، ابراز خوشنودی کرد.

جعفر والی از مهم‌ترین هنرمندان پیشگام تئاتر است که در زمینه بازیگری و کارگردانی، فعالیت‌های اثرگذاری را به انجام رسانده بود.

 

منبع: ايسنا
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید