برای مهشاد و ریحانه‌های پرپرشده

مدیرعامل پیشین خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در پی حادثه واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران در استان آذربایجان غربی و جان باختن دو خبرنگار خبرگزاری‌های ایسنا و ایرنا دلنوشته‌ای منتشر کرد.

برای مهشاد و ریحانه‌های پرپرشده

در نوشته محمدعلی نادعلی‌زاده آمده است:


"... آه دیری‌ست کاین قصه گویند:
از بر شاخه، مرغی پریده
مانده بر جای او، آشیانه

غم و شادی، دو روی سکه زندگی هستند گویی اما دو روی سکه زندگی ما را مهر غم زده‌اند!

همین دیروز جمعی از دوستان ایسنا برای تغییر و تحولی دورهمی داشتند. چهرهاشان خندان و امیدوار
امروز اما غم سنگین یک فقدان، جان به لبشان کرده است.

ما خبرنگاران، سال‌هاست که نشستن در غم اما برخاستن امیدوارانه را با هم زیسته‌ایم.
از پیچ‌ها و گردنه‌های هولناک زیادی در غرب و شرق عبور کرده‌ایم، برخی خون داده‌ایم و بسیاری خون دل خورده‌ایم.
ارتفاعات البرز و زاگرس را زیر پا گذاشته‌ایم، گاهی زیر آوار غم رفیقی در بهمن مانده، و گاهی در غم سوختن درختان بلوط، آتش به جسممان افتاده...
در آذر ۸۴، هواپیمایی که هرگز فرود نیامد، دوستانمان را آسمانی کرد و آذر به جانمان انداخت و در تیر ۱۴۰۰، اتوبوسی که هرگز به مقصد نرسید، تیر فقدان همکارانمان را بر دلمان نشاند.

از دشت‌های تفتیده جنوب تا ارتفاعات سر به فلک کشیده حاج عمران، از موستار* در بوسنی تا مزار* در افغانستان، هر جا قدم و قلم افراشته خبرنگاری به خون نشسته، در دفاع از آزادی، شرافت و کرامت انسانی بوده. هر جا «قریب»ی و «کریمی» جان باخته و «مهشاد» و «ریحانه»ای پر پر شده، چه در راه گزارش رزمایش عاشقان ولایت بوده و چه در راه نظارت بر محیط زیست، برای حفظ استقلال تحریری و مقابله با قلم‌فروشی بوده و زین پس نیز خواهد بود.

ما زیستن را زیسته‌ایم، مرگ را بارها به چشم دیده‌ایم، تهمت‌ها را به جان خریده‌ایم اما در کنار مردممان و برای اعتلای پرچم اسلام ناب و ایران سرفراز مانده‌ایم.
روزنامه‌نگاران آزاده، به شهادت تاریخ معاصر، بارها و بارها دین خود را به دین و میهن خود، ادا کرده‌اند اما هیچ‌کس را مدیون خود نمی‌دانند.
رسانه‌های شناسنامه‌دار و دارای استقلال تحریری، همیشه ضامن استقلال و آزادی و در خط مقدم مبارزه با انواع فساد و بی بند و باری سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بوه و خواهند بود و این مبارزه را مرهون شجاعت، سلامت، پاکی و ثابت‌قدمی جوانانی چون مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی هستند.

باشد که مسئولان امروز و آینده پیگیری قاصران و مقصران این داغ بی پایان را مشمول مرور زمان نکنند و قدردان و حافظ استقلال و آزادی رسانه‌ها و اهالی شجاع و بی‌ادعای‌ آن‌ها باشند؛ شاید این غصه را مرهمی باشد، گرچه این قصه ادامه دارد...


... آه دیری‌ست کاین قصه گویند:
از بر شاخه، مرغی پریده
مانده بر جای او، آشیانه
لیک این آشیان‌ها سراسر
بر کف بادها اندر آیند.
رهروان اندرین راه هستند
کاندرین غم، به غم می‌سرایند.
او یکی نیز از رهروان بود
.
.
.
آه، افسانه! در من بهشتی است
همچو ویرانه‌ای در بر من
آبش، از چشمه چشم نمناک
خاکش، از مشت خاکستر من
تا ببینی به صورت خموشم
من بسی دیده‌ام صبح روشن
گل به لبخند و جنگل سترده.
بس شبان اندرو ماه غمگین،
کاروان را جرس‌ها فسرده؛
پای من خسته، اندر بیابان
۰
۰
۰
هان به پیش آی از این دره تنگ
که بهین خوابگاه شبان‌هاست،
- که کسی را نه راهی بر آن است -
تا در این جا که، هر چیز، تنهاست
بسراییم دلتنگ با هم

شهری در بوسنی و هرزگوین، محل شهادت خبرنگار شهید سیدمحمد حسین نواب در ۸ شهریور ۱۳۷۳

مزارشریف افغانستان، محل شهادت خبرنگار شهید محمود صارمی در ۱۷ مرداد ۱۳۷۷

قطعه‌ای از نیما یوشیج سروده در دی‌ماه ۱۳۰۱

منبع: ایسنا

72

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 3
  • ناشناس

    روحشان شاد قرین رحمت الهی ،ولی هیچ خبر ی از سربازان بد بخت بی ارزش نیست مثل این میماند که پدر مادر سربازان همانند فرزندانشان بی ارزش هستند که کسی به آنها تسلیت نمی گوید پنج سرباز بدون حقوق ومزایا که با اجبار به سرباز معلمی گماشته شده اند در حادثه مشابه از دنیا رفتند ولی کسی تسلیت نگفت بی ارزشی ونفرت حکومت از پسران جامعه بیداد میکند

  • ایرانی

    تنها کشور دنیا هستیم این همه حادثه وتلفات انسانی در ان رخ میدهد که اکثر اوقات از بی مسئولیتی مسئولین بی کفایت است ولی آب از آب تکان نمی خورد واز مسندی به مسندی دیگه منتقل میشوند وچقدر در این سالها زیاد بود که حضرات !دستور پیگیری میدادند واگر یکی از این پیگیریها نتیجه میداد شاید ما هر روز شاید چنین حوادث خونباری نبودیم.

  • امیر افشار

    به نوبه خود من هم در غم از دست دادن این عزیزان خبر نگار که همیشه با قدوم خویش سوار بر بال اینترنت خبرها را به سمع و نظر ما میرساندن ، در سوک عزیزان هستم و امیدوارم خداوند باریتعالی انانرا در جوار ملکوتی خویش جای و اکرام ابدی دارد. در سایه گل نشین که بسیار این گل در خاک فروریزد و ما خاک شدیم