از«اسفندیار» تا «زیگفرید»؛ رویین‌تن‌های ادبیات جهان

جلوه فرار از مرگ، در ادبیات حماسی و اسطوره‌ای ایران و جهان، با رویین‌تن شدن قهرمانان اصلی این آثار، خودش را نشان داده است.

از«اسفندیار» تا «زیگفرید»؛ رویین‌تن‌های ادبیات جهان

آدم‌ها همیشه در طول زندگی به مرگ فکر می‌کنند. فکرِ این که روزی از راه می‌رسد که دیگر زنده نیستیم، همیشه ما را به خود مشغول می‌کند. نتیجه این مشغله ذهنی هم این بوده است که در میان شخصیت های شناخته شده تاریخی و غیر تاریخی، کسانی مثل اسکندر به دنبال آب حیات راه افتاده‌اند تا جرعه‌ای بنوشند و عمر جاودانه پیدا کنند! جلوۀ این فرار از مرگ، در ادبیات حماسی و اسطوره‌ای ایران و جهان، با رویین‌تن شدن قهرمانان اصلی این آثار، خودش را نشان داده است. آن‌ها با شیوه و شگردی خاص، در برابر بلاها و آسیب‌ها مقاوم می‌شدند و هیچ تیر و ضربه‌ای آن‌ها را زخمی نمی‌کرد. اما با این حال، باز هم نقطه‌ای از بدنشان آسیب‌پذیر باقی می‌ماند و همان، عامل مرگشان می‌شد. در ادامه با چند شخصیت رویین‌تن و ضد ضربۀ ادبیات ایران و جهان و داستان رویین‌تن شدنشان آشنا می‌شوید.

اسفندیار

یکی از شخصیت‌های مشهور شاهنامه فردوسی «اسفندیار»، پسر گشتاسب است که از پدرش دستور می‌گیرد رستم را که به او بی‌اعتنایی کرده است، دست بسته به درگاهش بیاورد. ماجرای نبرد رستم و اسفندیار یکی از خواندنی‌ترین داستان‌های شاهنامه است. نکته‌ مهمی که درباره اسفندیار وجود دارد رویین‌تن بودن اوست؛ جالب این که فردوسی در شاهنامه، چیزی از این که اسفندیار چطور رویین‌تن شده، نگفته است و تنها وقتی رستم از سیمرغ برای پیروزی در جنگ با او کمک می‌خواهد، سیمرغ می‌گوید تیری از چوب درخت گز بساز و آن را زهرآلود کن و چشم اسفندیار را نشانه بگیر، تا از پا در بیاید و از این‌جا ما می‌فهمیم که نقطه آسیب‌پذیر بدن اسفندیار، چشم او بوده است. درباره روند رویین‌تن شدن اسفندیار، سه نظریه وجود دارد؛ عده‌ای معتقدند رویین‌تنی اسفندیار به خاطر تماس با دود دهان اژدها در خان سوم است که بر اثر آن بیهوش و چشمانش بسته می‌شود و آسیب‌پذیر می‌ماند. عده دیگری می‌گویند زرتشت به اسفندیار اناری می‌خوراند و او رویین‌تن می‌شود. بعضی هم می‌گویند بعید نیست رویین‌تنی اسفندیار به خاطر شکستن و فتح «رویین دژ» باشد.

آشیل

«ایلیاد و ادیسه» هومر یکی از آثار برجسته حماسی ادبیات یونان است. در این اثر، یکی از شخصیت‌های اصلی به نام «آشیل»، رویین‌تن می‌شود. تتوس، مادر آشیل، دلش می‌خواست پسرش عمری طولانی داشته باشد و به همین دلیل، آشیلِ نوزاد را در رود جهانِ مردگان به نام «استیکس» فرو کرد اما چون پاشنه پای نوزاد در دست مادرش بود، آن قسمت از بدنش رویین نشد و آسیب‌پذیر باقی ماند و بعدها به نام «پاشنه آشیل» و به صورت تمثیلی برای نقطه ضعف یک انسان مشهور شد. آشیل در یک جنگ، از ناحیه پاشنه پا زخمی و کشته شد.

زیگفرید

آلمانی‌ها یک اثر حماسی به نام «سرود نیبلونگ‌ها» دارند که یکی از شخصیت‌های اصلی آن «زیگفرید»، پسر شاه زیگموند است. داستان رویین‌تن شدن او به این شکل است که وارد یک غار پر از جواهرات می‌شود و در حالی که مشغول جدا کردن سنگ‌های گران‌بها و طلاهاست، یک دیو خشمگین درِ غار را می‌بندد. زیگفرید هم شمشیرش را تا دسته در تنِ دیو که فانفیر نام دارد، فرو می‌کند و خونش مانند فواره بیرون می‌زند. به این ترتیب خون دیو، تمام بدن زیگفرید را فرا می‌گیرد و او را رویین‌تن می‌کند، اما ناحیه بین دو کتف وی، رویین نمی‌شود و از همین نقطه ضربه می‌بیند و از بین می‌رود.

بالدر

یکی از اسطوره‌های مشهور اسکاندیناوی، الهه‌ای خوش قلب و خردمند به نام «بالدر» است که شبی خواب می‌بیند به زودی می‌میرد. برای همین نگران می‌شود و موضوع را با خدایان دیگر مطرح می‌کند. یکی از این الهه‌ها، به نام فریگ، از همه موجودات از جمله گیاهان و جانوران قول می‌گیرد که آزاری به بالدر نرسانند اما یک گیاه کوچک موسوم به «گیاه بوسه» را نادیده می‌گیرد. دشمن بالدر به نام لوکی که از این موضوع آگاه می‌شود، یکی از الهه‌های نابینا را تشویق می‌کند تا آن گیاه را به سوی بالدر پرتاب کند و به این ترتیب بالدر تسلیم مرگ می‌شود.

منبع: خراسان

24

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها