گروه فرقان، پیشقراول ترور در ایران

سوم اردیبهشت 1358 با ترور سپهبد محمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران اولین عملیات تروریستی گروه فرقان اتفاق افتاد.

گروه فرقان، پیشقراول ترور در ایران

پیروزی انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن نهضت اسلامی مردم ایران تحولات فراوانی را در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی رقم زد. با وقوع انقلاب برخی از گروه‌های سیاسی یا عقیدتی که البته نظام قبلی را برنمی‌تابیدند در مقابل پدیده جدید موضع گرفتند. این گروه‌ها راه‌های مختلفی را برای به چالش کشیدن نظام جدید در پیش گرفتند و چون در عرصه‌های فرهنگی از سوی مردم با اقبال عمومی مواجه نشدند به تحرکات و اقدامات ایذایی و حذف فیزیکی روی آوردند. در میان این گروه‌ها، فرقان با وجود این‌که به لحاظ تعداد اعضا و مدت فعالیت زمان و فضای محدودی را به خود اختصاص داد اما در عمل سخت ترین ضربات را به نظام تازه پاگرفته وارد کرد.

گروه فرقان پیش از انقلاب اسلامی در جریان آن قرار نداشت و با توجه به مفهومی که از روحانیت و روحانیون در ذهن ساخته بود و آن را درزمره طبقاتی می‌دانست که زمینه استبداد را فراهم می‌سازد در نقطه مقابل نظام جدید قرار گرفت و از همان روزهای آغازین انقلاب به مبارزات علیه آن پرداخت. فرقانیان در مسیر فعالیت خود ترور و حذف فیزیکی را روشی برای مبارزه با انقلاب و مدیران اجرایی نظام می‌دانست و از این رو با انتخاب برخی از دست اندرکاران نظام سیاسی تازه تاسیس اقدام به حذف آنان کرد. فرقانیان البته در راستای توجیه اقدامات خرابکارانه سعی می‌کردند در بیانیه‌های قبل و بعد از ترور، خاستگاه نظری رویکردهایشان را برگرفته از قرآن و نهج البلاغه اعلام کنند.

مراجعه به آثار و محصولات فکری این جریان نشان می‌دهد که گروه فرقان از منابع دینی و اسلامی برای تحلیل شرایط زمانه به صورت گزینشی و با تفسیرها و قرائت‌های خاص عمل می‌کرد. از آنجایی که رهبر گروه عنصری بریده از روحانیت بود و از این رو تفاسیر علمای دینی را نمی‌پذیرفت و عمدتا برای تطبیق آیات و روایات با اقتضائات ذوقی و ذهنی اش به برداشت‌هایی روی می‌آورد که بتواند شرایط زمانه را با معیارهای شخصی اش تفسیر و بر مبنای آن حق یا باطل را مشخص کند.

چهره شاخص گروه فرقان اکبر گودرزی بود. او را رهبر معنوی این گروه می‌دانند. ادعایی که البته خود گودرزی در مجموعه اعترافات خود سعی کرد از این چنین عنوانی شانه خالی کند. این طلبه درس نخوانده حوزه‌های علمیه که بر علیه روحانیت و در جهت حذف آن اقدام کرد، گذشته پرفراز و نشیبی داشت. تاکنون مطالب، مقالات و کتابهای زیادی درباره این شخصیت و عملکرد و حوزه فعالیت این گروه نوشته شده است اما همچنان ابهاماتی پیرامون زیست فکری و اجتماعی این جریان و شخص گودرزی وجود دارد. همچنان بررسی این‌که چه عواملی باعث شد گروهی کوچک که تعداد و مجموع عناصر تشکیل دهنده و فعال تا هواداران آن به بیش از شصت الی هفتاد نفر نمی‌رسید، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با بهره گیری از آزادی‌های سیاسی و اجتماعی روزهای آغازین استقرار نظام جمهوری اسلامی از همه امکانات برای از بین بردن برخی از چهره‌های سرشناس نظام یا عناصر گمنام استفاده کنند و در مقعطی حساس از تاریخ انقلاب ضرباتی سخت را به پیکر نظام وارد کند.

این گروه در قالب محدود و کوچکی فعالیت خود را آغاز کرد و در مدت کوتاهی از شروع به کار توانست توجه برخی از جوانان را جلب کند. نیروهای پیوسته به این گروه، به خاطر کمی سن، درک درستی از شرایط و اوضاع زمانه نداشتند و گمان می‌کردند که تفکری که از آن حمایت می‌کنند تنها مسیر کامیابی و رسیدن به وضعیت مطلوب سیاسی و دینی است. آنها در محافل خود شنونده تفاسیر خاص از قرآن و برداشت‌های متفاوت از دین بودند. برداشت‌هایی که البته از نظر آنها در قالبی نو و جذابی ارائه می‌شد و حرفهایی را می‌شنیدند که برای آنها تازگی داشت. شیفتگان گروه فرقان فکر می‌کردند عمل و توجه به این توصیه‌ها و مسیری که گودرزی برای آنها مشخص کرده است تنها راه رسیدن به سعادت و خوشبختی جامعه است. با این وصف گمان می‌کردند که وجود برخی از موانع باعث شده است که جامعه امکان شنیدن این صداهای تازه را نداشته باشد. از نظر گودرزی و کسانی که هوادار او بودند برخی از چهره‌ها و کارگزارانی که سکان هدایت فکری یا سیاسی جامعه را به عهده گرفته بودند از موانع اصلی گسترش تفکری بودند که فرقانی‌ها به آن اعتقاد داشتند. طبعا با چنین اعتقادی و چنان تفسیر و برداشتی از دین و قرآن، فرقانیان برآن شدند که تا با حذف فیزیکی این چهره ها، به گمان خود موانع نشر افکار فرقانی را از میان بردارند.

در کنار این مساله توجه به شخصیت فردی و اجتماعی اکبر گودرزی به عنوان محرک جریان فرقان و ارائه تفسیر و برداشت خاصی که اواز آیات قرآن داشت، نکته مهم و قابل تاملی است. گودرزی را باید به درستی ستون فقرات و مغز متفکر گروه دانست که اعتماد اعضا را به صورت کامل به خود جلب کرده بود و از نفوذ کلامی فوق العاده‌ای در بین اعضای گروه خود برخوردار بود. بگونه‌ای که اعضا با جسارت در پی اجرایی کردن طرح‌ها و برنامه‌های گودرزی بودند.

850828_993

رهبر تشکیلات فرقان

اکبر گودرزی با نام مستعار «عباس» فرزند حسن متولد 1328 در خانواده پرجمعیتی به دنیا آمد. او در سال‌های 51 تا 52 به قم و سپس به تهران آمد تا درس طلبگی بخواند اما با توجه به این‌که طلبه درسخوانی نبود به بهانه اعتراض به اوضاع مدارس و نحوه درس و بحث در سال 56 تصمیم به ترک طلبگی کرد. او در دوران طلبگی به جای طی مدارج حوزوی به شکلی منظم و روشمند عمدتا به مطالعات جنبی می‌پرداخت و بیشتر کتابهایی را می‌خواند که با حال و هوای مبارزاتی آن هم براساس مرام مارکسیستی انطباق داشت. به همین خاطر از آنجایی که از مطالعات عمیقی در حوزه علوم دینی برخوردار نبود از همان ابتدا ذهنیتی منفی نسبت به روحانیت داشت و ضمن رد تفاسیر و برداشت علمای دین درباره متون دینی به مطالعه آثار پژوهشگران غیر حوزوی که دغدغه‌های دینی داشتند روی آورد و به برداشت‌های آنان از منابع مذهبی تکیه کرد. او با همین مطالعات محدود، درس تفسیر قرآن خود را براساس نگاه خاصش به مبانی دینی آغاز کرد و در فرصت‌های مناسب مثل روزهای جمعه و مناسبت‌های مذهبی، کلاس قرآن در مساجد تشکیل می‌داد. ابتدای کار او با آموزش قرآن برای نوآموزان بود ولی بعدا آیات را هم تجزیه و تحلیل می‌کرد. مساجدی مثل مسجد خمسه در قلهک، مسجد الهادی در شوش غربی، مسجد فاطمیه در فلکه سوم خزانه، مسجد شیخ هادی در پشت پارک شهر و در خیابان حنیف نژاد یا شاپور سابق از جمله مراکزی بودند که محل تردد گودرزی بود. طبیعی بود که در این جلسات متعدد افرادی می‌آمدند و آشنا می‌شدند و غالبا دوستی‌شان به همان کلاس درس محدود نمی‌شد و سعی می‌کردند که خارج از کلاس درس هم با او ارتباط داشته باشند. درس تفسیر قرآن او از سال 50 شروع شد و از پاییز 55 با عده‌ای از دوستانش بطور جدی‌تر و منسجم‌تر به بررسی و تدوین دو کتاب «ایدئولوژی توحید و ابعاد گوناگون آن» و «اصول تفکر قرآنی» پرداخت.

با توجه به جوانی او و شیوه‌ و ادبیات خاصی که او در بیان تفسیر از آن استفاده می‌کرد، زمینه جذب برخی از نیروهای جوان به سمت او فراهم آمد و از این پس او به صورت جدی‌تر به طرح موضوعات و برداشت‌های خاص خود از آیات و سور قرآنی پرداخت.

با توجه به اهتمامی که برخی از دوستان گودرزی برای حضور در جلسات تفسیر قرآن او داشتند بنا شد که مطالبی که وی تحت عنوان تفسیر از سوره‌های قرآن دارد به صورت تدوین شده در اختیار اعضای جلسه قرار گیرد و همچنین در صورت وجود امکانات در قالب جزواتی تکثیر و در برخی از محافل دانشگاهی توزیع شود.

برغم این‌که گودرزی مدعی است که تلاش‌ها او تحت نظر ساواک بوده اما در لابه لای پرونده‌های ساواک، اسناد بسیار معدود و کم اهمیتی درباره این گروه وجود دارد و این نشان از کم توجه بودن این نهاد امنیتی نسبت به این گروه دارد. رژیم شاه از فعالیت این گروه کم و بیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 56 و سرعت و رشد حرکت‌های سیاسی و نیز ضعیف شدن ساواک، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها که آن زمان بیشتر به صورت جلسات قرآن بود، نداشت.

تاسیس گروه فرقان

وی بعد از مدتی مطالب تفسیری خود را به صورت جزوه منتشر کرد و از این پس بود که گروه فرقان تشکیل شد. وی بعد از سفری کوتاه به پاکستان و بعد از مراجعت به ایران و تماس دوباره با بچه‌هایی که قبلا با او در تماس بودند تصمیم گرفت که نوشته‌های پراکنده خود در زمینه ایدئولوژی و چه در مورد مسائل سیاسی را در یک نشریه منظم ماهیانه به نام فرقان منتشر کند.

بعد از انتشار مجموعه‌های گروه فرقان که عمدتا در مناطق پرجمعیت کشور مثل بازار و مراکز دانشگاهی پخش می‌شد ذهن برخی از نیروهای فکری از جمله شهید مطهری نسبت به افکار و عقاید این گروه جلب شد. مرحوم مطهری آثار و نوشته‌های آنها را مطالعه می‌کرد و در کتابهایش به شبهات آنان پاسخ می‌داد. حتی برخی از افراد به وی توصیه می‌کردند که در شان او نیست که به این نوع آثار قلمی کوچک بها بدهد و برای پاسخ‌گویی به آن وقت بگذارد اما شهید مطهری می‌گفت: آدم‌ها مهم نیستند حرف‌هایشان و تاثیری که روی جوانان می‌گذارد مهم است. کسی چه می‌داند که نویسنده این تفسیر یک بچه است. این نوشته‌ها در ذهن جوانان شبهه ایجاد می‌کند و من باید جواب اینها را بدهم

مواجهه فرقان با انقلاب اسلامی

علاوه بر طرح مباحث قرآنی در نشریات فرقان به مسائل سیاسی هم پرداخته می‌شد و بخصوص از شماره 7 به بعد به صورت مستقیم علیه نظام جمهوری اسلامی و از شماره 10 به بعد نیز رهبری انقلاب مورد نقد و تعرض قرار گرفت. کمی بعدتر مقوله تروریسم نیز به عنوان یکی از مسائل مورد توجه گروه فرقان مورد بحث قرار گرفت.

به اعتقاد اعضای گروه فرقان حکومت جمهوری اسلامی تلاشی برای برقراری حاکمیت آخوندیسم بود و از سوی دیگر با توجه به روی کار آمدن دولت موقت و مواجهه ملایم آنان با آمریکا و ملاقات مهندس بازرگان با برژینسکی در حواشی برگزاری جشنهای سالگرد الجزایر، فرقان این رویه را نشانه‌ای از ادامه روند همکاری با امپریالیسم و تداوم شیوه حکومتی رژیم سابق عنوان کرد. فرقان از تسخیر سفارت آمریکا به عنوان بلوای گروگانگیری یاد کرده و معتقد بود که جمهوری اسلامی برای تسلط بر برخی از چالش‌های داخلی به گروگانگیری دست زده است این اهداف عبارت است از:۱- خلع سلاح کردن مخالفان، ۲- استحکام پایه‌های حاکمیت، ۳- سرکوب وحشیانه معترضان، ۴- پرونده‌سازی و زمینه‌سازی‌های عوام‌فریبانه، ۵- پیروزی در رقابت بین جناح‌های حاکم.

 احتمال قوی می‌دهم که اینها در لایه‌هایی پنهایی با مجاهدین خلق هماهنگ بودند. شاید هم ترور آقای مطهری را با موافقت و صلاحدید و چراغ سبز مجاهدین انجام داده باشند. من این را بعید نمی‌دانم

راه افتادن ماشین ترور

انقلاب اسلامی ایران که به پیروزی رسید بسیاری از گروهها همراهی خود را با نظام جدید اعلام کردند اما برخی از گروهها از همان ابتدا با توجه به نوع رویکرد و تفاوتی که در نگاه داشتند به فاصله کوتاهی ضمن ابراز مواضع متفاوت خود با انقلابیون با نظام جدید فاصله گرفتند. در تفکر آنان اوضاع فعلی با حقیقت انقلاب و تلقیات ذهنی‌شان از مفهوم حکومت و تشکیل دولت متفاوت بود. از این روی به این فکر افتادند که شرایط را به نفع خود تغییر دهند. اما با عنایت به این‌که نتوانستند به شیوه‌های معمول حزبی و تشکیلاتی حرف خود را به کرسی بنشانند از حربه ترور به عنوان ابزاری برای تغییر شرایط استفاده کردند. گروه فرقان از جمله گروه‌هایی بود که گرچه در قالب محدود و کوچک به فعالیت پرداخت اما سعی کرد که با جلب برخی از جوانان شرایط را برای اشاعه و بسط تفکر خود آماده سازد. نیروهایی که به این جریان جدید پیوستند عمدتا شامل جوانان پرشور بودند که درک درستی از شرایط و اوضاع زمانه نداشتند و گمان می‌کردند که تفکری که از آن حمایت می‌کنند تنها مسیر کامیابی و رسیدن به وضعیت مطلوب سیاسی و دینی است. آنها در محافل خود شنونده تفاسیر خاص از قرآن و برداشت‌های متفاوت از دین بودند که در نظر آنها جذاب و شیرین می‌آمد. حرفهایی را می‌شنیدند که برای آنها تازگی داشت اما بزعم آنان گوش شنوایی برای شنیدن آن در سطح جامعه وجود نداشت و شرایط جامعه و کارگزارانی که سکان هدایت کشور را به عهده گرفته بودند از موانع اصلی گسترش این تفکر بودند از این رو گمان می‌کردند که برای از بین برداشتن موانع تنها اقدام ممکن در این شرایط حذف فیزیکی چهره‌هایی است که با اقدامات خود در به حاشیه راندن افکار فرقانی گام اساسی برداشتند.تشکیلات فرقان از جمله این گروه‌ها بودند که در مدت فعالیت کوتاه مدت خود ضایعات جبران‌ناپذیری را به پیکره نظام جمهوری اسلامی وارد کردند.

گروه فرقان از اردیبهشت ماه 1358 اقدامات تروریستی خود را شروع کرد. فهرست برنامه ترور این گروه که در بیشتر موارد موافق به انجام آن شدند عبارتند از:

ـ سپهبد محمد ولی قرنی در سوم اردیبهشت 58

ـ آیت الله مرتضی مطهری در 12 اردیبهشت 58

ـ آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی در خرداد 58

ـ حاجی طرخانی در تیرماه 58

ـ آیت الله سیدرضی شیرازی در تیرماه 58

ـ مهدی و حسام عراقی در شهریور 58

ـ مهدیان در شهریور 58

ـ هانس یواخیم لایب در مهرماه 58

ـ آیت الله محمد مفتح در آذر 58

850831_351

ترور سپهبد قرنی

 گودرزی درباره انگیزه ترور قره نی می‌گوید: یادم نیست پیشنهاد ترور قرنی را چه کسی اولین بار من و یا مسوول نظامی مطرح کرد و ضاربین او هم محسن سیاهپوش، مهدی ملا حسینی، حسین قاسمی بودند. انگیزه ترور هم در اعلامیه بعد از انجام کار مطرح شده است. چون قرنی هم در رژیم قبلی آن وقتی که مسوول نظامی رشت بود به اعتراف نویسندگان و تجربه اندوزان آن زمان اقدام به سرکوبی مردم آن دیار کرده بود و در رژیم فعلی حتی وقتی وزیر کشور وقت که برای حل درگیری‌های کردستان همراه چند تن از مقامات بدانجا رفته بود و از قرنی می‌خواست که عملیات نظامی را متوقف کند و او این مطب را نپذیرفته بود.

فرقانی‌ها در مورد ترور سپهبد قرنی موارد زیر را در توجیه اقدام خود مطرح کردند:

ـ سرسپردگی به امپریالیزم آمریکا و کوشش در جهت انجام کودتای آمریکایی

ـ همکاری با رژیم طاغوتی قبلی

ـ همکاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و سرسپردگی به دیکتاتوری آخوندیسم

ـ مفسد فی الارض

ـ اقدام برای سرکوبی مردم کردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم کردن مردم به این‌که مامور اجنبی هستند.

ـ کوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش.

پیوند گروه فرقان با عناصر ضد انقلاب و نیروهای بیگانه

از مجموعه مطالب، مستندات و همچنین خاطرات شفاهی که درباره این گروه تروریستی منتشر شده می‌توان دریافت که این فرقانی‌ها با دیگر گروه‌های معاند و همچنین نظام سلطه غرب در ارتباط بودند.

در همین زمینه غلامعلی حدادعادل در گفتگویی با سایت مشرق بر این باور است که گروه فرقان عملا آلت دست سازمان مجاهدین خلق بود.

وی در این باره می‌گوید: احتمال قوی می‌دهم که اینها در لایه‌هایی پنهایی با مجاهدین خلق هماهنگ بودند. شاید هم ترور آقای مطهری را با موافقت و صلاحدید و چراغ سبز مجاهدین انجام داده باشند. من این را بعید نمی‌دانم. یک قرینه حدس من این است که فردای شهادت مرحوم مطهری، سازمان مجاهدین خلق بیانیه‌ای دادند، اگر آن بیانیه را ملاحظه کرده باشید، کاملاً دو پهلو است. در آن فضاها که همه این ترور را محکوم می‌کردند، بیانیه مجاهدین خلق طوری بود که این ترور را از آن جهت محکوم می‌کرد که می‌گفت هنوز وقت این کار نرسیده است! از متن اعلامیه سازمان مجاهدین، محکوم کردن صریح و روشن این کار فرقانی‌ها بر نمی‌آید.

اسدالله بادامچیان هم در این باره گفته است: «من همان موقع هم بارها گفتم که این گروهی که اسم فرقان گرفته و به نام اکبر گودرزی مشهور شده، در واقع شعبه‌ای مثل شعبات جنبش مجاهدین است که منافقین ایجاد کردند. جنبش مجاهدین برای کارهای روزمره و سیاسی است و گروه فرقان به عنوان بازوی نظامی و ضربه به نظام عمل می‌کند. من اعتقاد عمیق دارم که فرقان، گروه ضربت و ترور سازمان منافقین بود و همه این نقشه‌ها را هم داخل زندان طراحی کردند. بی‌تردید با آمریکا هم در ارتباط بودند، چون می‌دانستند چه کسانی را باید بزنند. بعضی‌ها می‌گویند که آقای قرنی و آقای مطهری و سایرین اسمشان در لیست گوادلوپ بوده که اگر درست باشد و اسناد گوادلوپ منتشر شود، دقیقاً مشخص خواهد شد که فرقان یک گروه آمریکایی است که از طریق سازمان آمریکایی منافقین عمل کرد.

آیت الله عبد‌الکریم موسوی­اردبیلی که نزدیک به یک دهه (اسفند ۵۸ تا شهریور ۶۸) پست دادستانی کل کشور و ریاست شورای عالی قضایی را به عهده داشت در رابطه با ارتباط فرقان و مجاهدین گفته است: شواهدی حکایت از رابطه سازمانی گروه فرقان با سازمان مجاهدین خلق در دست است. از جمله این‌که از نظر ایدئولوژی، گروه فرقان در انتشارات خود و تحلیل‌های قرآنی منتشره‌اش نشان داده است که به طور دقیق در خط این سازمان حرکت می‌کند، همان برداشت‌های مادی از مفاهیم اسلامی را که سال‌ها و بارها از زبان اعضای سازمان شنیده‌ایم، در نوشته‌های گروه فرقان می‌بینیم. همچنین از نظر استراتژی نیز گروه فرقان همان مسیری را طی می‌کند که سازمان مجاهدین ترسیم کرده است.

جواد منصوری دیپلمات پیشین وزارت خارجه که زمانی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده داشت در این باره می‌گوید: اعتقاد قطعی دارم که ترور شهید مطهری، سیا یا موساد اسرائیل به گروه فرقان خط داده است. من مطمئنم که گروه فرقان با سفارت آمریکا رابطه داشت. در آن زمان سیا و موساد در تجزیه و تحلیل‌های خود به این نتیجه رسیده بودند که پس از امام، به احتمال قریب به یقین آقای مطهری جانشین ایشان خواهد بود. پس بهتر است که ایشان را از میان برداریم.

معصومه ابتکار از تسخیرکنندگان لانه جاسوسی آمریکا در کتاب «تسخیر» می‌نویسد: در هر ساختمان مرکزی سفارت، ده‌ها سند سری و فوق سری مربوط به سلطنت طلبانی یافتیم که در ترور شهروندان عادی و مأموران کمیته‌ها دست داشتند. تکان دهنده ترین اسناد درباره گروهی سیاسی به نام فرقان بود. فرقان گروه کوچکی متشکل از نوجوانانی بود که حتی از ابتدایی ترین شناخت درباره اسلام بی‌بهره بودند، چه رسد به بینش لازم درباره مسائل معاصر. رهبران این گروه به اعضا آموخته بودند که قتل شخصیتهای مذهبی موقعیت آنها را بهبود می‌بخشد. با همین تفکر آیت الله مطهری و آیت الله مفتح توسط آنها به شهادت رسیدند. مردم معتقد بودند که گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت می‌کنند. اسنادی که در سفارت به دست آمد، درستی گمان مردم را ثابت کرد. این اسناد نشان می‌داد آمریکا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.

منبع: جام جم آنلاین
شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها