مصطفی اعلایی:
روسیه بیشتر از آمریکا علیه ایران دشمنی داشته است
دیپلمات و کارشناس سیاست خارجی گفت: مناسبات منطقهای جایگزینی برای مناسبات جهانی نیست. باید اقتدار کشور را خرج منافع ملی کرد.
مصطفی اعلایی در طول سالهای حضورش در وزارت امور خارجه در پستها و ماموریتهای مختلفی خدمت کرده است. از معاون اداره کل حقوق بشر و زنان وزارت امور خارجه تا عضویت در دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد تا دبیری جنبش عدم تعهد و سفارت ایران در ونزوئلا از سوابق دیپلماتیک او است. او در مصاحبه تفصیلی با «اعتماد» تاکید دارد که ایران باید ریلگذاری سیاست خارجی خود را تغییر دهد و به سیاست خارجی قدرتمحور روی بیاورد، هر چند از نظر او مولفههای قدرت فقط محدود به قدرت دفاعی و بازدارندگی نظامی نیست. در ادامه متن کامل گفتوگوی «اعتماد» را با مصطفی اعلایی، دیپلمات باسابقه جمهوری اسلامی ایران مطالعه میکنید.
بعد از خروج دولت دونالد ترامپ شاهد بودیم که دولت امریکا و متحدان غربیاش به صورت پیوسته فشار به ایران را افزایش دادند، به نوعی که به نظر میرسد به دنبال منزویسازی و قطع تعامل ایران با کشورهای دیگر هستند. این رویه بهرغم ادعای دولت جو بایدن مبنی بر تمایل به تعامل با ایران و بازگشت به برجام، همچنان ادامه پیدا کرده است. انگیزه اصلی برای سیاست منزویسازی ایران چیست؟
انزوای ایران توسط دولت امریکا، محدود به دونالد ترامپ نمیشود، هم جو بایدن، هم ترامپ و هم دیگر دولتهای امریکا در ۴ دهه گذشته سعی داشتند که ایران را منزوی بکنند. ابتدا باید این نکته را تذکر بدهم که سیاست بینالملل و روابط بینالملل در نظام کنونی حاکم بر جهان، منفعتمحور است، عدالتمحور نیست؛ قدرتمحور است و حقمحور نیست. طبیعی است که کشورهای غربی و به خصوص امریکا که با ما خصومت و دشمنی دارند، شدیدا تمایل دارند که ایران را منزوی بکنند. انگیزه آنها این است که به اهداف و منافع خودشان برسند، از این طریق منافعی برای آنها در منطقه و جهان تامین میشود. امریکا سعی میکند آنگونه که خودشان ادعا میکنند رفتار سیاسی ایران را به قاعده دکترین امنیتی خودشان عوض کند. ادعای آنها این است که به ایران فشار میآوریم تا رفتار سیاسی خود را تغییر بدهد.
ایران در مقابل این فشار باید چه کند؟
ایران مانند هر کشور مستقل دیگری، نمیخواهد زیر بار این فشار برود. با منافع ملی سازگار نیست، ایران منافع اقتصادی در جهان دارد و نباید منزوی شود و باید با سیاست انزوا مقابله کند. نکته مهم این است اگر میخواهیم با سیاست انزوا مبارزه بکنیم خیلی باید دقت بکنیم. در روابط بینالملل مشهور است که میگویند سیاست خارجی ادامه سیاست داخلی است. یعنی شما در تنظیم سیاست خارجی باید همه مولفهها از جمله مولفههای داخلی را در نظر بگیرید تا زمانی که وقت اجرا میرسد از پس اجرای آن بر بیایید و با دشواریهای زیادی مواجه نشوید. مولفههای داخلی را میتوان در گروههایی مانند سرمایه اجتماعی و مزیتهای مختلف از نظر جمعیتی، قدرت و جغرافیا در نظر گرفت.
نکته بعدی این است که سیاست خارجی باید مبتنی بر واقعیت و تحولات تاریخی باشد. نمیتوان بدون در نظر گرفتن واقعیتها و تحولات تاریخی، در سیاست خارجی تصمیم صحیح گرفت. مثلا این مساله باید حل شود که نقش امریکا در تضعیف ایران به صورت تاریخی پررنگتر بوده است یا نقش روسیه یا چین؟ کدام بیشتر با ایران دشمنی کرده است؟ جوابها به این سوالها واقعیتهایی تاریخی هستند که باید در سیاست خارجی کشور مدنظر قرار داده شود. مناسبات و ژئوپلیتیک جهانی باید در نظر گرفته شود، یکسری روندهای حاکم در دنیا داریم که باید در نظر گرفت.
به نظر شما از میان امریکا و روسیه کدام یک بیشتر در طول تاریخ برای تضعیف ایران تلاش کرده است؟
من خودم شخصا معتقدم که گاهی در برهههای خاص تاریخی، تصمیم گرفته میشود با کشوری دوستی کرد. روسیه کشور همسایه ما محسوب میشود و ما در برهه خاصی که الان قرار داریم، باید روابطمان را با روسیه توسعه دهیم. اما به لحاظ تاریخی اگر بررسی کنیم روسیه بیشتر از فرصت برای تضعیف ایران استفاده کرده است. صحبت من مربوط به تاریخ پانصد سال گذشته روابط خارجی ایران از دوران صفوی به این سو است. اگر در این بازه به روابط ایران و روسیه نگاه کنیم از زمان صفویه تا پس از پایان جنگ جهانی دوم، روسیه دشمنی آشکار و علنی علیه ایران نشان میدهد. اما اقدامات امریکا مربوط به ۸۰ تا ۱۰۰ سال اخیر است. نه اینکه امریکا ظلم، خصومت، ستم و دشمنی علیه ایران به خرج نداده است، قطعا چنین رویکردی داشت و ما مستمرا شاهد بودیم که خصومت علیه ملت ایران به خرج دادهاند، به ویژه با کودتایی که علیه نخستوزیر منتخب وقت ایران، دکتر محمد مصدق انجام دادند. نظر من این است که روسیه بیشتر از امریکا در طول تاریخ ۵ سده گذشته دشمنی کرده است.
منفعت غرب در پیگیری سیاست انزوای ایران چیست؟ خیلی از تحلیلگران به دولت امریکا مرتبا هشدار میدهند که نادیده گرفتن ایران و عدم تعامل با ایران باعث میشود که منافع امریکا در منطقه دایما بیشتر آسیب ببیند. روسیه هم به این دلیل که به همکاری ایران در غرب آسیا، آسیای میانه و قفقاز جنوبی نیاز دارد، وادار به تعامل با تهران میشود. چرا غرب چنین ضرورتی را احساس نمیکند؟
امریکاییها و غربیها یکسری مختصات امنیتی و اقتصادی را برای خودشان در دنیا و به ویژه منطقه خاورمیانه تعریف کردهاند. امریکا به عنوان قدرت مسلط جهانی یک دکترین، چارچوب و اساسی را برای خود تعریف کرده است. امریکا برای خودش محیطی را در خاورمیانه ترسیم کرده که منافع خود را در آن دنبال میکند. از نظر غربیها ایران در این محیط تعریف شده جا نمیگیرد. نقطهای را که ایران در خاورمیانه ایستاده است، برنمیتابند و نمیپذیرند. البته آنها هم واقعگرا هستند و تا جایی که میتوانند در مقابل ایران ایستادگی میکنند. بحث بازدارندگی و توازن قوا خیلی مهم است، ممکن است زمانی کار به جایی برسد که دیگر عملا بگویند توان رویارویی با ایران نداریم. اما در حال حاضر با مختصات قدرت و بازدارندگی ایران، دولت امریکا به ویژه از تحریم به عنوان یک ابزار سیاست خارجی استفاده میکند. منفعتی که برای خودشان تعریف کردهاند، این است که رفتار سیاسی و دفاعی ایران را عوض کنند تا ایران در چارچوبی که آنها برای منطقه تعریف کردهاند، جا بگیرد. همانگونه که عرض کردم ایران در مقابل این سیاست باید ایستادگی کند.
آیا ایران ابزارهای دیپلماتیک و سیاسی برای مبارزه با این سیاست در اختیار دارد؟
چگونگی این مبارزه است که اهمیت دارد. ما نمیتوانیم در یک نقطه بایستیم و بگوییم که جایم را عوض نمیکنم و میخواهم با شما مقابله کنم. ضرورتی بر ایستادن در یک جا و بر یک موضع وجود ندارد، بلکه دستگاه سیاسی حکومت ایران میتواند سیاستش را تغییر بدهد و موضع دیگری بگیرد، جای دیگری بایستد، قطعا نه جایگاهی که دولت امریکا و متحدانش قصد دارند به ایران تحمیل کنند، بلکه جایگاهی که فکر و نتیجه گرفته شده که بهتر میتواند به منافع ملی ایران خدمت کند. من برای همین عرض کردم که سیاست خارجی باید منطبق بر ژئوپلیتیک کشور باشد، باید منطبق با روند مناسبات و ژئوپلیتیک جهانی باشد، باید منطبق با استعدادها و توان داخلی خود باشد. اگر سیاست خارجی تعریف شود که مطابق با استعدادها و توان داخلی نباشد، این سیاست خارجی نمیتواند مقرون به صرفه باشد، بلکه حتی ممکن است که تهدیدات را بیشتر هم بکند. در سیاست خارجی باید تهدیدهای واقعی را شناخت، نه تهدیدهای فرضی، تخیلی و موهوم. اگر استعداد و توان داخلی، تهدید خارجی و منافع ملی را به درستی تشخیص و تمییز ندهیم، آنگاه سیاست خارجی ما مقرون به صرفه نخواهد بود، به اهداف تعیین شده سیاست خارجی نزدیک نخواهد شد و آسیبهای زیادی را برای کشور در پیش خواهد داشت.
نکته دیگری که وجود دارد، این است که سیاست خارجی ایران باید قدرتمحور باشد. اگر بخواهیم با انزوای تحمیلی از سوی امریکا مقابله کنیم، باید به سمت سیاست خارجی قدرتمحور برویم. اشتباهی که در سیاست ما رخ داده، این است که در تعریف این قدرت اشتباه کردهایم و فرضهای اشتباه باعث شده است که تصمیمهای اشتباه بگیریم. قدرت و اقتدار، چندوجهی و مرکب است. کسی نمیتواند بگوید صرف اینکه من بازدارندگی نظامی دارم و در حوزه دفاعی و نظامی قوی هستیم، با بنای سیاست خارجی بر این اساس و پایه، منافع ملیام تامین میشود. اگر چنین فرضی صحیح بود، امروز کره شمالی سیاست خارجی بسیار قدرتمندتری از همسایگانش داشت و اگر صرف قدرت نظامی به معنای توانمندی در حفظ منافع ملی بود، پیونگیانگ باید میتوانست از منافع ملی خودش در مقابل دولتهای خارجی دفاع کند. قدرت مرکب و چندوجهی است. هیچ کشوری نمیتواند صرفا به عنوان اقتدار روی قدرت نظامیاش مانور دهد. باید در کنار قدرت نظامی، قدرت اقتصادی داشته باشیم، باید اشتراک منافع اقتصادی با کشورهای دیگر تعریف کنیم. باید قدرت ائتلاف سیاسی داشته باشیم. قدرتی که نتواند در حوزه بینالملل ائتلاف ایجاد کند، جناحسازی و یار جمع کند، نمیتواند سیاست خارجی خود را پیش ببرد. به لحاظ فرهنگی باید مقتدرتر شویم. ما در حوزه تمدنی ایران تا به امروز هیچ کاری نکردهایم. در حوزه تمدنی ایران باید به لحاظ فرهنگی خیلی کارها را انجام میدادیم و خیلی کارهای دیگر را هم انجام بدهیم، اگر این کارها را انجام ندهیم، خودمان با دست خودمان داریم خود را از قدرت محروم میکنیم. وجوه متعدد دیگری از قدرت وجود دارد که میتوان در آن رشد کرد. زمینه فضای مجازی و سایبری، فناوری اطلاعات، سرمایههای اجتماعی و غیره میتوانند قدرت یک کشور را تعریف کنند. ما فعلا فقط بر بازدارندگی دفاع نظامی تکیه میکنیم که این وجه قدرت صرفا نمیتواند ما را به اهدافمان که حفظ منافع ملی و مبارزه با انزواست، برساند.
فکر میکنید این مسائل را چگونه میتوان بر شرایط روز منطبق کرد. اگر فرض کنیم که تحریم ابزار جداییناپذیر و غیرقابل چشمپوشی سیاست خارجی امریکا برای تغییر رویکرد ایران است و در برابر ایران تاکید میکند که تحت فشار حاضر به امتیاز دادن نیست، در چنین شرایطی به نظر میرسد که دورنمایی برای حل مساله و انعطاف از سوی دو طرف وجود ندارد. چگونه میشود از چنین بنبستی در روابط خارجی عبور کرد، به ویژه الان که مذاکرات وین برای بازگشت امریکا به برجام جریان دارد؟
به نظرم ما باید ریل سیاست خارجی خودمان را عوض بکنیم. اینکه میگویم باید ریل را عوض کرد به این معنا نیست که باید از اصول و منافع خودمان چشمپوشی بکنیم. ما کشوری مقتدر در منطقه و دنیا هستیم و از همه جهت ظرفیتها و پتانسیلهای عظیمی برای اقتدار داریم. نباید به هیچوجه زیر بار زور برویم و نباید زیر بار فشار تصمیمگیری کنیم. به نظر من این سیاست درستی است. اما حرف من این است که ما با توجه به پیچیدگیهای مناسبات جهانی و ژئوپلیتیک باید ریلمان را عوض کنیم. قاعدتا با کشوری که میخواهد به ما فشار وارد و مشکل ایجاد کند باید وارد گفتوگو شویم. باید اختلافاتی را که باعث این خصومت شده است به صورت جامع حل کرد. در چنین شرایطی باید وارد بدهبستان شد. باید اقتدار کشور را خرج منافع ملی کرد. ایران در منطقه کشور مقتدری است. نمیتوانیم بگوییم که میخواهیم امریکا تحریمها را بردارد، بعد حاضر به گفتوگوی مستقیم با این کشور نباشیم و غیرمستقیم حرف بزنیم. ایران باید یک حوزه جامع مذاکراتی تعریف کند و بر اساس منافع ملی و حفظ اقتدار با طرف مقابل بدهبستان بکند. این تصور غلطی است که ما همیشه باید تحت فشار زندگی بکنیم. نمیشود ما تا ابد به این سبک زیست ادامه بدهیم. باید با استفاده از گزینش راههای مختلف از این فشار خارج شویم، دفاع از منافع به معنای پافشاری بر یک موضع و ایستادن در یک جا نیست، بلکه راههای مختلفی دارد. خیلی کشورها در دنیا هستند که از منافع ملیشان دفاع میکنند، اما راههای متنوع دیگری را انتخاب کردهاند. اگر تعریف واقعی از تهدیدها و منافع ملی وجود داشته باشد، به نظر من اگر ما ریل سیاست خارجی را عوض کنیم و بر مبنای ویژگیهای روندهای حاکم بر دنیا کار را پیش ببریم، میتوان از فشار خارج شد.
یک بازی مرغ و تخممرغی هم بین کارشناسان و دولتمردان اخیرا رایجتر شده است که در مورد تقدم و تاخر بهبود روابط ایران در منطقه و با همسایگانش با بهبود روابط ایران با قدرتهای جهانی تقدم و تاخر قائل میشوند. واقعیت هم این است که وقتی ایران تلاش میکند روابطش را با قدرتهای جهانی بهبود دهد، کشورهایی در منطقه سنگاندازی میکنند و در برابر وقتی ایران میخواهد روابطش را با قدرتهای منطقهای بهبود ببخشد، قدرتهای جهانی جلوگیری میکنند. به نظر شما کدام بر دیگری تقدم دارد؟
کشور ما در این دنیا زندگی میکند و دنیای ما هم دنیایی است که در آن کشورها شدیدا به یکدیگر نیاز دارند. اگر ما بخواهیم در این دنیا زندگی بکنیم باید روابطمان را در دنیا به صورتی تنظیم کنیم که منافعمان را تامین بکنیم. به نظر من قبل از هر چیزی ایران باید به عنوان یک رویکرد کلی، مناسبات جهانیاش را شکل بدهد. بدون شکل دادن مناسبات تنشزدای بینالمللی و جهانی، حتی با همسایگان هم نمیتوان کار کرد.
این روزها در جاهای مختلف و به مناسبتهای مختلف میشنویم که گفته میشود «اصلا ما نیازی به غرب نداریم» و «به مناسبات جهانی، به حل مشکل با غرب و سازمان ملل و به برجام نیازی نداریم، بلکه با همسایگانمان و کشورهای آسیایی تعامل میکنیم و خواستههایمان را از همین طریق تامین میکنیم»؛ این افکار اندیشههایی بسیار غلط است. توازن قوا در منطقه و مناسبات منطقهای در چارچوب کلی تابعی از مناسبات جهانی است. ما اگر بخواهیم با همسایگانمان رابطهای عالی و حداکثری داشته باشیم بدون اینکه مناسبات جهانیمان را حل نکنیم، امکانپذیر نیست. قطعا کشورهای همسایه ما در هر شرایطی روابطشان را با ما تا حدی حفظ میکنند، حتی در همین شرایط تحریم و فشار غرب هم ممکن است قراردادهایی با ما امضا کنند و در برخی کارهای جمعی ما را مشارکت بدهند. اما واقعیت این است که همه این مناسبات محدود است، هیچ کشور همسایهای منافع ناشی از مناسبات جهانیاش را فدای منافع خاصش در رابطه با ایران نخواهد کرد. حتی دوستترین کشور ایران منافع کلیاش را که ناشی از روابطش با جهان در حوزه اقتصاد و سیاسی است، فدای منافع ایران نمیکند. ممکن است برخی کشورها در برخی مقاطع در حوزههای محدودی قراردادهایی بسته شود، مثل همین قراردادی که اخیرا با ترکمنستان بستیم، اما اینچنین اقداماتی نه پایدار است و نه گسترده، بلکه محدود است و ناپایدار. ایران اگر بخواهد روابط خوب و پایدار داشته باشد، حتما باید مناسبات جهانیاش را توسعه دهد.
حوزه تخصص من حقوق بشر است، زمانی که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد قطعنامههای حقوق بشری علیه ایران به صحن مجمع میرود، اگر تابلوی رایگیری را نگاه کنیم، میبینیم که دوستترین، نزدیکترین، همراستاترین و وابستهترین کشورها به ایران هم رای مثبت، ممتنع یا غایب دارند، کشورهایی در سطح عراق و افغانستان که در شرایط در هم تنیدگی با ایران هستند همچنین رایهایی دادهاند. نزدیکترین کشور ما در امریکای لاتین بعضی موقعها، بعد از رایگیری، رایاش را در رکورد سازمان ملل متحد علیه ما تغییر داده است، چراکه روابطش را با بقیه جهان حفظ کند. این یک مساله خیلی کوچک محسوب میشود، در مسائل اقتصادی بزرگ، در مسائل سیاسی عمده، در ائتلافها و معاهدات بینالمللی، همسایگان و کشورهای آسیایی هرگز حاضر نمیشوند منافع بزرگتر خودشان را فدای منافع ایران بکنند. این تصور به نظر من کاملا غلط است که بدون نیاز به روابط با غرب، میتوان با همسایگان آسیایی روابط خیلی خوب داشت. به هیچوجه روابط منطقهای و با همسایگان جایگزین روابط جهانی نیست. حالا اگر آنگونه که شما مثال زدید اگر مرغ را مناسبات بینالمللی در نظر بگیریم و تخممرغ را روابط با همسایگان، بنده بر اساس نظرم، تجربه بینالمللیام و آنچه از نزدیک در سازمان ملل متحد و ماموریتهای خارجیام دیدهام، ایران تا مرغ را نداشته باشد، تخممرغ را نمیتواند داشته باشد.
،فکر میکنید تیم مذاکراتی ایران تا چه اندازه آمادگی به نتیجه رساندن یک توافق با 1+4 و امریکا برای برداشته شدن تحریمها و بهبود کلی مناسبات با غرب داشته باشد؟
نخست من یک نکته در مورد برجام عرض کنم، برجام یک سیاست عارضی بر سیاست خارجی کشور است، سیاست اصولی نیست. برجام اتفاقی است که بر وضعیت ما عارض شد. معنایی ندارد کشوری که مستقل است در مورد مسائل هستهای یا دفاعی یا سلاحهای متعارفش با کشورهای دیگر مذاکره کند یا هماهنگ شود. مگر کشورهای دیگر برای برنامه هستهایشان با ما هماهنگ میکنند یا از ما اجازه میگیرند؟ مگر طرفهای دیگر مسائل منطقهای یا برنامههای دفاعی خودشان را به مذاکره میگذارند؟ یک کشور مستقل باید بتواند سیاست خودش را در چارچوب حقوق بینالملل مستقلا اعمال کند. منتها در طول دو دهه گذشته به دلیل ایرانهراسی گستردهای که در منطقه و جهان ایجاد کردند و خود ما هم به ویژه در دوران ریاستجمهوری محمود احمدینژاد بنزین در آتش این ایرانهراسی ریختیم، مجبور شدیم در مقابل این فشار بنشینیم و سندی به نام برجام را تدوین کنیم.
البته این نظر به معنای بیارزش بودن یا بدون منفعت بودن برجام نیست. من معتقدم برجام، بهرغم اینکه تحت فشار و اجبار تدوین شد، یکی از اسناد درخشان تاریخ سیاسی ماست؛ اگر نخواهم بگویم برجام شاهکار دیپلماسی است، دستکم میتوانم بگویم یکی از اسناد درخشان تاریخ دیپلماسی ماست. اما اساس برجام یک سیاست عارضی بر سیاست خارجی ما بود که از ابتدا نباید اجازه میدادیم ایرانهراسی تا این حد توسعه پیدا کند که وادار به چنین مذاکرهای بشویم.
اما حالا که تیم مذاکرهکننده ما در حال مذاکره در وین است، به عنوان یک شهروند ایرانی و به عنوان یک دیپلمات و کارگزار این نظام، حتما وظیفه خودم میدانم که کمک بکنم اهداف ما در این مذاکرات محقق شود و بتوانیم به برجام برگردیم و آنها هم به تعهداتشان در برجام برگردند و منافع ما تامین شود. اما واقعیت این است که من امید چندانی ندارم به خاطر اینکه امریکا به تحریم به عنوان ابزار سیاست خارجیاش نگاه میکند. من فکر میکنم مادامی که امریکاییها و متحدان غربیاش مشکلاتشان را در حوزههای دیگر به سرانجام نرسانند، بعید میدانم که بتوانیم در برجام به یک نقطه مطلوب برسیم. مهم این است که این اظهارنظر مربوط به سال ۲۰۲۱ است نه سال ۲۰۱۵. وضعیت ایران در ۲۰۲۱ با وضعیت ایران در ۲۰۱۵ متفاوت بود. ما در سال ۲۰۱۵ از نظر آنچه طرفهای خارجی از آن با عنوان «گریز هستهای» یاد میکنند، با حالا تفاوت عمدهای داشتیم. در شرایط فعلی بعید میدانم که بتوانیم به یک نقطه مطلوب برسیم و بتوانیم کار را نهایی بکنیم.
چه پیشنهادی برای بالا بردن احتمال موفقیت مذاکرات دارید؟
من معتقدم که تیم ما باید به یکسری نکات توجه کند. البته عرض کردم که ما به عنوان وظیفه ملی باید به این تیم کمک کنیم که موفق بشود. برداشت من این است که یکسری فهرست مطالبات حداکثری اکنون در مذاکرات ارایه شده است، طبیعی است که هر کشوری وارد مذاکرات میشود، حتما باید فهرست حداکثری از مطالباتش بدهد، چراکه نمیتواند کف خواستههایش را پیش از مذاکره برملا کند. نکته مورد نظر من این است که وقتی دور بعدی مذاکره شروع میشود، ایران باید به تناسب امتیازدهی طرف مقابل انعطاف داشته باشد. فرآیند مذاکرات بینالمللی، پروسه بدهبستان است. اقدام در مقابل اقدام است. ایران نمیتواند روی فهرست حداکثری بایستد، اگر امتیاز میگیرد باید امتیازی هم بدهد. من در چارچوب برجامی که نباید به اینجا میرسید میگویم.
مساله دیگر اینکه باید به توافقات قبلی احترام گذاشت. سه ماه و شش دوره گفتوگو و مذاکره کردند و به یکسری توافقها رسیدند. دونالد ترامپ به توافق برجام پشت کرد، نتیجهاش چه شد؟ امریکا اجماع با متحدانش را از دست داد، ترامپ به خاطر اینکه به توافق دولت قبلی کشورش پشت کرد، تمام متحدینش را از دست داد. این اواخر وقتی که قصد داشت برجام را به شورای امنیت سازمان ملل متحد بکشد، همه ۱۴ کشور عضو شورا با امریکا مخالفت کردند، حتی نزدیکترین متحدان امریکا. ترامپ به خاطر بدعهدی و احترام نگذاشتن به تعهدات دولت قبلی کشورش در دنیا و در صحنه علنی شورای امنیت سازمان ملل متحد رسوا شد. ما به عنوان یک دولت باید به توافقات قبلی، تعهدات پیشین و تفاهمهای دولت پیشین بها بدهیم.
از طرفی این روزها در مورد سیاست توافق گام به گام هم گمانهزنیهایی مطرح میشود. توافقی مبتنی بر اقدام در مقابل اقدام به صورت موقت با هدف نهایی احیای برجام، یکی از پیشنهادهایی است که به نظر میرسد روی میز قرار گرفته است. فعلا موضع تیم ما این است که تحریمها همگی یکجا باید برداشته شود و هیچ چیزی غیر از این هم مطلوب نیست. من به عنوان کسی که در مذاکرات دیپلماتیک تجربه داشتهام، فکر میکنم که از الف شروع کنیم به ب برسیم، به پ برسیم تا به برسیم. اگر یکجا بخواهیم از الف به برسیم، دشوار است، در نتیجه اگر پیشنهاد توافق گام به گامی وجود داشت، خوب است که ما این سیاست را بپذیریم و گام به گام امتیاز بدهیم و امتیاز بگیریم.
نکته دیگری که به نظرم میرسد، این است که پرونده تحریمها را از پرونده هستهای جدا کردهاند و دو کارگروه جداگانه تشکیل دادهاند. به نظر نمیآید که این به ما کمک بکند.
البته اینکه میفرمایید نتیجه مذاکرات تیم مذاکرهکننده پیشین بهار امسال است...
بله، من به اینکه چه کسی تصمیم به این کار گرفت، ندارم. من معتقدم که این دو مساله باید در کنار هم دیده شود و در چارچوب آن بدهبستان صورت بگیرد. باید باز هم تاکید کنم که امروز وضعیت ما با سال ۲۰۱۵ بسیار متفاوت است، آنچه طرفهای غربی از آن با عنوان زمان «گریز هستهای» یاد میکنند به ادعای آنها در سال ۲۰۱۵ بیش از دو سال بود، اما به ادعای آنها به یک یا دو ماه رسیده است. بدون تردید غربیها وقتی چنین احساسی دارند، فشارشان را بیشتر میکنند، از ابزارهای فشار بیشتری استفاده میکنند و سختتر حاضر به تعامل و انعطاف میشوند. من نمیگویم که ما باید به خاطر فشار آنها عقب بنشینیم، بلکه معتقدم باید برای کاهش این فشار تلاش کنیم و وضعیت ما الان دشوارتر است.
پرونده ما متاسفانه در دنیا امنیتی شده، دیگر سیاسی یا اقتصادی نیست که به سادگی بتوان آن را حل کرد. باید راههای دیگری انتخاب کرد که این پرونده از حالت امنیتی خارج شود. اگر پرونده ما از حالت امنیتی خارج شود، هم کار ما در مذاکرات برجام سادهتر میشود و هم کار در روابط با همسایگان تسهیل میشود.
من این نکته را هم تذکر بدهم که برجام اگر به حالت قبل برگردد و همه طرفها به برجام برگردند، مشکل ما را با غرب و دنیا حل نخواهد کرد. ما باید یکسری مولفهها را تعریف بکنیم و با قدرتهای غربی و حتی چین و روسیه به نقطهای برسیم که فشارهای کمتری به ما وارد بشود و بازدارندگی بیشتری داشته باشیم. من امیدوارم که احیای برجام موفق باشد، اما این به تنهایی نمیتواند همه مشکلات ما را حل کند.
روسیه در طول تاریخ ثابت کرده که نامرده بوده و خواهد بود .
پوتین می گفت .آخوندهای ایران نه سواد کشور داری دارند .نه چیزی از سیاست می دانند .تا می توانید از ایران استفاده ببرید
خوبه که استناد به حرف پوتین میکنی دیگه حتما کارت درسته نمرت بیست
به قول جناب نقویان اخون هیچ چیز از سیاست نمی فهم باید بر دنبال کار خودش
گور خودتو کندی
دکتر هیچ از سیاست نمیفهمد مهندس هم همینطور کاسب و تاجر و هنرپیشه و... هم همینطور لابد حضرتعالی فقط میفهمی و بس اینطور حرف زدن مساوی با جهل و عقده ایی بودنه لابد شما اهل عرق و ورق هستی که با توهین به جای اینکه بگی عالم دینی یا روحانی با تمسخر حرف میزنی