چند کلام با موسوی خوئینی‌ها

یک پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی به نامه اخیر موسوی خوئینی‌ها عضو مجمع روحانیون مبارز به رهبری، واکنش نشان داد.

چند کلام با موسوی خوئینی‌ها

مسعود رضایی پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی به نامه اخیر سید محمد موسوی خوئینی‌ها عضو مجمع زوحانیون مبارز واکنش نشان داد.

متن یادداشت رضایی به شرح زیر است:

جناب آقای سیدمحمد موسوی خوئینی‌ها
با سلام و احترام

نامه مورخه 7/4/1399 جنابعالی به « مقام معظم رهبری ، آیت‌الله خامنه‌ای» را مطالعه کردم. مایلم خوشحالی زاید‌الوصف خود را به عنوان یک عضو کوچک از یک ملت بزرگ از نگارش این نامه توسط جنابعالی ابراز دارم. واقعیت این است که وقتی شخصی چون شما اقدام به نگارش چنین نامه‌ای و انتشار آن برای افکار عمومی می‌نماید، شخصی چون من که در پی درک و فهم حقایق تاریخی و بیان آن برای نسل حاضر و به یادگار گذاردن آن برای نسل‌های بعدی است، زمینه و فرصتی ناب را پیش روی خود می‌یابد تا به کنکاش بیشتر در چند و چون مسائل بپردازد و لایه‌های حقیقت را از زیر رسوب زمان و آوار تحریف و جعل و وهم بیرون بکشد.

اما آنچه موجب تأسف اینجانب گردید، اختصار کلام جنابعالی در این نامه بود. چرا «به اختصار»؟! می‌دانید تعجب من از چیست؟ اگر جنابعالی قصد داشتید حرفی و موضوعی را سربسته و دربسته و با تلویح و اشاره بیان کنید تا هیچکس جز مخاطب، از مغز و کنه آن مطلع نشود، اختصار گویی بی‌حکمت نبود. اما وقتی که شما چیزی باقی نگذاشته‌اید و مسئولیت هر آنچه بوده و نبوده را برعهده رهبری گذاشته‌اید، دیگر چه جایی برای اختصار گویی باقی می‌ماند؟

شما خود زمانی دادستان کل کشور بوده‌اید و حتماً می‌دانید که انتسابِ صریحِ مختصر، همان «ادعا» است. مثلاً اگر کسی «به اختصار» به شما بگوید آقای خوئینی‌ها مسئولیت کل فتنه 88 برعهده شماست، این صرفا ادعایی است که در مورد شما شده و طبعاً حق دارید بپرسید که آخر کی، کجا، چگونه، چرا، کدام سند، کدام مدرک، کدام شاهد و غیره.

بنابراین مکتوب جنابعالی نیز چیزی بیش از یک ادعا‌نامه نیست. البته از زوایه‌ای دیگر نیز می‌توان آن را صرفاً یک بیانیه سیاسی خشک برای اعلام موضع به شمار آورد، مثل همان بیانیه‌هایی که در گذشته‌های دور و نزدیک به وفور از سوی افراد و گروه‌های مختلفی صادر شده و می‌شود. دوستانه خدمتتان عرض می‌کنم که به اعتقاد بنده از پیر پخته‌ای چون جنابعالی انتظار بیش از این است، و شایسته نیست چون کم سن و سالی خام، به صدور این گونه بیانیه‌های شعاری و جنجالی مبادرت ورزید، مگر چنین در مورد جنابعالی گمان بریم که «پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد»!

برای برون‌رفت از این وضعیت ناشایست، پیشنهاد می‌کنم که بیایید طی مناظره‌ای مکتوب، این بیانیه سیاسی کوتاه و خشک را به یک پرونده تاریخی مفصل و پرمحتوا تبدیل کنیم. مردم هم؛ یعنی همان مردمی که جنابعالی در این نامه، خود را سخنگوی تام و تمام و انحصاری آنها فرض گرفته‌اید، این مطالب را می‌خوانند و دعایش را به جان ما می‌کنند، که انشاءالله ذخیره آخرتمان باشد. چطور است؟ موافقید؟

تا جنابعالی برای پاسخ دادن فکر می‌کنید، بنده چند کلامی در حول و حوش نکات مندرج در این نامه عرض می‌کنم، شاید انگیزه‌ای در شما به وجود آورد که به این درخواست پاسخ مثبت دهید.

شما مجموعه‌ای از مسائل و مشکلات عمدتاً با رنگ و بوی اقتصادی و معیشتی را برشمرده‌اید و با توجه به تأثیرگذاری سوء آنها بر افکار عمومی، از آسیب دیدن «باورهایی که پشتوانه استحکام و نیز مقبولیت و مشروعیت نظام اسلامی» بوده است، اظهار نگرانی کرده‌اید. البته جنابعالی به سیاق بیانیه‌های تند و تیز سیاسی این موضوع را متوجه اکثریت و بلکه تمامی ملت ایران دانسته‌اید. بنده در اینجا بدون این که در مورد کم یا زیاد بودن وسعت این آسیب، وارد مناقشه با شما شوم، عرض می‌کنم که این نگرانی شما فی‌نفسه کاملاً بجا و قابل تقدیر است و اساساً هر کس که دغدغه اسلام و ایران و انقلاب و نظام و مردم را دارد، باید نگران آسیب‌دیدن پشتوانه‌های اعتقادی و سیاسی نظام باشد. بنابراین هیچ دلسوز ایران و انقلابی حق ندارد در برابر واقعیات تلخ، اندک باشد یا فراوان، چشم بر هم نهد و درصدد چاره‌اندیشی برای رفع آسیب‌ها بر نیاید.

محل مناقشه، بخش دیگری از نامه جنابعالی است که طی آن، اولاً اوضاع و احوال و شرایط کشور را یکسره سیاه و آشفته و خراب تصویر و ترسیم کرده‌اید، ثانیاً رهبری را مسئول اصلی این وضعیت متصور دانسته‌اید و ثالثاً تمامی مسئولیت اصلاح وضعیت متصور را متوجه رهبری کرده‌اید. مقدمه و متن و نتیجه،‌ هر سه نادرست است.
البته شما برای آن که بیش از حد از جاده انصاف خارج نشده باشید، این نکته را مورد تأکید قرار داده‌اید که مردم هرگز مسائلی مانند «الزامات و محدودیت‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی»، «کینه‌توزی دشمنان انقلاب به ویژه آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی» و نیز «پیامدهای دفاع مقدس» یا همان جنگ تحمیلی را نادیده نمی‌گیرند، اما بلافاصله پس از آن، با بیان این که «همین مردم بر این باورند که مدیریت کشور، به ویژه عالی‌ترین سطح آن، باید با ملاحظه همین مشکلات و چالش‌ها، شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و ... نمی‌شدیم»، همه مسئولیت‌ها را متوجه رهبری ساخته‌اید.
جناب آقای خوئینی‌ها!

جنابعالی با بیان این گونه جملات قصار، بیانیه سیاسی کوتاه و خشک خود را صادر کرده‌اید و اجرکم‌عندالله انشاءالله. اما از باب «الاکرام بالاتمام» اینک لطف کنید در یک گفتگوی مشترک، این جملات قصار را تحلیل و تفسیر و تشریح نمایید تا همین مردمی که جنابعالی این همه سنگ آنها را به سینه زده‌اید، و علی‌الخصوص قشر جوان و فعال جامعه، بیشتر و بهتر و عمیق‌تر در جریان مسائل و قضایا و رویدادها واقع شوند و بتوانند قضاوت آگاهانه‌تر و منصفانه‌تر و منطقی‌تری داشته باشند.

خوشبختانه طرف گفتگوی من در این مباحثه، کسی است که از قبل از انقلاب در جریان مسائل نهضت اسلامی مردم ایران قرار داشته و بعد از انقلاب نیز مسئولیت‌های مختلفی اعم از حاکمیتی و غیرحاکمیتی برعهده داشته و همواره به عنوان فردی آگاه از مسائل و فعال در امور از ایشان یاد شده است.

البته اولین بخش از آخرین پاراگراف نامه جنابعالی، مرا به شک انداخت که آیا جنابعالی همچنان نیز در روند مسائل کشور قرار دارید یا خیر، چراکه نوشته‌اید: «اگر شیوه‌ای که تاکنون به کار رفته است، نتیجه محاسبات متعارف و بر اساس آراء وتحلیل‌های شناخته شده در حکم‌رانی است، پس هستند پرشمار صاحب‌نظرانی که حق دارند و باید مجاز باشند تا زبان و قلم به نقد بگشایند و درست و نادرست این روش را تذکر دهند و اصلاح آن را با تأکید درخواست کنند و نگران پیامد‌های ناگوار بهره‌مندی از این حق طبیعی و الهی نباشند.»

راستش با خواندن این بخش از نامه، ظن و گمانی در ذهنم پدید آمد که نکند آقای خوئینی‌ها سال‌هاست در غار یا دیر یا خانقاهی گوشه عزلت گزیده و از دنیا و مافیها بریده و از هر آنچه در این عالم می‌گذرد بی‌خبر است! آخر چطور ممکن است ایشان این همه اظهارنظرهای متفاوت و متعارض و نقدهای تند و کند را در قالب‌های گوناگون نوشتاری و گفتاری و تصویری در رسانه‌های متنوع موجود از صدا و سیما گرفته تا مطبوعات و شبکه‌های اجتماعی و سایت‌های مختلف و جلسات سخنرانی و مناظره‌ها و بیانیه‌ها و غیره و غیره را دیده باشد و چنین چیزی بگوید؟!

جنابعالی که در یک سطر و به صورت کلی می‌فرمایید رهبری علی‌رغم مشکلات و چالش‌های موجود می‌بایست شیوه‌ای را در پیش می‌گرفت که فلان، جا دارد برای روشن شدن موضوع دقیقاً بفرمایید که چه کارهایی شده است که نمی‌بایست و چه کارهایی نشده است که می‌بایست؟

البته احتمال دیگری نیز در مورد این گونه تصویرسازی شما از وضعیت وجود دارد و آن کانالیزه شدن جنابعالی است. این کانالیزگی! از دو راه ممکن است: یکی به واسطه اطرافیان که مرتباً حرف‌های خاصی را در گوش آدم زمزمه کنند و دیگری به واسطه مسائل شخصی خود فرد است که اجازه دهید در این زمینه زیاد ورود نکنم. به هرحال تجربیات تاریخی کاملاً مشخص و جالبی نیز در این زمینه وجود دارد. مرحوم آقای منتظری را حتماً به خاطر دارید. خواهش من این است که نامه 17/مهر/1365 ایشان به حضرت امام را - که حتماً آن را قبلاً خوانده‌اید - مجدداً بخوانید. خلاصه حرف آن مرحوم در نامه مزبور این بود که: حضرت امام! اوضاع و احوال کشور بکلی سیاه و تاریک است و اساساً ادامه‌ای برای این روند متصور نیست. مردم هم بشدت ناراضی و در آستانه قیام هستند. شأن و جایگاه و اعتبار جنابعالی هم بر باد رفته و عنقریب است که نظام سقوط کند. ضمنا‍ً سیدمهدی هاشمی هم بهترین آدم روی کره زمین است!

شما بهتر از من می‌دانید که محتوای این نامه شباهت تام و تمامی داشت با اخبار و تحلیل‌های رادیوهای بیگانه و نیز اعلامیه‌های گروهک‌های ضدانقلاب و بخصوص سازمان منافقین. حال چرا چنین شباهت عجیب و غریبی میان آنها به وجود آمده بود، یقیناً جنابعالی که در آن زمان خود از رجال صاحب نام و مقام بودید، بهتر می‌توانید توضیح دهید.

جالب این که نامه مختصر امروز شما، چکیده همان نامه مطول آن روز مرحوم منتظری است. حال چرا چنین شباهت عجیب و غریبی میان اینها به وجود آمده است، یقیناً جنابعالی که خود سرد و گرم روزگار را چشیده و تغییر و تحول حال و احوال آدم‌ها را بسیار دیده‌اید، بهتر می‌توانید توضیح دهید.

با این همه، همچنان معتقدم بهترین کار آن است که از فرصت پیش آمده حسن استفاده را به عمل آورده و به تفصیل راجع به زیر و بم تاریخ دوران بعد از انقلاب گفتگو کنیم تا مسائل به صورت روشن و واضح در پیش روی افکار عمومی قرار گیرد. در واقع هنگامی که جنابعالی می‌فرمایید علی‌رغم تمامی مشکلات و موانع موجود بر سر راه طی سالیان گذشته، رهبری می‌بایست شیوه‌ای در مدیریت امور به کار می‌بست که امروز گرفتار این آشفتگی‌ها نمی‌شدیم، جا دارد برای تنویر افکار عمومی دقیقاً توضیح بفرمایید رهبری در امور مختلف می‌بایست چه شیوه‌ای را به کار می‌بست. برای روشن شدن منظورم، دو سه مثال می‌زنم:

یکی از مسائل مهم در طول سال‌های گذشته، فعالیت‌های ایران در عرصه هسته‌ای بوده است که پیامدهای مختلفی را در پی داشته است. به نظر شما رهبری دقیقاً می‌بایست چه شیوه و سیاستی را در این مورد به کار می‌بست؟ آیا اصلاً از ابتدا نمی‌بایست به سراغ این موضوع می‌رفتیم؟ آیا وقتی رفتیم و مقداری پیشرفت کردیم و آمریکا از طریق منافقین جاسوس متوجه ماجرا شد و از ما خواست از ادامه حرکت در این مسیر خودداری کنیم، می‌بایست بلافاصله به حرفش گوش می‌دادیم و همانند لیبی بار و بنه هسته‌ای را جمع می‌کردیم و تحویلش می‌دادیم؟ آیا می‌بایست بی‌اعتنا به تهدیدهای آمریکا و حتی در اعتراض به این تهدیدات از ان‌پی‌تی خارج می‌شدیم؟ آیا می‌بایست وارد مذاکرات برجام می‌شدیم؟ آیا می‌بایست بعد از زیر پا گذاردن آن توسط ترامپ، ما هم از آن خارج می‌شدیم؟ آیا اینک با توجه به مجموعه شرایط موجود، مجدداً وارد مذاکرات با آمریکا و شخص ترامپ بشویم؟ بالاخره از نظر شما چکار می‌بایست بکنیم؟

یا مثلاً تحریم های آمریکا علیه ایران واقعیت دیگری است که طبعاً آثار و تبعات خاص خود را بر اقتصاد کشورمان گذاشته و موجب بروز تورم و فشار بر اقشار مختلف شده است. این مسأله بویژه مورد توجه جنابعالی نیز در این نامه قرار داشته است. آیا رهبری می بایست با مشاهده آثار اقتصادی تحریم، سیاست کوتاه آمدن و تسلیم در برابر آمریکا را در پیش می گرفت؟ آیا ایمان و باور رهبری به توان داخلی در حوزه علم و فناوری و اقتصاد، نادرست بود و باید چشم به دست بیگانگان می دوختیم؟ آیا مطرح شدن اقتصاد مقاومتی از سوی رهبری و تصویب سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی کار درستی بود؟ آیا توصیه رهبری به قطع وابستگی اقتصاد کشور از خام فروشی نفت و پیگیری این مسأله طی سال های متمادی، تدبیری کارشناسانه نبود؟ آیا تأکیدات مکرر رهبری بر بهره گیری دولت و مردم از کالاهای تولید داخل، سیاست نادرستی بود؟ و آیا اختصاص نام سال در طول یک دهه گذشته به عناوین اقتصادی مختلف و بویژه سال 99 به جهش تولید و تأکید به همه مسئولان برای تحقق عینی این مسأله در این سال، اقدامی مناسب نبود؟

و یا مثلاً در مورد سیاست‌های منطقه‌ای، آیا ایران می‌بایست فارغ از هر آنچه در منطقه غرب آسیا می‌گذرد، سرش را زیر می‌انداخت و اصلاً خودش را به خواب می‌زد؟ آیا تشکیل محور مقاومت کار درستی بود؟ آیا بعد از اشغال عراق توسط آمریکا، ایران می‌بایست بی‌تفاوت نسبت به آنچه در عراق می‌گذرد، اجازه می‌داد تا آمریکا عراق را جولانگاه خود قرار دهد؟ آیا حمایت ایران از حزب‌الله به عنوان یک جنبش ضدصهیونیستی و تلاش در جهت تقویت آن اقدامی مناسب بود یا آن که می‌بایست چشم خود را بر طرح‌ها و نقشه‌های صهیونیست‌ها برای منطقه و کشورهای اسلامی فرو می‌بست و کار به خیر و شر آنها نداشت؟ آیا بعد از به راه افتادن جریان‌های تکفیری در سوریه که با هدف از بین بردن محور مقاومت صورت گرفته بود، رهبری می‌بایست دستور مقابله با آن را صادر می‌کردند یا آن که می‌بایست اجازه می‌دادند خاورمیانه جدید مطابق طرح‌ها و سیاست‌های آمریکایی و صهیونیستی شکل گیرد؟ آیا بعد از قدرت‌گیری داعش در سوریه و عراق و بویژه تشکیل حکومت داعشی به مرکزیت موصل، نیروی قدس سپاه می‌بایست به جنگ با آن برمی‌خاست و یا این که اصلاً بی‌خیال داعش، همگی دسته جمعی راهی شمال می‌شدیم و جوج می‌زدیم با نوشابه!

یعنی جنابعالی که در یک سطر و به صورت کلی می‌فرمایید رهبری علی‌رغم مشکلات و چالش‌های موجود می‌بایست شیوه‌ای را در پیش می‌گرفت که فلان، جا دارد برای روشن شدن موضوع دقیقاً بفرمایید که چه کارهایی شده است که نمی‌بایست و چه کارهایی نشده است که می‌بایست؟ چه روش‌ها و شیوه‌هایی در پیش گرفته شده است که نمی‌بایست و چه روش‌ها و شیوه‌هایی در پیش گرفته نشده است که می‌بایست؟ آیا اینطور بهتر نیست؟
توصیه بنده به جنابعالی آن است که این فرصت را از دست ندهید و حالا که با صدور این بیانیه سیاسی کوتاه و خشک، برخی توجهات در داخل و خارج کشور به سمت شما جلب شده، با حضور در این مناظره مکتوب به تشریح دیدگاه‌های خود بپردازید.
آغازگر بحث نیز شما باشید. از هر مطلب و موضوع و مسأله‌ای که مایلید، شروع کنید اما نه به اختصار و کلی‌گویی و شعاری. مطلب را خوب باز کنید تا ابتدا بتوان دیدگاه جنابعالی را در آن موضوع بدرستی فهمید و سپس راجع به آن بحث کرد. از نظر بنده حتی اشکالی در این نیست که جنابعالی نگارش این متون را به تعدادی از همفکران و دوستان خود واگذار نمایید اما به شرط این که هنگام انتشار، صرفاً امضای شخص جنابعالی در ذیل آن باشد، همانند این نامه که امضای شما بر پای آن است.

و کلام آخر در این مختصر اینکه «نحن ابناءالدلیل». تلاش بنده در این مناظره مکتوب آن خواهد بود که حق‌جو و حق‌گو باشم. آنجا که حقیقتی را بر مبنای اسناد و دلایل بیابم، آن را خواهم پذیرفت و آنچه را که حقیقت بدانم خواهم گفت. بنابراین هرگز با خودم این قرار را نگذاشته‌ام که با هر چه جنابعالی می‌فرمایید مخالفت کنم و یا بالعکس چشم و گوش بسته آنها را بپذیرم. من مخلص و مطیع سند و مدرک و برهان و دلیلم.

امیدوارم این درخواست کوچک بنده را به بزرگی خودتان پذیرا باشید. بیصبرانه در انتظار پاسخ مثبت جنابعالی هستم.
ارادتمند: مسعود رضائی
13/4/1399

منبع: تسنیم

66

شبکه‌های اجتماعی
دیدگاهتان را بنویسید

نظرات شما - 13
  • ...
    0

    خيلي جالبه كه چنين خبرهايي كامنت نداره . اين نشان دهنده اينه كه مردم چيزايي كه مينويسند به مذاقتون خوش نمياد و منتشر نميكنيد. اما ملت خر نيستند و خوب ميفهمند .

  • ناشناس
    0

    خب مزخرفات اینا دیگه خریدار نداره . همش توجیه و انداختن مشکلات به گردن دیگران .

  • مش جمعه
    0

    جناب رضایی فقط یک سوال از شما دارم.چرا مقام رهبری در این مدت زمامداری تاکنون یک جلسه پرسش و پاسخ برای خبرنگاران داخلی و خارجی نگذاشته تا خودش جوابگویی سوالات افرادی همچون خوئینی ها باشد.

  • سعید
    0

    همان ابتدا بزرگترین ریا و دروغ شما کافیست که ایمان پیدا کنیم مشتی بیهوده و لات و الات در ادامه خواهیم خواند. شما خود را عضو کوچک ملت بزرگ میخوانید؟ ای عضو کوچک هیچ خبرت هست که این ملت بزرگ دیگر فهمیده اند که گرسنگی زن و بچه شان ، دزدی اموالشان، به روزگار سگ گذشتن روزها و عمرشان خیلی ساده تر از پیچیدگی های سیاست های شما و لفظ سنگین قلم شما و دعوای زرگری شما محسوس و ملموس است ؟ تو عضوی از این ملتی؟ تو مثل ما میخوری؟بدبختی های زندگی ما را فهمیده ای آزموده ای؟ما قشر ضعیف که شاکله اصلی همان ملت مورد ادعای توایم تو عضوی از مایی؟ یعنی شب ها تا صبح خواب به چشم نداری بخاطر وضعیت اسفناک و روزهای تلخ خانواده ات؟ اجاره ۳۰ متری سی سال ساخت میدونی چند شده؟ دختر من سه ساله براش نتونستم براش کیف مدرسه بخرم میدونی شرمندگی من یعنی چه؟ از عید نتونستم گوشت بخرم میفهمی؟ معنی زجرفقر را میفهمی؟ نمیفهمی چون عضوی از ما نیستی من تنها یک چیز برایم از هر روزی روشن تره و آن فقر و فساد و دزدی و غارت مال ملته در مورد اینها چیزی نگفتی پس چه گفتی؟ ما انسانیم ما برده نیستیم ما خانواده داریم ما شرافت داریم تاب تحمل نداریم بریده ایم حال مدام از چپ و راست بگید مدام انگشت به این سو و آن سو بکشید و یکدیگر را متهم به دزدی و دروغ کنید خدا بهتر میداند فقط این را بدان تو هرگز عضوی از ما نیستی هرگزززززز

  • امین
    0

    طیب الله انفاسکم آقای رضایی

  • روح اله
    0

    آقا یا خانم ... جهت توجه شما بگم که مردمی که دلال هستند فعلا رفتن تو صف دلار و سکه و مسکن و خودرو.اگه مطلبی در این مورد باشه برا سود خودشون میان مطلب میزارن.و کاری به این مسائل ندارند..مردم فهیمی هم که دغدغه کشورشون و‌رهبرشون دارن بنده خداها فعلا سکوت کردند تا خود بزرگترها این مسائل رو حل کنند.به قلم همه چیز میشه نوشت اما عقلانی نه.

  • سعید
    0

    بنده دیگه خبر نامه شما را دنبال نمیکنم وقتی حتی شما هم آزادی نظر را میدزدید ...شما هم بدرد نمیخوریدحیف وقت

  • مجتبی
    0

    چرا توی این کشور به جز یه عده خاص کسی نباید آزادانه حرفشو بزنه ؟

  • استاد دانشگاه
    0

    دقت کردید تمام کسانی که به این نامه و نگارنده آن ایراد وارد میکنند اصلا اشاره به صحت وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی مملکت مورد اشاره در این نامه نمیکنند؟ تمام سیاسیون، ائمه جمعه، دلواپسان و مدافعین شکلی مقام معظم رهبری و کلاً کسانی که در فرمایشاتشان اشاره ای به وضعیت نابسامان اقتصادی و اجتماعی اعم از تن فروشی زنان سرپرست خانوار، فروپاشی خانواده ها، دوری فزاینده جوانان از دین و اعتقادات مذهبی، عدم اعتقاد نسل جوان به مبانی انقلاب و نظام، فروپاشی و بی اثر شدن نظام آموزشی و از دست رفتن دائمی ارزشهای تعلیم و تربیت، شرمندگی سرپرستان خانواده، ناتوانی خانواده ها در تامین نیازهای معیشتی، گرانی بی حد و حصر و افسار گسیخته و تورم عجیب و غریب که هر روز به یک عاملی نسبت داده میشه! نمیکنند و همیشه اعتقاد دارند در برابر آمریکای جهان خوار و ایادی داخلی و خارجی

  • استاد دانشگاه
    0

    ببخشید مابقی کامنتم که دستم اشتباها بر روی ارسال رفت: اشاره ای نمیکنند اگر قوه قضائیه صادقانه و غیر جناحی به پرونده های آنها رسیدگی کنه خودشون بخشی از چرخه فساد هستند و برای همین همه چیز را آرام و خوشحال کننده جلوه می دهند

  • حسین
    0

    چرا بعد از چهل سال اکنون مردم باید بفهمند خویینیها رهبر دانشجویان حمله کننده به سفارت آمریکا بوده؟ اکنون باید بفهمند که خویینیها قبل از حمله امام را بی اطلاع گذاشت؟ تمام اینمدت هواداران اصلاح طلب ها حمله به سفارت را به گردن اصولگرایان می انداختند وآنرا تقبیح میکردند ورای می اوردند

  • حمید
    0

    من واقعن برام جالبه هنوز بعضی فکر میکنند که مسیله اصول گرا یا اصلاحطلبه؟!!! مطمین باشید کسانی که به اصلاح طلبان رای دادن هدفشون اصلاحات بود نه گروه و احزاب بانام اصلاحطلبان و مطمین باشید دیگر هم رای نخواهند داد !

  • JALAL
    0

    مرحبا به استدلال محکم.منتظر جواب اقای خوئینیهاییم...واقعا حرفی برای گفتن داره حاج اقا.ف88.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها

    اخبار سایر رسانه ها